پيامبر ما، حضرت محمد(ص) نيز با پياده كردن الگوی جامع الهی ـ اخلاقی سعی داشتند، به ايجاد نظمی نوين و حاكميتی فوق بشری در حيات دينی، اجتماعی، سياسی، اقتصادی و فرهنگی ملتها دست بزنند تا در اين راه، مستضعفان را ضد مستكبران ياری كرده و محيطی عاری از شر و اشرار تأسيس كنند.
بدون ترديد، پايههای اوليه اين بنای ماندنی، محصول عمل شخص پيامبر (ص) است كه اگر غير از اين بود، مسير تحولات اسلامی تا امروز، به دازا نمیكشيد. پيامبر(ص) با مهذب كردن خود به اخلاق، مكارم و بزرگورایها، هر چه را كه در يك انسان كامل بايد وجود داشته باشد و بر شرف و كمال او میافزايد، در حد اعلا داشت.
او به تمام معنا، بزرگ بود و با همه وجود، درس اخلاق به بشر آموخت؛ اخلاقی كه خلق و خوی بشر را از تاريكی جهل شيطانی به نور عقل و علم الهی رهنمون كرد؛ تا آنجا كه پيامبر (ص) مصداق بارز آية «إنك لعلی خلق عظيم» شد. خود نيز با تعريف هدف بعثت ـ كه همانا «بعثت لاتمم مكارم الاخلاق» است ـ تلاش خويش را برای اتمام كرامتهای فطری بشری به كار گرفت.
در اين راستا، هر برهه از زندگی حضرت رسول(ص) و هر پديده در حيات آن فرزانة مبارك(ص)، راهی است در جهت رسيدن به مكرمتهای اخلاقی.
از ديگر موارد در مديريت تبليغی پيامبر اين بود كه ايشان به سربازان، اين فرصت را میدادند كه به اختيار خود وارد جنگ شوند و هيچ اكراهی در كار نبود
در اين مقاله با توجه به برداشت مذكور، سعی بر اين است كه نحوه مديريت آن حضرت را در مواقع بحرانی امر خطير ابلاغ رسالت بررسی كرده و زوايايی هر چند اندك را به صورت شفاف مورد تأكيد قرار دهد. از آنجا كه تمام حيات آن حضرت(ص) پر از دغدغه و بحران بوده است، برای تمركز بيشتر، چهار جنگ مهم به عنوان موارد خاص اين تحقيق در نظر گرفته شد. اين چهار جنگ عبارتند از «بدر»، «احد»، «خندق» و «تبوك». منتها، چون هر جنگ با بحران قبل از شروع حمله نظامی آغاز شده و با بحران اتمام جنگ به پايان میرسد، لذا نوع مديريت حضرت از آغاز بحران اوليه تا پايان بحران ثانويه(بعد از اتمام جنگ) محل توجه و مدنظر بوده است.
اميد است كه با بهرهگيری بيشتر از سجايای اخلاقی آن حضرت، راه سعادت را آموخته و بياموزانيم.
امروزه،«جهاد» به عنوان يكی از مظاهر مورد توجه و موجود در زندگی خاتم پيامبران، زير ذرهبين انديشمندان و صاحبنظران قرار دارد. با توجه به پيشگفتهها، میتوان در علم امروزی، «جهاد» را نوعی «بحران» يا «شبه بحران» ـ كه بيشتر حالت نظامی داشته، ليكن صبغههای سياسی، اجتماعی و اقتصادی نيز به خود میگيرد ـ محسوب كرد. اين شبه بحران در جامعه حضرت رسول(ص) نيز به صورت اپيدمی گسترش داشت. برای تحليل مسأله خروج توأم با توفيق حضرت رسول(ص) از اين بحرانها بايد نگاه دقيقی به چگونگی اعمال مديريت آن حضرت داشت.
همان طور كه میدانيد، «مديريت»، علم و هنر برنامهريزی، متشكل و هماهنگ كردن، رهبری و كنترل فعاليتهای مختلف به منظور نيل به هدفی مشخص است؛ اين علم و هنر، در زيباترين و والاترين چهره خود، در سيره نبوی قابل مشاهده است: مديريتی الهی، مبتنی بر شناخت حقيقت انسان و مراتب وجودی او كه در حقيقت، با اداره قلبها تحقق میيابد. بدون ترديد، هدف از اين نوع مديريت. خارج كردن انسان از مرتبه حيوانی و وارد كردن او در مرتبه رحمانی و خروج از ظلمات به سوی نور است.
به هر تقدير، نوع مديريت آن حضرت در طول مسير بحرانی و جريان يك جنگ، قبل از آغاز جنگ تا بعد از پايان شعلههای آن، میتواند، به عنوان درسی زيبا و جذاب در آيين الهی، آموختنی و البته، لازم الاتباع باشد؛ لذا با توجه به جميع جهات، نكاتی بسيار دقيق از اين نوع مديريت را كه كاملاً با مديريت بشری جنگها متفاوت است، شرح داده و بتفكيك به بحث و بررسی هر يك میپردازيم.
ناگفته نماند كه آيين محمدی(ص) در زمان خود، دربردارنده اصولی مخالف و ناسازگار با وضعيت حاكم بود. لذا برای اجرای اصل جلوگيری از ستمپذيری و انظلام، میبايست قدرتی در مقابل سيستم حاكم وجود داشته باشد؛ بنابراين، حداقل آمادگی برای جنگ و شايد هم ورود به جنگ ضرورت داشت. در نتيجة، هرگاه «استراتژی دعوت» مؤثر نمیافتاد، به تناسب موقعيت، امكان بروز جنگ وجود داشت.
***************1ـ مديريت عقيده:
1 ـ 1 مديرتی امور عقيدتی و تبليغی:
از آنجا كه اساس و مبنای نبردهای پيامبر(ص)، نبرد در راه ايجاد و تأسيس حكومتی مبتنی بر فضايل و ارزشهای اسلامی بوده و مانند اغلب نبردهای ديده شده و پيشآمده، برای كسب قدرت بيشتر و در راه تحكيم حكومت فاسد و زورمدار نبود، لذا تبيين امور شرعی و اسلامی و توجيه و ترويج اسلام و عقايد اسلامی و تبليغ قدرت اسلام، در قلبها مؤثر واقع شده و باعث آمادگی روحی بيشتر اصحاب برای نبرد و اهدای جان خويش در مقابل ترويج عقيده میشد.
از اين جهت، پيامبر اكرم(ص) بسيار بر سر عقيده پافشاری میكرد و هيچگاه، به معامله درباره آن تن درنمیداد. به عنوان نمونه، در جنگ «احد»، در حالی كه سپاه مشركان حدود سه هزار نفر بودند، رسول خد(ص) سپاه مؤمنان را در حالی كه شمار آنان با احتساب گروهی بيمار دل كه در ميان آنان وجود داشتند، تنها به هزار نفر میرسيد، پيش برد. در اين ميان، برخی از «انصار» قصد داشتند تا از همپيمانان يهودی خود نيز كمك بخواهند؛ اما رسول خد(ص) فرمود: «ما را به ياری آنان نيازی نيست.» چرا كه حضرت رسول(ص) میخواستند، سپاه او فقط از كسانی تشكيل شود كه برای دفاع از عقيدة خود سر جنگ دارند. خداوند نيز در اين باره فرموده است:
«ای كسانی كه ايمان آوردهايد، كسانی را غير از همعقيدگان خود به دوستی و همكاری نگيريد كه در ايجاد سستی در شما فروگذار نمیكنند. آنان دوست دارند كه شما در رنج و مشكل گرفتار آييد. كينه از زبان آنان هويداست و البته آن چه در دل دارند از اين بزرگتر و بيشتر است.»
1 ـ 2 ايجاد انگيزه الهی
چنان كه گفتيم، پيامبر(ص) قبل از نبرد از ايجاد انگيزههای سطحی و يا مادی صرف، فاصله میگرفت و دلها را با توجه دادن به انگيزههای الهی به تحرك وامیداشت؛ زيرا كاركرد انگيزههای الهی، بسيار بادوامتر است و از آنجا كه دست يافتن به اين انگيزهها بسيار سخت است، در نتيجه، تاب تحمل مشكلات سخت و دشوار نيز بيشتر فراهم میآيد. اينك، نمونههايی از اين سنخ انگيزه را كه مربوط به جنگ «بدر» میباشد، نقل میكنيم:
«رسول خدا(ص) به جنگ مصمم شده بود. اما نه جنگی كه انگيزه آن، به دست آوردن مال و ثروت و يا جلوهای ديگر از جلوههای دنيا باشد؛ بلكه دشمن خدا به رويارويی مؤمنان آمده بود و آنان، ناگزير بودند تا به دعوت خدا و رسول او و اين مژده كه يكی از دو نيكی را به دست خواهند آورد، پاسخ مثبت دهند. لذا، وارد نبرد شدند. امِا درست در مقابل آنان، كسانی بودند كه فقط به دنبال انگيزههای مادی آمده بودند و انديشهها و نقشههای مختلف آنان را سست و ناكام ساخته بود و لذا، در هنگام رويارويی، ترس بر دلهای آنان چيره میشد.»(1)
در جنگ «احزاب» نيز پيشنهاد پيامبر برای تطميع سران دو قبيلة «غطفان» و «نجد» جهت مصالحه در مقابل دريافت يك سوم محصولات مدينه، باعث آزمندی آن دو قبيله شد. يقيناً اگر در گروهی، پايبندیهای قومی، قبيلهای و مادی بر مبانی ديگر غالب شود، باعث میشود كه عزم و اراده از آن جمع رخت بربندد و به علت همين آزمندیها نيز بود كه آنان از طولانی شدن محاصره و بینتيجه ماندن آن خسته شدند و ميان آنان و قريش اختلافاتی به وجود آمد و سرانجام، درصدد برآمدند تا از همان راهی كه آمدهاند، بیهيچ دستاوردی بازگردند.»(2)
از اين جهت، پيامبر اكرم(ص) بسيار بر سر عقيده پافشاری میكرد و هيچگاه، به معامله درباره آن تن درنمیداد. به عنوان نمونه، در جنگ «احد»، در حالی كه سپاه مشركان حدود سه هزار نفر بودند، رسول خد(ص) سپاه مؤمنان را در حالی كه شمار آنان با احتساب گروهی بيمار دل كه در ميان آنان وجود داشتند، تنها به هزار نفر میرسيد، پيش برد.
در جنگ «احد» نيز خداوند، دلهای مؤمنان را به اين مژده استوار كرد كه اگر در ميدان نبرد پايداری كرده و ثابت قدم بمانند و خدا را به ياد داشته و مطمئن باشند كه ازهمه قدرتها برتر است، همچنين، اگر دل استوار دارند و از جنگ و تعقيب دشمن روی برنتابند و به غنايم مشغول نشوند و سرانجام، اگر به مخالفت با فرماندهی هوشيار كه آنان را به راه درست و همكاری نزديك در ميدان نبرد فرا میخواند، نپردازند خداوند آنان را به وسيلة فرشتگان آسمانی ياری خواهد كرد. در اين خصوص آيات الهی نيز گواهی میدهند:(3)
«آنگاه به مؤمنان میگفتی، آيا اين شما را بسنده نمیكند كه پروردگارتان به وسيله هزار فرشته كه از آسمان فرو فرستاده میشوند، از شما پشتيبانی كند؟ بلكه اگر صبر كنيد و پرهيزگار باشيد، بزودی همين كه آنان بر شما درآيند، پروردگارتان ما را به وسيلة پنج هزار فرشته ـ كه همه نشان دارند ـ پشتيبانی خواهد كرد. پروردگار، اين (امداد و پشتيبانی) را جز برای آن قرار نداد كه مايه بشارتی برايتان باشد و دلهایتان بدان آرام و مطمئن شود و ياری و پيروزی جز از جانب پروردگار نيست و نيز اين امداد برای آن بود كه دنباله كافران قطع شود يا خداوند آنان را سركوب كند و ناكام و سرشكسته شوند.»
بنابراين، تشويق و تحريك به نبرد، عنصری اساسی در بالا بردن روحية معنوی و عوامل روانی برای جنگجويان است؛ كما اين كه در آن زمان، برانگيختن روح حماسی در جمع و ايجاد انگيزه شديد بر واقعيتی كه برای آن میجنگند، و اين كه تا حصول نهايی آن بايد بكوشند، همه مؤمنان را در حالت بيداری انقلابی نگه میداشت و حركت و انگيزه روانی و علاقه دايم برای رويارويی با دشمن را در ايشان برمیانگيخت. در اين رابطه، قرآن كريم در جای ديگری میفرمايد:
«ای اهل ايمان، آيا میخواهيد كه به نجاتی سودمند هدايت شويد، تا از عذابی دردناك رهايی يابيد؟ پس به خدا و رسول او ايمان آوريد؛ و به مال و جان، در راه حق جهاد كنيد؛ كه اگر دانا باشيد، اين برای شما بهتر است، تا پروردگار، گناهانتان را ببخشد و در بهشتی كه زير درختانش نهرها(آبی گوارا) جاری است، داخل گرداند؛ و در بهشت عدن، منزلهای نيكو و جاودانی به شما عطا كند؛ كه اين، همان رستگاری بزرگ بندگان است، و نيز تجارتی ديگر كه آن را هم دوست داريد؛ نصرت و ياری خدا و فتح نزديك است كه بشارت رحمتی است به اهل ايمان.»(4)
در غزوة «بدر» نيز پيامبر فرمود: «سوگند به كسی كه جان محمد در دست اوست، امروز اگر مردی، بردبارانه و ثابت قدم و دقيق نبرد كند، خوشبخت است و اگر پشت نكند، جای او در بهشت خواهد بود.»
1 ـ 3ـ اختيار درحضور و عدم اكراه
از ديگر موارد در مديريت تبليغی پيامبر اين بود كه ايشان به سربازان، اين فرصت را میدادند كه به اختيار خود وارد جنگ شوند و هيچ اكراهی در كار نبود؛ بلكه آنان خود با اين كار در پی اجر اخروی بودند و اگر در پرتو لطف و خواست الهی پيروز میشدند، باز هم برای آنان حقيقتی مدِ نظر بود كه به دفاع از آن برخاسته بودند و اگر كشته میشدند، نيز به افتخار شهادت و به بهشت و خشنودی خداوند دست يافته و هيچ فاصلهای ميان آنان و بهشت نبود. بنابراين، در هر حال، آنان دست به تجارت سودآوری میزدند كه خود آن را انتخاب كرده بودند.
ادامه دارد...
********************************************************************
پی نوشتها:
[1] سورة مؤمن، آية 31
[2] دلشادتهرانی، مصطفی؛ سيرة نبوی، تهران: انتشارات وزارت فرهنگ، 1372، ص 162
[3] ابوزهره، محمد، خاتم پيامبران، ترجمة حسين صابری، بنياد پژوهشهای آستان قدس رضوی 1373، ص 376
[4] همان، صص 646 ـ 645
منبع:
مجله انديشه صادق، شماره 3و4،