ز آن دسته انسان هایی است که در محضر او نشست درس انسانیت و دینداری حقیقی به انسان می دهد. لحظه لحظه رفتارش الگویی بی بدیل از شیعه و مسلمان حقیقی بودن را به انسان می دهد.
هر چند این مرد بزرگ در میان ما نیست که همراه او شویم و از عمل او درس بیاموزیم اما مرور خاطراتی که از این مرد بهشتی به یادگار مانده بسیار شنیدنی است که نباید از آن غفلت کرد.
نماز وحدت به قیمت پذیرش تهمتها
دکتر بهشتی در مرکز اسلامی هامبورگ ، صرف داشتن روسری برای ورود خانمها کافی بود . به علاوه دکتر برای حفظ وحدت میان شیعه و سنی و به دلیل این که اهل سنت هم به این مرکز آمدند استفاده از مهر در نماز را ممنوع کرده بود و غالبا از دستمال کاغذی استفاده میکردند.
حتی برخی از مستحبات قابل حذف در اذان و اقامه را که برای اهل تسنن حساسیتزا بود، حذف کرده بود.
نتیجه این شد که در اعیاد و گاه مواقع عادی بسیاری از اهل تسنن پشت سر ایشان نماز میخواندند . مثلا سال آخر درنماز عید قربان سه هزار نفر شرکت کردند .
وقتی به ایران بازگشت ، خیلیها دکتر را محکوم کردند که شیعه نیست اما وحدت برای او مهمتر از شنیدن این تهمتها بود.
جمعه ها فقط برای خانواده
همیشه به خانواده میگفت شما هر چه قدر ساده زندگی کنید، بیشتر میتوانید مبارزه کنید.اعتقادش هم این بود که آنهایی که نتوانستند ساده زندگی کنند، نتوانستهاند مبارزه هم بکنند. برای همین همیشه از سالهای اول ازدواج، سالهایی که با حقوق معلمی روزگار گذراند،به عنوان بهترین و شیرینترین دوران زندگیش یاد میکرد.
از اهل خانه ایشان نقل شده تا قبل از پیروزی انقلاب به طور کامل و بعد از آن نیمی از جمعههای پدرم متعلق به ما بود. حتی اگر مهمترین شخصیتهای سیاسی خارجی هم میخواستند با او ملاقات کنند، میگفت جمعه های من در اختیار خانواده است .
باید به بچه ها دیکته بگویم و اشکالات درسیشان را رفع کنم، مگر اینکه امام دستور بدهند..جمعهها که بابا در خانه بود، از باغبانی و گلکاری گرفته تا بازی و شیطنت در حیاط انجام میداد.
مرد صبر و ملایمت
آیت الله دکتر بهشتی حتی در مواقع دشوار و حساسی آن دورهها (کشمکشها و حوادث اول انقلاب) که قرار میگرفت، نه تنها آثار ناشی از جنگ روانی را به خانواده انتقال نمیداد بلکه با آرامش به وظایف خانوادگی خود عمل میکرد.
همسر ایشان در این باره این طور نقل میکنند: من خصوصیتی را که از ایشان در ۲۹ سال زندگی دیدم، ملایمت و صبر بود. ایشان به قدری صبر و ملایمت و متانت به خرج میداد که انسان را خجالتزده میکرد. تا آنجا که در سرتاسر زندگی این مرد مبارز و با تقوا حتی یک مورد عصبانیت بیمورد به یاد ندارم.
سرپيچي از قانون
چراغ قرمز اول رو كه رد كرد، شهید بهشتي خيلي تحمل كرد كه چيزي نگوید. موقع دومين چراغ قرمز گفت اگه از اين هم بگذري ديگه نميشه پشت سرت نماز خواند. تكرار گناه صغيره انجام دادی.
طرف با حالت حق به جانبي گفت: اينها قانون طاغوته بايد سرپيچي كرد. بهشتي با ناراحتي دست گذاشت رو داشبورد و محكم گفت: اينها قوانين انسانيه، عين انسانيت.
بوی بهشت
پشت تریبون رفت و درباره انتخاب رئیس جمهور و اینکه باید روحانی باشد یا غیر روحانی اندکی صحبت کرد و گفت در هر صورت تعیین و معرفی رئیس جمهور به عهده این جلسه است، منتها اول باید هیئتی را تعیین کنیم که خدمت امام بروند و نظر ایشان را درباره روحانی بودن یا نبودن رئیس جمهور آینده جویا شوند.
ده دقیقهای از آغاز نطق دکتر میگذشت و ساعت 20/8 را نشان میداد.دکتر مکثی کرد و یکباره گفت:بچهها بوی بهشت میآید.آیا شما هم این بو را استشمام میکنید؟در همین لحظه انفجار مهیبی حزب جمهوری اسلامی را لرزاند و ساختمان فرو ریخت.
به نقل از کتابنگاهی به زندگی و مبارزات شهید دکتر بهشتیاز سری کتابهای دانشجویی