به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، سیدعبدالله حسینی، شاعر و مشاور دبیر کل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی در کانال آثار خود با عنوان «لبّ کلام» مطلبی را منتشر کرده که در ادامه میآید؛
«سه شب پیش توفیقی دست داد برسم خدمت استاد فرشچیان. پسر برادر ایشان هر سال روضه دارند. آخر وقت خود را رساندم به مجلس روضه ایشان در خیابان فرشته. من همان روزهایی که از تابلو ظهر عاشورای ایشان رونمایی شد شعری گفتم که تحت تأثیر این تابلو بود و همان روزها در روزنامه اطلاعات این شعر که تقدیم شده بود به استاد فرشچیان، چاپ شده بود. خیلی دلم میخواست استاد را از نزدیک ببینم و این شعر را برایشان بخوانم. ولی فرصت نمیشد.
از هیئت خودمان(هیئت انگلیسیزبانان) که داشتم راه میافتادم به یکی دو نفر گفتم میروم دیدار استاد. یکی از آن دو نفر استاد مرتصی نداف، هنرمندی است که هرشب در هیئت ما نی جانگداز مینوازد و از ما اشک میگیرد. استاد سوخته کاری روی چوب هم هست. استاد گفت؛ من هم میتوانم بیایم؟ گفتم؛ چرا که نه. در ماشین که بودیم، گفت؛ نمیدانی من ۱۵ سال است منتظر دیدار استاد فرشچیانم.
در مسیر، دو تا نی به من نشان داد که روی یکی از آنها عکس استاد فرشچیان و روی دیگری تابلو ظهر عاشورا را با هنر سوخته کاری حکاکی کردهاند. روضه که تمام شد، رسیدیم خدمتشان. چقدر با تواضع مارا پذیرفت. تابلو و عکسشان را که روی بدنه نی دید خیلی تحسین کرد و با تواضع گفت: من که قابل نیستم.
استاد خسته بودند، فرصت نشد شعرم را برایشان بخوانم....
تقدیم به استاد محمود فرشچیان؛ آفریدگار تابلو حماسی عصر عاشورا
جوشنی از زخم بر تن اشک افشان ذوالجناح
بازگشت آشفته یال از گرد میدان ذوالجناح
تا برد از قتلگاه گل خبر بر خیمهها
یال را تر کرد با خون شهیدان ذوالجناح
تا کنار خیمههای منتظر خود را رساند
حلقهای را دید گرد خویش گریان ذوالجناح
حلقه زد بر دور مرکب اهل بیت سوگوار
اشکباران اهل بیت و اشکریزان ذوالجناح
زینب آمد از میان خیمه بیرون با شتاب
دید بر گشته است بیصاحب ز میدان ذوالجناح
گیسوان خویش را آغشته با خون کرده بود
تا ببندد با حسین اینگونه پیمان ذوالجناح
پرسش از حال برادر کرد اما در جواب
ریخت تنها از دو چشمش خون غلطان ذوالجناح
کودکی پرسید بابا کو جوابی چون نداشت
کرد یال خویش در پاسخ پریشان ذوالجناح
گاه میسایید سم بر سنگ گاه از همدلی
نرم میبویید روی و موی طفلان ذوالجناح
بردهاند اسپان نجابت را همه از او به ارث
گر چه حیوان بود اما داشت وجدان ذوالجناح
بود حیوان لیک تا آخر به میدان ایستاد
تا دهد درس فدا کاری به انسان ذوالجناح
بود حیوان لیک در میدان ایثار و شرف
گوی سبقت برده بود از انس و از جان ذوالجناح
بود حیوان لیک در رتبت فراتر زآدمی
دد حیوان که خورد از آب حیوان ذوالجناح
آنقدراز بیکسی بر سنگها کوبید سر
تا که داد آخر به رسم عاشقان جان ذوالجناح
کاش من جای تو میبودم در آن ظهر غریب
ای غبار سم تو کحل دو چشمان ذوالجناح
*****
مبهوت هنر کردهای استاد جهان را
در وصف تو یارای سخن نیست زبان را
بر خویش خداوند جهان گفت تبارک
زان کلک که فرمود عطا فرشچیان را