به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از خراسان جنوبی، گاهی اوقات فکرهایی در ذهنمان نفوذ میکند که هیچ تمایلی به فکر کردن به آنها نداریم بلکه به اجبار دچار آنها میشویم و با آن دست به گریبانیم فکرهایی که اولویتهای زندگیمان را جابهجا میکند و ما را از برنامههای اساسی دور و چه بسیار کارهای با اهمیت که به خاطر این فکرها از دست انسان رفته است و موجب میشود بسیاری از بیماریهای ناشی از این وسواس را برای خود بخریم. آری وسواس فکری نه تنها مغز زندگی را بلکه به مغز انسان نیز آسیب میرساند لذا انسان به جای اینکه به این افکار پروبال دهد باید نسبت به آنها بیخیال باشد.
حجتالاسلام علیرضا نخعیپور، کارشناس امور مشاوره حوزه علمیه بیرجند در گفتوگو با خبرنگار ایکنا گفت: وسواس فکری، فکرهایی است که به صورت جبری به ذهن انسان میرسد و او را به خود درگیر میکند و موجب میشود که از برنامههای اساسی فاصله بگیرد.
وی با اشاره به اینکه وسواس فکری یا به طور کلی وسواس موجب کنار رفتن واقعیتهای زندگی میشود، اظهار کرد: با کنار رفتن واقعیتها جای آنها را اوهام میگیرد و موجب میشود موضوعاتی که اهمیت چندانی ندارد برای فرد مهم تلقی شود.
این کارشناس امور مشاوره حوزه علمیه بیرجند ادامه داد: وسواس فکری موجب نفوذ افکار انحرافی به قلب و ذهن انسان میشود و در رفتار فرد تجلی میکند و فرد را به کارهای بیهوده مشغول میکند و سبب میشود که از باطن و مغز یک امر فاصله بگیرد.
وسواس فکری به تدریج باعث افسردگی و منزوی شدن فرد میشود
نخعیپور با تأکید بر اینکه وسواس فکری به تدریج باعث افسردگی و منزوی شدن فرد میشود، افزود: خانوادهها در این امر نقش بسزایی دارند و میتوانند با تربیت درست سازنده آینده فرزندان خود باشند.
وی تصریح کرد: خیلی از خانوادهها با سختگیریهای بیجا موجب میشوند نسبت به برخی از کارها در فرزندان خود حساسیت یا وسواس ایجاد کنند چراکه به فرزندان اجازه اشتباه کردن نمیدهند و در صورتی که فرزند اشتباهی انجام دهد میتوان با ملایمت او را از اشتباهش با خبر کرد نه اینکه در او حساسیت ایجاد کرد.
کارشناس امور مشاوره حوزه علمیه بیرجند گفت: وسواس در دین هم ناشی از عدم ارائه تعریف درست از دین است که این موضوع هم به مُبلغ دینی و هم به خانواده برمیگردد و موجب میشود که فرد تنها به ظهار دین توجه کند و از باطن آن فاصله بگیرد.
اضطراب و استرس؛ یکی از ضررهای وسواس
نخعیپور اضطراب و استرس را یکی از ضررهای وسواس دانست و بیان کرد: این عوامل موجب میشود آرامش روحی و روانی از فرد سلب شود که در نتیجه موجب تلخ شدن زندگی و فاصله گرفتن فرد از اجتماع میشود.
وی اظهار کرد: اطرفیان این موضوع را یک بیماری بدانند و نسبت به فرد با بیحوصلگی و تمسخر رفتار نکنند بلکه با توجه به شخصیت و شرایط به گونهای با فرد رفتار کنند که بتواند از این افکار رهایی یابد و به طور کلی نسبت به آنها بیخیال شود.
کارشناس امور مشاوره حوزه علمیه بیرجند گفت: فرد میتواند با گفتن اذکاری چون «لا اله الا الله» و «لا حول ولا قوه الا بالله» این افکار انحرافی را از خود دور کند.
مهناز زال، روانشناس در خراسان جنوبی گفت: یکی از اختلالات اضطرابی اختلال وسواس اجباری است منظور از وسواس فکری افکار و تصویرهای ذهنی است که بهطور ناخواسته درذهن فرد ایجاد میشوند افکار مزاحم برای هر کسی ممکن است پیش بیاید اما در افرادی که دچار وسواس هستند این افکار مکرر و بهصورت ناراحت کنندهای ایجاد میشود و کنترل ان برای فرد بسیار دشوار یا غیر ممکن است.
اختلال وسواس اجباری ریشه در اضطراب دارد
وی اشتغال ذهنی مثل ترس از آلودگی، ترس از آسیب زدن به خود یا دیگران، ترس از پرخاشگری کردن در حضور دیگران، تردید در امور مختلف مثل بستن در و... را از اشکال این نوع اختلال وسواسی دانست و اظهار کرد: اختلال وسواس اجباری ریشه در اضطراب دارد و افکار و رفتارهای وسواسی نوعی مقابله با اضطراب میباشد اما به دلیل تکرار بیش از حد و بروز ناراحتیهای بعد از آن نه تنها اضطراب را کاهش نمیدهد بلکه خود تبدیل به یک اختلال اضطرابی میشود.
این روانشناس بیان کرد: وسواس ممکن است به دلایل زیستی (مثل تغییرات شیمیایی در بدن) و یا محیطی (مثل قرار گرفتن در موقعیتهای استرس زا و یا یادگیری از دیگران) ایجاد شود و یا برخی باورهای غلط افراد در مورد خود که نسبت به هر چیزی خود را مسئول بدانند. مسئولیت اغراق امیز افراد احساس گناه را در آنها افزایش میدهد و منجر به شکلگیری افکار مزاحم میشود.
زال تصریح کرد: افکار مزاحم باعث کاهش تمرکز فرد در امور روزمره میشوند و افرادی که دچار وسواس فکری هستند برای رهایی از این افکار مزاحم مجبورند دست به رفتارهای جایگزین بزنند لذا این عادتها و رفتارهای وسواسی زمان زیادی را از افراد میگیرد و باعث میشود فرد بیشتر دچار ناراحتی شود همچنین روابط اجتماعی این افراد مختل و در هرجایی نمیتوانند حضور یابند.
وی برهم خوردن تمرکز فکری، اشتغال ذهنی طولانی و احساس گناه بهخاطر داشتن این افکار، اعتماد به نفس پائین و ترس از قرار گرفتن در موقعیتهایی که باعث ایجاد افکار می شوند را از عواملی دانست که موجب اجتناب فرد از دیگران می شود.
این روانشناس بیان کرد: اطرافیان با ایجاد آرامش و عدم سرزنش فرد میتوانند به وی در توقف افکار وسواسی کمک کنندچرا که تنها بودن خود باعث افزایش افکار ناخوشایند است و صحبت کردن در مورد افکار میتواند به کنترل آنها کمک کند. همدلی کردن با فرد، درک شرایط او و عدم تمسخر و سرزنش، کمک به فرد در کاهش اضطراب د رموقعیتهای استرسزا میتواند نقش بسزایی در کاهش علائم وسواسی داشته باشد.
تغییر شیوههای تربیت فرزند میتواند زمینه وسواس را کاهش دهد
زال برای درمان وسواس این بیماری گفت: باید عللی که موجب ایجاد و تشدید آن شدند را شناسایی کرد و معمولاً وسواس در خانوادههایی که سختگیری زیادی نسبت به فرزندان دارند بیشتر بروز میکند همچنین مادرانی که در تربیت فرزند از سبکهای افراطی تبعیت کرده، کمال گرا و یا ایرادگیر هستند بیشتر فرزند را به سمت وسواس میبرند بنابراین تغییر شیوههای تربیت فرزند میتواند زمینه وسواس را در حال و آینده فرد کاهش دهد.
وی تصریح کرد: فرد بیمار با یادگیری تکنیکهای توقف فکر میتواند در کنترل افکار مزاحم خود توانایی لازم را بدست آورد. افراد دچار وسواس فکری نباید برای جلوگیری ا ز افکار مزاحم خود دست به رفتارهای خاص بزنند سرکوب کردن افکار با رفتارهای مذکور باعث تشدید افکار مشابه است لذا هوشیار شدن نسبت به افکار موجب جایگزینی افکار مثبت در فرد است.
این روانشناس تأکید کرد: مصرف خودسرانه داروهای آرامبخش و .. و یا قطع خود سرانه آنها باعث تشدید علائم بیماری میشود همچنین ورزش کردن بهویژه ورزشهایی مثل یوگا و ... در کاهش افکار وسواسی بسیار مؤثرند.
علیاکبر اسماعیلی، متخصص اعصاب و روان، روانپزشک و استادیار دانشکده پزشکی اظهار کرد: وسواس فکری، اختلال تفکری است که در ذهن انسان ظهور پیدا میکند و با این تفکر فرد را دچار احساس ناخوشایند میکند.
وی با اشاره به اینکه شرط اصلی وسواس فکری، فکر مزاحم و تکرار شونده است، گفت: هرگاه افکار مزاحم و خودناهمخوان در ذهن فرد ظهور پیدا میکند در فرد احساس ناخوشایند و اضطراب گونه ایجاد میشود و باعث بیقراری شخص میشود.
این متخصص اعصاب و روان ادامه داد: از وسواس فکری در روانپزشکی به عنوان اختلال وسواسی جبری یاد میشود و فرد برای اینکه از دست این فکر رهایی یابد مجبور است کارهایی انجام دهد و برای این رهایی کارهای عملی انجام میدهد یا یک تخیل دیگری را جایگزین آن کند.
اسماعیلی اظهار کرد: شیوع محتوای افکار وسواسی بیشتر در مورد امور پاکی و آلودگی، ایجاد خطر و نگرانی از خطر، افکار مزاحم و ممنوعه در مورد مسائل معنوی و اخلاقی، افکار با محتوای پرخاشگرانه و ضرورت به تقارن است که رفتارهای عملی بهصورت شستشوی مفرط، چک نمودن و بازبینی و تکرار مفرط امور جهت اطمینان، ایجاد تقارن ونظم و ترتیب و انجام بعضی اعمال با آداب مخصوص، بروز و جلوهگر میشود.
این استادیار دانشکده پزشکی افکار ممنوعه در امور معنوی و روابط جنسی یا نیاز به تقارن که حتماً باید اشیاء حالت تقارن داشته باشند و افکار و اعتقادات مختلف نسبت به برخی از کلمات را از دیگر زمینههای وسواس فکری دانست.
وی با بیان اینکه وسواس فکری یکی از بیماریهای چندعاملی است، گفت: عوامل بیولوژیک، رفتاری، روانشناختی، استرسهای دوران کودکی، شرطی شدن ذهن و عوامل روان پویشی از عوامل دخیل در این بیماری است ولی نقش عوامل ژنتیک و میانجیگرهای بین سلولهای مغز مانند (سروتونین و دوپامین) در این زمینه حائز اهمیتتر است.
یکی از عوامل ایجاد افکار وسواسی، بینظمی یا عدم تعادل میانجیگرها در سلولهای مغز است
این متخصص اعصاب و روان یکی از عوامل ایجاد افکار وسواسی را بینظمی یا عدم تعادل میان جگرها در سلولهای مغز دانست و بیان کرد: اضطراب و استرس خود میتواند منجر به افزایش بروز افکار وسواسی در ذهن فرد شود.
اسماعیلی اظهار کرد: یکی از روشهای غیر دارویی در اختلال وسواس جبری قطع سیکل معیوب شرطی شدن است به صورتی که مقاومت در مقابل وسواس فکری به توقف فکر منجر شود و باید این بیمار را از نظر علت شناسی مورد بررسی قرار گرفت.
وی افزود: لازم است در معاینه روان پزشکی اختلالات همراه با افکار وسواسی مانند افسردگی، تیک عصبی، اختلالات اضطرابی و حتی اختلالات شدید روان پزشکی مورد بررسی قرار گیرد در 50% موارد علائم اختلال وسواسی جبری به صورت ناگهانی شروع میشود و 50 تا 70 درصد آنها علائم پس از یک واقعه استرس آمیز چون مرگ یکی از بستگان و حاملگی شروع میگردد.
این استادیار دانشکده پزشکی گفت: غیر از درمان دارویی، درمانهای رفتار درمانی مانند تکنیکهای آرامش سازی، توقف فکر و انزجار درمانی مؤثر است و باید در خصوص رفع نگرانیها و آگاهیبخشی واقعی و فرهنگسازی در سطح جامعه اقدام شود.
اسماعیلی نقش خانواده را در بهبودی و کاهش علائم، مفید و مؤثردانست و یادآور شد: درک احساس و شرایط بیمار، عمدی نبودن علائم توسط فرد میتواند در کاهش اضطراب بسیار مفید باشد و زمینه ترغیب و تشویق فرد جهت درمان مؤثر است و یکی از مشکلاتی که در روند درمان مداخله میکند سیر آهسته بهبود علائم در طی درمان است که علیرغم بهبودی فرد ناشی از درمان این بهبودی برای او محسوس نبوده وپیشرفت بهبودی حاصل نمیشود، لذا ضروری است در راستای محسوسسازی بهبود علائم اقدام شود.
و احساس میکنم همه چیز خیلی زود نجس میشه الان دارم رو خودم کار میکنم که خودمو درست کنم
به نظر شما یه همچین کسی نباید ازدواج کنه؟
چون میترسم بچه دار شم و بچه ام هم مثل خودم بشه
من چند حدود یک سال هست هر اتفاق بدی بیوفته شب و روز شدید بهش فکر میکنم راستش این منو خیلی آزار میده خواهش میکنم منو راهنمایی کنید
سلام داداشاي خوبم خواهراي گلم لطفا نوشته هاو مطالبي ك ميگم رو حتما بخونين وخوب فك كنين
من سابقه ي ٣ بار افسردگي و استرس و وسواس دارم و ميدونم چه زجري ميكشين ولي هر سه مرتبه به ياري خدا برشون غلبه كردم موارد زير منو خوب كردند
١-هيچ وقت از رحمت خدا نوميد نباشين و مطمين باشين روزايي مياد كه شما كاملا بهبوديتونو پيدا مي كنين ؛سلامتي و بيماري همه و همه امتحانه پس اين مدت خيلي كم ك بيمارين از درگاه خدا رانده نشين.
٢-سعي كنين نمازاتونو اول وقت و باحضور قلب بخونين باخدا تنها بشين و ازش كمك بخواين؛گريه و زاري به درگاه خدا سلاح ما بنده هاس معنويات خيلي موثره وشفا فقط از جانب خداس كسايي ك خيلي معتقدند نماز شب هم بسيار موثره
٣-با امام زمان ارتباط برقرار كنين نميدونم چقدر به اين قضيه معتقدين ولي من بطور مكرر با امام زمان خلوت ميكردم و متوسل ميشدم و هروقت حالم خيلي وخيم ميشد عريضه مينوشتم و از حضرت كمك ميخواستم و هرموقع عريضه نوشتم حضرت منو نجات داد چون دعاي امام زمان در دم مستجابه و امام در هر زمان از حال همه خبر داره وعاطفه و احساس ائمه از همه آدما بيشتره
٤- درمواردي كه مشكلتون خفيف نيس و زندگيتون رو مختل كرده حتما حتما به روانپزشك مراجعه كنين افسردگي و بيماريهاي روحي مث بيمارياي جسمي اند روح آدمم مث جسمش مريض ميشه مغز انسان خيلي پيچيدس كافيه يه عضوش درست كار نكنه اونوقت روح زجر ميكشه و بعضي بيماريهاي روحي چندين سال ممكنه طول بكشه تا كاملا ازبين بره ولي قرار نيس هميشه بمونن پس نترسين از مريضياي روحي ضمنا اكثر داروهاي روانپزشكي دير جواب ميدن يعني بايد حداقل يه ماه بخورين تا جواب بگيرين از عوارضش نترسين بهش عادت ميكنين ؛اگ داروهاتون بعد يه ماه جواب نداداز دكترتون بخواين عوض كنه اينقد عوض كنه ك حالتون خوب بشه؛اگ خوب نشد دكترتونو عوض كنين
٥-سعي كنين پيش يه مشاورخوبم برين خيلي ميتونه موثر باشه ولي پيش كسي برين ك دائما اميد بده نميدونم ازچيزي به اسم ضميرناخودآگاه خبردارين يانه؛حرفاي مشاورين به ضمير ناخودآگاهتون خودبه خود تلقين ميشه چون معمولا هزينه هاي مشاوره زيادن اگ هزينشو ندارين از كتاب استفاده كنين و كتاباي ضد افسردگي وروانشناختي رو بخونين فقط دست رو دست نذارين
٦- روزانه ١٠ دقيقه باخودتون خلوت كنين و؛بجنگين با بيماريتون و افكار مثبت رو به خودتون تلقين كنين حتي اگ بهشون اعتقاد ندارين رو كاغذ بنويسين بلندبخونين مثلا اينطور بنويسين ؛روحيه ي من بسيار قوي است؛خدا ياور من است و كسي كه خدا رو داره از هيچ چيز و هيچ كس نميترسه خدا خودش ميگه (فمن تبع هداي فلا خوف عليهم و لا يحزنون :كسايي ك از من اطاعت ميكنن نه ترسي برآنها است و نه اندوهگين ميشن سوره بقره ٣٨ )اينا باعث ميشه خودبه خود افكار به ضميرناخودآگاهتون تلقين بشه و تبديل به باور بشه براتون
اگرم استرس دارين و از چيزي ميترسين خودتونو توش قرار بدين امام علي ع ميفرمايند:
هرگاه از كاري ترسيدي خود را به كام آن بينداز
٧-حتما حتما ورزش رو در دستور كارتون قرار بدين و توخونه نمونين ؛ورزش اعتماد به نفس رو بالا ميبره و اعتماد به نفس كه بره بالا جنگيدن با بيماري خيلي راحتتره ؛ورزش هاي بوكس؛تنيس؛يوگا واسه استرس خيلي موثرند پيشنهاد خودمن ورزش بكس هس يا كيك بوكسينگ
٨-رفته رفته كه بهبود پيدا كردين سست نشين و تاآخر برنامه هارو اجرا كنين؛البته پيشنهاد ميكنم بعضياش مث معنويت ؛ورزش و تفريح روهميشه تو برنامه زندگيتون قرار بدين
٩-براي خوب شدن بايد به آب و آتيش بزنين هركسي ميگه مريضم و نشسته تا يه معجزه خوبش كنه سخت در اشتباهه يا هركسي ميگ زجر روحي ميكشم و به آب و آتيش نميزنه دروغ ميگه؛در روايات هس يكي از پيامبران ك فك كنم حضرت موسي هس مريض شد و از خدا خواست بدون دكتر رفتن خوب بشه خطاب رسيد تو بااينكار ميخواهي حكمت مرا زير پا بذاري ؛براي شفا پيش طبيب برو (منظور روند درمانيتو انجام بده)آنگاه شفاي تو از جانب خدا مقدر خواهد شدپس از ماحركت و از خدا بركت
اينو بدونين و ايمان داشته باشين آدم هرچيو اراده كنه و واسش تلاش كنه بهش ميرسه
بلندشين ازهمين الان با ياد و نام خدا دست به كارشين و برا خوب شدنتون برنامه رو اجرا كنين
اينا تجربياتي بودن كه من طي سالها و دفعات مكرر بدست آوردم
واسه همديگ و واسه منم دعا كنين
ان شاءالله سلامتيتون هميشه پايدار باشه
منم این دوره رو گذروندم البته برای من خیلی شدید و سهمگین بود و فکر میکنم باید نترسید و با این ناراحتی ها جنگید
من فکر میکنم اینا بیماری روحی نیستند بلکه به قول معروف کانفلیکت های مغز هستند و باید مثل یه متخصص خوب و با پشت کار بررسی کرد و آنها را پیدا کرده و راهکار اصلاح آنها را با مطالعه و کمک از متخصصان پیدا کرده و در جهت اصلاحش عمل کرد
اینم یه جلوه از زندگی هست و قراره شما بر این مشکل غلبه کنید تا برید مرحله بعد و مرحله بعد هم خدا میدونه چه نعمت ها و خوبی هایی خدا در آن نهفته است پس ان شاء الله بزنید که برید مرحله بعد و هرگز هم نا امید و مایوس نشید بالاخره یه روز موفق میشید بعد دنیا یه شکل دیگه ای رو از خودش بهتون نشون میده.
یادتون نره شما قراره در این مبارزه برنده بشید و برید به مرحله بعد
روزگارتون خوش
موفق باشید
داود
یک سال مبتلا به وسواس فکری شدید بودم به طوری که دیگه حتی یه صفحه کتاب هم نمیتونستم بخونم روزی چند بار گریه میکردم و بسیار افسرده شده بودم . دارو های شیمایی هم هیچ تاثیری نداشت تا اینکه با طب سنتی آشنا شدم و به دکتر کرد افشاری (تهرانُ چهار راه ولیعصر) مراجعه کردم و با دارو هایی که ایشون به من دادند والبته روش cbt که روانشناسم باهم کار میکرد تقریبا به بهبودی کامل دست یافتم. توصیه میکنم حتما به پزشک طب سنتی خیلی معتبر مراجعه کنید .
منم یک دوره تقریبا ۹ ماهه دچار افسردگی شدم و علتش هم این بود که زیاد روی یک موضوعی فکر کردم بعد این فکر به صورت افکار وسواسی در اومد و بیچارم میکرد.فقط خدمت خوانندگان عزیز بگم که شاید به خودتون بگید دیگه هیچوقت من خوب نمیشم همین حرفایی که من میزدم ولی مطمئن باشید اینها سر بالایی های زندگی هست که باید با توکل بر خدا بر این بیماری پیروز شوید.برای درمان حتما باید قرص بخورید.اونهایی که از افکار وسواسی رنج میبرند کم کم دچار اضطراب میشن و خود اضطراب هم افسردگی میاره و افسردگی هم اختلال شخصیت میاره.شما حتما باید به یک روانپزشک خوب مراجعه که هم قرص بده و هم روان درمانی انجام بده.من خودم ساکن یزدم و رفتم سراغ( دکتر شیر خدا) و خدا رو شکر بهتر شدم.معمولا قرص هایی باید مصرف کنیم ترکیبی از سرترالین(اسنترا)و هالوپریدول و کلومی پیرامین هست که باید حداقل ۶ماه تا یکسال مصرف کنید .اصلن این قرصها عوارضی نداره.فقط اینکه باید صبر و حوصله کنید و با توکل بر خدا از دست این بیماری راحت شوید.ان الله مع الصابرین.
اینجوری کمک میکنن ؟؟ مرد نیستی اگه نظر منو تایید نکنه
قصدتون واقعاً چیه کمک یا الکی یه چیزو گنده کنید
دوستان اینا همش با بی توجهی حل میشه شما فقط دچار توهمید همین.
دوستان یکی از بهترین پزشکان برای معالجه دکتر مجد هستن حتما نتیجه میگیرید
*اعوذ بالله من هَمَزات شیطان رجیم*