تحریف و ترور شخصیت، زمینه‌ساز واقعه عاشورا و شهادت امام حسین(ع) بود
کد خبر: 3546953
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۲۹ آبان ۱۳۹۵ - ۱۱:۱۱

تحریف و ترور شخصیت، زمینه‌ساز واقعه عاشورا و شهادت امام حسین(ع) بود

گروه معارف: یک نویسنده و پژوهشگر دینی گفت: استبداد زمان با ترور شخصیت امام حسین(ع) و متهم کردن ایشان به ارتداد، توانست زمینه و موجبات قتل آن حضرت را فراهم کند و در غیر این صورت، موفق به انجام این کار نمی‌شد.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) از اصفهان، نام و یاد امام حسین(ع) و قیام آن حضرت بعد از گذشت قرن‌ها، هم‌چنان در قلوب مؤمنین و دوستداران ایشان زنده بوده و هر سال بر شور و حرارت آن افزوده می‌شود. گواه این امر، راهپیمایی میلیونی اربعین است که مشتاقان آن حضرت را از سراسر جهان به شوق زیارت سرور آزادگان، رهسپار کربلا می‌کند و زن و مرد، پیر و جوان و معلول و سالم نمی‌شناسد. در آستانه اربعین حسینی، خبرگزاری ایکنا، شعبه اصفهان، گفت‌و‌گویی را با محمد صحتی سردرودی، نویسنده و پژوهشگر دینی در دفتر این خبرگزاری واقع در دانشگاه اصفهان انجام داده است که در ادامه می‌آید. دکتر صحتی در این گفت‌و‌گو پیرامون تحریف اهداف و سخنان امام حسین(ع)، پیام امام به انسان عصر مدرن، فلسفه عزاداری برای ایشان و نکاتی در خصوص زیارت عاشورا صحبت کردند.
قتل امام حسین(ع) با تحریف اندیشه‌ها و ترور شخصیت ایشان امکان‌پذیر شد
ایکنا: در طول تاریخ تفاسیر و تحلیل‌های زیادی از واقعه عاشورا صورت گرفته است، چه در میان شیعه، چه در میان اهل سنت و چه از سوی فرقه‌های دیگر. کدام یک از این تفاسیر منجر به تحریف واقعه عاشورا شده است؟
صحتی: اصلا خود واقعه عاشورا از تحریف شروع شد. یعنی اگر دقت کنیم، پیش از آنکه شخص امام حسین(ع) را بکشند، ترور شخصیت ایشان را پیش از عاشورا شروع کرده بودند، از زمان معاویه، مخصوصا در شامات و بعد این را به حجاز و عراق توسعه داده بودند. تحریف اندیشه‌های امام حسین(ع) قبل، هم‌زمان و بعد از عاشورا بوده. لذا بعد از عاشورا، ابتدا موضع‌گیری‌های فرزندان و جانشینان امام حسین(ع) و سپس پیروان امام کاملا دفاعی بوده. مثل کار امام حسین(ع). همان‌طور که مبارزه ایشان، دفاع بود، بعد از آن از اندیشه هم دفاع صورت گرفت و به اصطلاح، پاسخ‌گویی به حملات و اتهامات عقیدتی بود. امام حسین(ع) را ابتدا ناجوانمردانه به ارتداد متهم کردند، سپس کشتند. بعد از کشتن ایشان هم تلاش کردند به این فاجعه مشروعیت ببخشند. این امر در میان مسلمانان ادامه داشت و بعدها از قرن چهارم به بعد به آن صورت مکتوب دادند. لذا علمای ما در پاسخ به آن‌ها حرف‌هایی زدند. تمام صحبت‌های علمای ما بیش‌تر دفاعی و انفعالی است. حتی آن‌ها کار را به جایی رساندند که گفتند کار حسین(ع) نوعی القاء نفس در تهلکه(مهلکه) بود و به این آیه شریفه قرآن استناد می‌جستند که می‌فرماید:«لا تلقوا بایدیکم الی التهلکه» و در پاسخ به این است که شریف مرتضی در تنزیه الانبیاء آن حرف‌ها را می‌زند. لذا برخلاف اینکه شما پرسیدید چه زمانی منجر به تحریف شد، می‌خواهم بگویم اصلا قتل امام حسین(ع) در میان انواع و اقسام تحریفات امکان پیدا کرد. اصلا قاتل امام حسین(ع)، تحریفات بود و یکی از اهداف جانشینان پیامبر(ص) بعد از وفات ایشان، مبارزه با تحریف بود که این مبارزه در زمان امام حسن(ع) و امام حسین(ع) به اوج خود می‌رسد. یعنی این‌گونه نبود که تحلیل شهادت امام حسین(ع) منجر به تحریف شود، بلکه برعکس، می‌خواستند امام حسین(ع) را از لابلای آن همه تحریفات انباشته و متراکم نجات داده و ایشان را تبرئه کنند. اگر به متون زیارتی هم‌چون زیارت عاشورا و وارث نگاه کنید، این عبارت را می‌بینید:«اشهد انک قد اقمت الصلاه و آتیت الزکات و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر و اطعت الله حتی اتیک الیقین»، این همه شهادت‌ها برای رفع آن اتهامات واهی و تهمت‌های ناجوانمردانه است که با همان‌ها توانستند امام حسین(ع) را بکشند و الا اگر این بستر را آماده نمی‌کردند، نمی‌توانستند آن فاجعه را بیافرینند. بعد از عاشورا نیز ادامه داشت. خدا می‌داند چقدر به شکرانه قتل امام حسین(ع) مسجد ساختند. رساله‌ای هست متعلق به اواخر قرن چهارم از محقق کرکی به نام«التعجب» که طبق مطالب مندرج در آن، کسانی که لباس‌های امام حسین(ع) را غارت کرده بودند، به این کار افتخار می‌کردند و برایشان نماد مسلمانی و تدین بود، حتی آن طایفه را با ابزار و وسیله‌ای که غارت را انجام داده بودند، می‌شناختند. نعلین اسب‌هایی را که با آن‌ها بر پیکر امام تاخته بودند، بر سردر خانه‌هایشان نصب کرده و به آن افتخار می‌کردند که الان در خرافات هم هست و عده‌ای خیال می‌کنند برای دفع چشم زخم است، در صورتی که این، کار قتله امام حسین(ع) بوده، آن ده نفری که روی جسد امام حسین(ع) اسب تاخته بودند، نعلین آن اسب‌ها را به عنوان تبرک و مدال افتخار سردر خانه خود زده بودند.   
ایکنا: این موضوع در مورد تحلیل‌های اندیشمندان شیعه درست است. منظور تحلیل‌هایی است که فرقه‌های دیگر در رابطه با عاشورا ارائه داده‌اند و در واقع این قیام را تحریف کرده‌اند.
صحتی: بیش‌تر سخنان و اهداف امام حسین(ع) را تحریف کردند. اصلا کار دشمن همین بود و اگر این کار را نمی‌کرد، نمی‌توانست امام حسین(ع) را بکشد. اما بعدها این تحریفات توسط دوستان نیز ناخواسته صورت گرفت که به نظر می‌آید منظور شما بیش‌تر همین‌ها بوده است. نمونه این‌ها یکی دو تا نیست، زیاد است. اگر بخواهیم از تحریف سخنان امام حسین(ع) مثال بزنیم، همه سخنی از امام حسین(ع) را شنیده‌اند که می‌فرماید:«انا قتیل العبرات». این را همه جا این‌گونه ترجمه می‌کنیم که امام حسین(ع) فرمود من کشته اشک‌ها هستم. آن وقت این برداشت صورت می‌گیرد که هدف امام حسین(ع) این بود که کشته شود تا مردم برایش گریه کنند و با این گریستن‌ها، گناهانشان پاک شود. در صورتی که این امر خیلی تحریف و تحقیر است. گریه کردن هم می‌تواند هدف باشد؟ یعنی امام حسین(ع) می‌گوید من کشته می‌شوم تا برایم گریه کنند؟ اگر دقت کنید، این سخن معنای دیگری دارد. من ابتدا کلمه قتیل را جستجو کردم و بعد آن را به مضاف‌های دیگر اضافه کردم، مثلا قتیل الحب، در عربی لفظ عشق به کار برده نمی‌شود. معنای عشق را با لفظ حب به کار می‌برند و به کسی که بر سر خواستن عشقی کشته شده باشد، قتیل الحب می‌گویند. یا اگر کسی با شمشیر کشته شود، به او می‌گویند قتیل السیف. در همه این موارد، مفعول به فاعل اضافه شده است. قتیل به معنای مقتول است. قتیل العبره یعنی کشته شده اشک، کسی که اشک‌ها او را کشته است. این سخن را امام حسین(ع) قبل از شهادت خود گفته است. پیش‌بینی است. در آستانه فاجعه عاشورا که از مرگ معاویه تا این واقعه، شش ماه طول کشید، در این مدت ائمه جمعه و جماعات و خطبای رسمی در مساجد می‌گفتند درست است که حسین بن علی(ع) فرزند پیامبر است، پیامبر او را می‌بوسید و درباره او چنین و چنان گفته و عزیز و محترم است، اما چه کنیم که در میان مسلمانان دو دستگی ایجاد کرده، اگر همین‌طور پیش برود، مجبوریم جلویش را گرفته و او را بکشیم. این‌ها را می‌گفتند و مزورانه گریه می‌کردند. شاید عده‌ای هم اعتقادشان همین بود و گریه می‌کردند. این‌ها را امام حسین(ع) می‌دید و می‌شنید و می‌گفت انا قتیل العبرات. همین اشک‌ها و تزویرها بالاخره مرا می‌کشد. یعنی در این سخن، عبره کنایه از تزویر است. منظور امام این است که تزویر، ایشان را می‌کشد. اگر این تزویر نباشد، نمی‌توانند ایشان را بکشند. من این را جستجو کردم و در بسیاری از روایات دنباله دارد: لا یذکرنی مؤمن الا استعبر: هیچ مؤمنی مرا یاد نمی‌کند، مگر اینکه اشک چشمش جاری می‌شود. این هم هیچ تعارضی با معنایی که ما برداشت کردیم، ندارد. یعنی تنها این نیست که با این اشک چشم‌ها مرا می‌کشند، بلکه بعد از مرگم نیز هر مؤمنی این را بشنود، گریه می‌کند. نمونه اتم آن روایتی است از یکی از دختران امام حسین(ع) که می‌گوید وقتی خیمه‌ها را غارت کردند، کسی گوشواره از گوش من می‌کشید و در عین حال گریه می‌کرد. به او گفتم این چه وضعی است که هم غارت می‌کنی و هم گریه می‌کنی. گفت به هر حال من شما را می‌شناسم، می‌دانم از کدام خانواده هستید. گفتم اگر می‌دانی، پس چرا غارت می‌کنی. جواب داد اگر من غارت نکنم، کس دیگری این کار را می‌کند.
آزادی در راستای توحید، پیام امام حسین(ع) به انسان عصر مدرن است
ایکنا: در فرهنگ عاشورا با یک سری مفاهیم معنادار مواجهیم و در طول حرکت امام حسین(ع) از مدینه به مکه و سپس به کربلا سخنانی از ایشان نقل شده است که معانی بلندی دارد، حتی در سیره و نحوه رفتار ایشان با افراد مختلف، توجه به یک سری مفاهیم کاملا مشهود است، مثل بحث کرامت انسان‌ها، آزادی، اراده و اختیار یارانی که با ایشان بودند و در شب عاشورا وقتی امام این مسیر را برای آن‌ها تبیین می‌کند، انتخاب را به عهده خودشان می‌گذارد. با توجه به همه این اوصاف و آن سخن معروفشان که اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید...
صحتی: در ترجمه این سخن نیز تحریفی رخ داده است. لااقل در اینجا کلمه‌ای اضافه است. اصلا کلماتی مثل دست‌کم و لااقل را از کجا می‌آورند.
ایکنا: با همه این اوصاف، فرهنگ عاشورا با همه مفاهیم بلندش در جامعه امروز ما که تحت تإثیر اندیشه‌هایی مثل لیبرالیسم است که در آن از آزادی، برابری و حقوق بشر صحبت می‌شود، چگونه می‌توان بین فرهنگ عاشورا که 1400 سال پیش اتفاق افتاده است با فرهنگ و عقلانیت مدرن پیوند برقرار کرد که هم آموزه‌های دینی ما حفظ شود و هم بتوانیم آن را با گفتمان جهانی وفق داده و در واقع یک مدل ایرانی-اسلامی از آن در سطح جهان ارائه دهیم؟
صحتی: خوش‌بختانه مخاطب اندیشه‌ها و برخی از سخنان امام حسین(ع)، انسان بما هو انسان است. یعنی زمانی که امام حسین(ع) برخی از سخنان را فرموده‌اند، نمی‌خواستند تنها با مسلمانان سخن گفته باشند، بلکه به این توجه داشتند که مخاطب ایشان، انسان است. با مذهب او کاری نداشته است. نمونه‌اش همین است: و کونوا احرارا فی دنیاکم. مخاطب این سخن همه انسان‌ها هستند. در این چند قرن که از عاشورا گذشته است، انسان همان انسان است و مشکلاتش نیز همان‌هاست و برطرف نشده. امروزه هم بدترین آتشی که انسان‌ها در کشورهای مختلف در آن می‌سوزند، همان سیستمی است که یزید هم داشت، یعنی استبداد مذهبی و دینی. همان مشکل وجود دارد و در کشورهای غیر مسلمان نیز کمابیش هست. آزادی که مطلوب همه انسان‌هاست، در مکتب اسلام در بطن توحید نهفته است. زمانی که پیامبر می‌فرمود: قولوا لا اله الا الله تفلحوا، معنایش این بود که از این همه بت و بتکده دست بردارید. این چیست که هر کس به نام یک بت و مذهب برای خودش بساطی پهن کرده، همه به یک خدا رو کنید، خدایی که از هر بزرگی، بزرگ‌تر است، تعریف برنمی‌دارد. پیامبر می‌خواست انسان‌ها را از آن گرفتاری‌های رنگارنگ که حس تعلق دینی مردم به آن دامن می‌زد، برهاند. امروز نیز انسان به همان امر گرفتار است. یعنی امروزه نیز رهایی از ارباب‌های گوناگون در اجتماع و ادیان و مذاهب مختلف که به بشر آسیب می‌زند، خواسته امام حسین(ع) است. هنوز هم این مسأله هست که انسان‌ها خودشان برای خود تصمیم نمی‌گیرند. آنجایی که امام حسین(ع) می‌فرمایند کونوا احرارا فی دنیاکم، یعنی به گونه‌ای باشید که خودتان راه خود را انتخاب کنید. امروزه نیز چون بزرگ‌ترین مشکل انسان این است که ندانسته و از روی تقلید و تعصب‌های گوناگون بسیاری از مسیرها را می‌پیماید و به برخی سیستم‌ها مشروعیت می‌بخشد، برای همین‌ها امام حسین(ع) راه چاره گفته و ما را به آزادی و حریت دعوت کرده که امروزه نیز بزرگ‌ترین مطلوب انسان است. اصلا انسانیت انسان در اختیار و آزادی تعریف می‌شود. مرحوم علامه طباطبایی در المیزان، در تفسیر آیه‌ای که می‌فرماید:«انا عرضنا الامانه علی السماوات و الارض......» می‌گوید در اینجا مراد از امانت، همان اختیار و آزادی است که آسمان‌ها، جمادات، نباتات و حیوانات ندارند، فقط انسان دارد. انسانیت انسان به این است که آزاد بوده و حق انتخاب داشته باشد. اگر آزادی از انسان گرفته شود، دیگر با حیوان تفاوتی ندارد. امام حسین(ع) نماد بزرگ آزادی است. در تاریخ بشریت کسی را سراغ نداریم که به اندازه امام حسین(ع) به آزادی بها داده باشد. منتها همیشه از این تأسف می‌خورم که ما میان امام حسین(ع) و دنیا دیوار کشیده‌ایم، یعنی امثال ما شیعیان. چون دنیا هم امام و امامزاده را با زائرش می‌شناسد، نه با خودش، ما را می‌بیند و خیال دیگری می‌کند و مشکل همین است و الا اگر امام حسین(ع) چنان‌که بود، به دنیا معرفی شود، انسان‌هایی را که تشنه اندیشه و آزادی هستند، بسیار جذب می‌کند. همان‌طور که کمابیش این اتفاق افتاده است، مخصوصا بعد از اینکه این رسانه‌های ارتباط جمعی سریع فراگیر شد، اقبال زیادی صورت گرفت. الان هنرمندان مسیحی امام حسین(ع) را به عنوان سرور آزادگان و نماد آزادگی می‌ستایند. برای مثال، آنتوان بارا کتابی دارد به نام«الحسین فی فکر المسیحی» که به فارسی نیز ترجمه شده. تعداد این افراد زیاد است. یا مثلا شاعر دیگری از مسیحیان لبنان کتابی دارد به نام«مرحمت الغدیر» که در آن، امام حسین(ع) را می‌ستاید و عجیب این کار را می‌کند. می‌گوید هر کجا که نام و یادی از حسین بن علی(ع) باشد، در آنجا موکب روزگار، آزادمردان را رشد می‌دهد تا ندا دهند که دولت ستم مرده باد. یا یک نویسنده مسیحی در میان رمان‌ها، فیلم نامه‌ها و اشعاری که متعلق به مسیحیان است، جستجو کرده و دو جلد قطور در ستایش امام حسین(ع)، سخن جمع‌آوری کرده که به زبان عربی است و هنوز به فارسی ترجمه نشده. امام حسین(ع) برای انسان امروز سخن، زیاد دارد، اگر ما اجازه دهیم. 
امام حسین(ع) شخصیتی مصلح و صلح‌جو بود
ایکنا: در میان روشنفکران، قرائت‌های جدیدی از قیام امام حسین(ع) به چشم می‌خورد که خیلی با نگاه اسطوره‌ای و حماسی دکتر شریعتی تفاوت دارد و این قیام را بیش‌تر برمی‌گردانند به ویژگی‌های روانشناختی امام حسین(ع) در مقایسه ایشان با امام حسن(ع) و بخشی از روشنفکران آن را به منازعات قبیله‌ای که از قبل وجود داشته، نسبت می‌دهند. نظر شما در این رابطه چیست؟
صحتی: اینکه نگاه‌ها و نظرات فرهیختگان و نواندیشان تغییر پیدا می‌کند، به نیازهای هر زمان برمی‌گردد که اقتضا می‌کند برای رفع آن‌ها، انسان‌ها ناخواسته به فکر راه چاره باشند و نسبت به زمان ذهنیتی پیدا کنند که باعث می‌شود نگاه‌ها هم به روز شود. مثلا در دهه چهل و پنجاه که مارکسیست‌ها، اسلام را متهم می‌کردند که برای اجتماع و مسائل سیاسی برنامه ندارد و فقط به درد قبرستان می‌خورد، همه چیز به اجتماعیات تأویل می‌شد. از مشروطیت شروع شده بود و در دهه چهل و پنجاه به اوج خودش رسید و افراط شده بود. امروز نیز آنقدر در این موضوع افراط شده که می‌خواهند از آن افراط برگردند. آن‌هایی که همه وجودشان انقلابی بود، می‌خواستند از امام حسین(ع) فردی انقلابی بسازند، اما امروزه دوران انقلابی‌گری سپری شده و اقتضائات خودش را دارد. البته عده‌ای هم بودند که هرگز جو زده نبودند، برخلاف فعالان سیاسی. مثلا قبل از انقلاب، هم‌زمان یا کمی بعد از تألیف«شهید جاوید»، مرحوم آیت‌الله سید رضا صدر، برادر بزرگ امام موسی صدر، کتابی دارد به نام«پیشوای شهیدان» در رابطه با امام حسین(ع) که در مقدمه آن به صراحت می‌گوید کسانی که می‌پندارند امام حسین(ع) انقلابی بوده است، این‌ها مارکسیست‌اند. امام حسین(ع) هرگز انقلابی نبود، بلکه مصلح بود. اینکه در شخصیت، با امام حسن(ع) متفاوت بود، نه، اگر دقت کنیم، امام حسن(ع) ده سال با معاویه صلح کرد، اما امام حسین(ع) بیست سال با معاویه صلح کرد، ده سال را دوشادوش برادر بزرگ و ده سال دوم را در امامت خودش. در صورتی که در دهه دوم می‌توانست دست به شمشیر ببرد. معاویه برادرش را مسموم کرده و کشته بود، حجر بن عدی و یارانش را به قتل رسانده و تمام شروط عهدنامه را زیرپا گذاشته بود، از جمله اینکه یزید را به عنوان ولی‌عهد خودش تعیین کرده بود، در حالی که طبق عهدنامه، نباید کسی را به جانشینی خودش انتخاب می‌کرد. با اینکه معاویه تمام شروط عهدنامه را شکسته بود و امام حسین(ع) می‌توانست با تمسک به یکی از این‌ها دست به شمشیر ببرد، این کار را نکرد. امام حسین(ع) بسیار بیش‌تر از امام حسن(ع) صلح‌جو بود. واقعیت تاریخی است. واقعه عاشورا را شش ماه عقب انداخت. از مدینه به مکه رفت تا جنگی رخ ندهد. صد و بیست و پنج روز در مکه پناه گرفت. در کربلا هم که ایشان را محاصره کردند، بارها با عمر سعد مذاکره کرد تا فاجعه‌ای پیش نیاید. شاید نتوان در میان ائمه(ع) صلح‌جوتر از امام حسین(ع) پیدا کرد. در هر شرایطی دنبال صلح بود. من این را در کتابی که در تکمیل عاشورا پژوهی نوشتم با عنوان«منطق عاشورا پژوهی»، تحت عنوان اصالت صلح در فرهنگ عاشورا آورده‌ام با شواهد و مستندات که بارها و بارها فرصت‌های طلایی پیش آمد که امام حسین(ع) اگر پیش‌دستی می‌کرد، حتما پیروز می‌شد. تنها مسلم بن عقیل نبود که از پشت پرده بیرون نیامد تا ابن زیاد را بکشد، بلکه برای خود امام حسین(ع) فرصت‌هایی پیش آمد که اگر دست به شمشیر می‌برد، حتما پیروز می‌شد، اما از این فرصت‌ها استفاده نکرد. یکی زمانی بود که لشکر حر از دور پیدا شد و چند نفر از پیش قراولان خدمت امام حسین(ع) می‌رسند و گزارش می‌دهند که این‌ها سپاهی از طرف ابن زیاد هستند به فرماندهی حر بن یزید ریاحی که راه خود را گم کرده و خسته و تشنه هستند. یکی از یاران امام حسین(ع) که فردی نظامی بود، این‌ها را می‌شنود و به امام می‌گوید موضع ما نسبت به آن‌ها خیلی بهتر است، ضمن اینکه آن‌ها راه خود را گم کرده‌اند، خسته هستند و آب ندارند، اگر ما از این موضع با سنگ هم با آن‌ها مبارزه کنیم و نخواهیم دست به شمشیر ببریم، پیروز می‌شویم، مردم هم دلشان با شماست، منتها به خاطر دنیایشان می‌ترسند، مراقبند ببینند کدام طرف می‌برد. اگر ما بر این هزار نفر چیره شویم، همه پشت سر شما قرار گرفته و از شما دفاع می‌کنند. امام حسین(ع) می‌فرماید درست می‌گویی و خالصانه نصیحت کردی، ولی به خدا قسم من هرگز جنگ را شروع نمی‌کنم.
فلسفه عزاداری برای امام حسین(ع)، حمایت از مظلومین و خروش علیه ستمگران است
ایکنا: در دفتر دوم مثنوی داستانی هست که مرد شاعری در شهر حلب می‌بیند عده‌ای در حال عزاداری هستند و می‌پرسد این عزاداری از چه بابت است و سپس آن شعر معروف را می‌گوید که: پس عزا بر خود کنید ای خفتگان/ زانکه بر مرگیست این خواب گران. با توجه به این داستان، فلسفه گریه بر امام حسین(ع) چیست؟
صحتی: بسیاری از افراد سطحی‌نگر، مولوی را به خاطر این شعر تکفیر می‌کنند، در صورتی که دقت نمی‌کنند. مولوی پیام بسیار زیبایی در این شعر دارد، مبنی بر اینکه شما که بر حسین بن علی(ع) گریه می‌کنید، کسی که به آرزوی بزرگش یعنی شهادت رسید و بر یزید لعن و نفرین می‌فرستید، این یزیدیان زنده‌ای که اطراف شما را گرفته‎‌اند، چرا آن‌ها را نمی‌بینید. از قضا این موضوع فقط در مثنوی نیست و من در ادبیات‌های مختلف دیده‌ام. امام حسین نماد، اسوه و الگو است به عنوان مظلوم. حمایت از ایشان به خاطر مظلومیت ایشان است. اصل بر حمایت از مظلوم است و امام حسین(ع) سید المظلومین هستند. حالا بر مظلوم 1400 سال پیش گریه کنیم، ولی از مظلومین زنده سراغی نگیریم. این نقض غرض است، عزاداری نیست. گریه بر خود کنید ای خفتگان، سخن حق و زبان حال امام حسین(ع) است. امام حسین(ع) اگر زنده بود، همین حرف را می‌زد. فلسفه عزاداری نیز همین است. عزاداری و زیارت امام حسین(ع) که این همه به آن بها داده و برایش ثواب ذکر کرده‌اند، به خاطر این بوده که در زمان صدور روایات این چنینی، دشوارترین کارها بود، لذا افضل الاعمال بود، چون هزینه، بیش‌تر داشت. خلفای اموی و عباسی که شیوه حکومتشان مثل یزید بود، نام و یاد امام حسین(ع) آن‌ها را رسوا می‌کرد، لذا زیارت و عزاداری برای امام حسین(ع)، خاکریز اول مبارزه با استبداد مذهبی بود، مشروعیت حکومت‌هایی را که به نام دین ستم کرده و به آن قداست می‌بخشیدند، می‌شکست و این را حکومت‌ها هم فهمیده بوده و به آن حساس بودند، دست و پای کسانی را که به زیارت امام حسین(ع) می‌رفتند، قطع می‌کردند؛ کوچک‌ترین کار این بود که حقوقشان را از بیت‌المال قطع کرده و سپس اموالشان را مصادره می‌کردند، حتی کار به جایی می‌رسید که آن‌ها را به زندان می‌انداختند و دست و پایشان را می‌بریدند. شیخ عباس قمی می‌نویسد تنها متوکل عباسی هفده بار دستور داد قبر امام حسین(ع) را با خاک یکسان کردند، چون مبارزان در آنجا جمع می‌شدند و نهضت‌های ضد ستم از همان‌جا برمی‌خاست. اولین کتابی که بنده راجع به امام حسین(ع) کار کردم و در سال 73 چاپ شده است، تحت عنوان«سیمای کربلا، حریم حریت»، در آن‌جا نشان دادم که در طول تاریخ، به خصوص در قرون اول تا چهارم، بیش‌تر قیام‌ها از کربلا برخاسته، قیام توابین، قیام مختار و حتی قیام زبیر. عجیب است با اینکه دشمن هم هستند، هر دو به امام حسین(ع) ارادت دارند. هم مختار دم از امام حسین(ع) می‌زد و هم قاتلش، مصعب بن زبیر که داماد امام حسین(ع) نیز بود، با سکینه بنت الحسین زندگی می‌کرد، این را نگفته‌اند، من به تازگی در کتاب‌های بسیار قدیمی و معتبر یافته‌ام، زمانی که وارد عراق شد، اولین کاری که می‌کند، به زیارت امام حسین(ع) می‌رود و بعد نیز در آخرین ساعاتی که محاصره شده بود و دیگر امکان پیروزی نداشت، سکینه مانع او می‌شود، ولی او می‌گوید من همان راهی را می‌روم که جوانان بنی‌هاشم آن را رسم کردند، مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلت است. این را ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه در دو جا نقل کرده است. 
متن زیارت عاشورا در کتاب مفاتیح الجنان، لغزش دارد/ بهترین متن این زیارت در کتاب کامل الزیارات آمده است
ایکنا: در مورد سند زیارت عاشورا نیز صحبت کنید که چقدر استناد دارد، چون صحبت‌هایی در مورد لعن‌هایی که در این زیارت هست، وجود دارد که آیا این‌ها در زیارت اولیه بوده یا نه، چون ظاهرا دو نسخه از آن وجود دارد، یکی به قدیم‌تر برمی‌گردد که بعضی از لعن‌ها در آن نیست، آیا این‌ها بعدا اضافه شده؟
صحتی: در سند زیارت عاشورا حرفی نیست، منتها در مورد متن آن بیش‌تر حرف و حدیث هست و بهترین متن هم قدیمی‌ترین متن است، در کتاب«کامل الزیارات» از ابن قولویه. شیخ عباس قمی که کتاب مفاتیح را می‌نوشت، کامل الزیارات را در اختیار نداشت، چاپ نشده بود، خطی بود. بعدا علامه امینی در نجف، آن را تصحیح کرده و چاپ می‌شود. چون شیخ عباس قمی این کتاب را نداشت و ندیده بود، متنی را آورده که فاصله‌اش با متن اولیه صد سال است، لذا در متنی که شیخ عباس آورده، لغزش زیاد است. از جمله این لغزش‌ها، عبارتی است که گفته صد بار تکرار شود: اللهم العن العصابه التی جاهدت الحسین: خدایا نفرین کن کسانی را که با حسین(ع) جهاد کردند، در صورتی که واژه جهاد در فرهنگ اسلامی همیشه بار مثبت داشته و هیچ جا بار منفی ندارد، اما در متن اقدم در کامل الزیارات هست که: اللهم العن العصابه التی حاربت الحسین، در آنجا، محاربه آمده، نه مجاهده. 

مصاحبه با حجت الاسلام صحتی سردرودی

مصاحبه با حجت الاسلام صحتی سردرودی

مصاحبه با حجت الاسلام صحتی سردرودی

مصاحبه با حجت الاسلام صحتی سردرودی

مصاحبه با حجت الاسلام صحتی سردرودی

مصاحبه با حجت الاسلام صحتی سردرودی

مصاحبه با حجت الاسلام صحتی سردرودی

مصاحبه با حجت الاسلام صحتی سردرودی

مصاحبه با حجت الاسلام صحتی سردرودی

مصاحبه با حجت الاسلام صحتی سردرودی

مصاحبه با حجت الاسلام صحتی سردرودی

مصاحبه با حجت الاسلام صحتی سردرودی

مصاحبه با حجت الاسلام صحتی سردرودی

مصاحبه با حجت الاسلام صحتی سردرودی

مصاحبه با حجت الاسلام صحتی سردرودی

مصاحبه با حجت الاسلام صحتی سردرودی

مصاحبه با حجت الاسلام صحتی سردرودی

مصاحبه با حجت الاسلام صحتی سردرودی

مصاحبه با حجت الاسلام صحتی سردرودی

مصاحبه با حجت الاسلام صحتی سردرودی

 مصاحبه با حجت الاسلام صحتی سردرودی

مصاحبه با حجت الاسلام صحتی سردرودی
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
وفا
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳۹۵/۰۸/۳۰ - ۱۹:۱۱
0
0
جناب دكتر صحتي را ميتوان برجسته ترين عاشوراپژوه معاصر در جهان تشيع دانست.
روشنفكري قوي و انساني واقعاً كامل
تشكر از مصاحبه ي عالي شما
captcha