حسین محجوب بازیگر، سینما و تلویزیون که در آیین شب گذشته عمری با قرآن به عنوان خادم قرآن شناخته شد در گفتوگو با
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) درباره این عنوان اظهار کرد: زیاد تمایلی ندارم درباره اینگونه موضوعات سخن گویم، چون من مسیری را در زندگی خود برگزیدهام که احتیاجی نیست آن را فریاد زنم تنها کافی است که آن را ادامه دهم، البته اگر خداوند بزرگ مرا لایق بدانند که در این عرصه (قرآن) قدم بردارم.
وی افزود: از یک ماه قبل به من اطلاع داده شده که قرار است چنین اتفاقی رخ دهد، البته در ابتدا قرار نبود در مراسم عمری با قرآن حاضر باشم، چون یک سفر کاری در پیش داشتم، اما قسمت بود با تغییر زمان آن سفر در مراسم شب گذشته حاضر باشم.
این بازیگر در پاسخ به این سوال که تا چه حد انتخاب نقشها به وی کمک کرده تا چنین عنوانی را به دست آورد؟ گفت: اینکه انتخاب نقشهایم باعث شده من به چنین افتخاری (خادم قرآن) دست پیدا کنم، امری است که به شخصه از آن مطلع نیستم، اما همین اندازه میدانم که روشی را در زندگی پیش گرفتم و سعی میکنم در همان مسیر باقی بمانم، البته این راه هم بگویم که چنین عنوانهای مسئولیت آدم را در ادامه مسیر زندگی بیشتر میکند.
حسین محجوب دهم مردادماه ۱۳۲۷ در رشت متولد شده و پس از تحصیل در رشته ادبی و اخذ دیپلم وارد عرصه تئاتر شد و نخستین نقش سینماییاش را در فیلم شاخص «رگبار» ساخته بهرام بیضایی برعهده گرفت. از خصوصیات او چه پیش از انقلاب و چه پس از آن گزیده کاریاش بود. مجموعه تلویزیونی «سربداران» ساخته محمدعلی نجفی با بازي او مورد استقبال عموم قرار گرفت. در همین ایام نخستین فیلم بلند سینماییاش را با عنوان چوپانان کویر با موضوعی روستایی جلوی دوربین برد که هیچگاه به نمایش عمومی درنیامد.
نخستین نقش درخشان سینمایی محجوب در فیلم «مادیان» ساخته علی ژکان رقم خورد که بسیاری از سینمادوستان هنوز وی را با آن به یاد میآورند. ملودرامی روستایی که فضایی خشن و فقر زده مبتنی بر روابط کاملاً سنتی داشت و مخاطبان خود را تحت تاتیر قرار میداد. او در نقش رحمت، درخشيد و کاملاً با نقش یکی شد که در سالهای بعد آن را به شکلی دیگر در «رنگ خدا» ساخته مجید مجیدی تکرار کرد. با همه اینها مادیان و نقش دشوار محجوب به چشم داوران جشنواره فیلم فجر نیامده و آنچنان که شایسته بود دیده نشد.
ایفای موفق این نقش سیل نقشهای اینچنینی را به سمت وی سرازیر کرد که بعضی کلیشهای و بعضی متفاوت بود. برای مثال میتوان به نقشهایش در فیلمهای کنار برکهها، دوران سربی ساخته خسرو معصومی، برهوت به کارگردانی محمدعلی طالبی و ریحانه ساخته علیرضا رئیسیان اشاره کرد. جالب اینکه نقش بسیار کوتاه اما تاثیرگذارش در فیلم شاید وقتی دیگر بهرام بیضایی بیش از دیگر نقشهای فوق، دیده شده و مورد تحسین قرار گرفت.
«پرده آخر» ساخته واروژ کریم مسیحی از آن دسته فیلمهایی است که به فیلم بازیگر شهرت داشته و اغلب بازیگران آن نیز بهترین نقشآفرینیهای عمرشان را در آن به انجام رساندهاند. محجوب نیز در نقش یکی از افراد گروه تئاتر روحوضی که جهت اجرای نقشه شوم کامران میرزا به عمارت قدیمی آمدهاند، حضوری مؤثر داشته و کمی نقش تأثیر چندانی بر کیفیت بازیاش نداشته و سرانجام نخستین نامزدی وی برای سیمرغ بهترین بازیگر نقش مکمل را به ارمغان آورد.
وی در دهه هفتاد نیز روند گزیده کاریاش را حفظ کرده و کیفیت کارش را فدای کمیت آن نکرد. «رنگ خدا» دربارهٔ کودک نابینایی است که رابطه سرد با پدرش داشته و فراز و نشیبهای زیادی را با او تا ساحل آرامش طی میکند. نقش پدر کاملاً متناسب محجوب بوده و آناتومی چهره او نیز این شباهتها را بیشتر کرده است، هرچند نقش یاد شده شباهتهای بسیار به شخصیت رحمت فیلم مادیان دارد اما شباهتها تعمدی نبوده و از جایی به بعد کاملاً از هم تفکیک میشوند. کیفیت نقش آفرینی محجوب به حدی بود که سرانجام سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول را نصیبش ساخت. در دهه هشتاد دو دهه پس از بازی در سریال کوچک جنگلی محجوب به موازات سینما در تلویزیون نیز مشغول فعالیت شد. بازی در سکوت از نقاط قوت کار اوست.
«من ترانه ۱۵ سال دارم» ساخته رسول صدرعاملی از دیگر کارهای شاخص دهه هشتاد اوست که با وجود کوتاهی، تأثیر عمیقی روی مخاطب بر جای میگذارد. نگرانیهای پدر زندانی دختری نوجوان به بهترین شکل در بازی او تبلور پیدا کرده و کیفیت چشمگیری دارد. به خصوص در صحنههای دو نفرهاش با ترانه علیدوستی که حس واقع گرایی کار را دوچندان کرده است.
محجوب بعد از «رسم عاشق کشی» خسرو معصومی و خواب خاک سپيده فارسي در «طبل بزرگ زیر پای چپ» کاظم معصومی بازی كرد. این فیلم برخلاف اکثر فیلمهای جنگی تفنگ محور نبود، بلکه دیالوگ محور بود. در سریال «در مسیر زاینده رود» ساخته حسن فتحی شخصیت اصلی آن که میبایست لهجه اصفهانی هم داشته باشد، چالشی را برای محجوب رقم زد که با موفقیت از آن بیرون آمد. وی در نقش پدری فرزند از دست داده بازی متفاوتی را نشان داده و در این رابطه بیش از هرچیز از اکت نگاه برای انتقال حس خود بهره گرفت. او در سريال بعدي فتحي يعني «زمانه» هم بازي كرد.