به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، رضا اسماعیلی، شاعر، نویسنده و پژوهشگر ادبیات آئینی به مناسبت راهپیمایی باشکوه و حماسی اربعین حسینی یادداشتی نوشته و آن را به پیامبر کربلا، حضرت زینب(س) تقدیم کرده است. وی در این یادداشت زاویه نگاه خود به حماسه کربلا را تغییر داده و به جای نگاه ماتمی و مصیبتی، به زیباییها و ظرافتهای آن پرداخته است. در ادامه مشروح این یادداشت از نظر میگذرد؛
«چرا باید حادثه کربلا را همیشه از نظر صفحه سیاهش مطالعه کنیم و چرا باید همیشه جنایتهاى کربلا گفته شود؟ چرا همیشه باید حسین بن على از آن جنبهاى که مورد جنایت جانیان است مورد مطالعه ما قرار بگیرد؟ چرا شعارهایى که به نام حسین بن على میدهیم و مینویسیم، از صفحه تاریک عاشورا گرفته شود؟ چرا ما صفحه نورانى این داستان را کمتر مطالعه میکنیم، درحالى که جنبه حماسى این داستان صد برابر بر جنبه جنایى آن میچربد و نورانیت این حادثه بر تاریکى آن خیلى میچربد.»(حماسه حسینی، استاد شهید مرتضی مطهری، ج17، ص30)
با تأمل و بازخوانی شعارها و رجزهای اصیل عاشورایی از قبیل؛ «هَیْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه»، «فَإِنِّی لا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَ الْحَیَاةَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلَّا بَرَماً»، «موت فی عز خیرٌ من حیاة فی ذلّ»، «إنّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الإصلاحِ فی أمّةِ جَدّی»، و ... که از حضرت اباعبدالله(ع) برای ما به یادگار مانده است، بیهیچ تردیدی میتوان نتیجه گرفت که قیام عاشورا پیش و بیش از آن که یک مصیبت و عزا باشد، قیام با شکوهی است که از بطن آن حماسهای بیبدیل و جاودان متولد شده است؛ از همین روست که حضرت زینب(س) در توصیف این واقعه با کمال سربلندی و افتخار میگوید: «والله ما رأیت الا جمیلا». و این یعنی انکار شکست، و به تماشا گذاشتن تصویر پیروزی از واقعه کربلا؛ چرا که اگر قیام عاشورا در ذهن و زبان حضرت زینب(س) تنها یک شکست و مصیبت بود، به زبان آوردن چنین جملهای محلی از اعراب نداشت.
چنان که استاد شهید آیتالله مرتضی مطهری نیز که معمار کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(قدس سره الشریف) ایشان را «حاصل عمر و پاره تن» خود خوانده و همه آثار قلم و زبان او را «بدون استثنا خوب، آموزنده و انسانساز» معرفی کردهاند(صحیفه امام، ج 16، ص 242).
در کتاب ارزشمند «حماسه حسینی» با تأکید بر این دقیقه میگوید: «... بنابراین کلید شخصیت حسین(ع) حماسه است، شور است، عظمت است، صلابت است، شدت است، ایستادگى است، حقپرستى است... کلمات و اشعاری هم که از آن حضرت نقل شده، حاکی از همین روحیه حماسه و صلابت، خداپرستی و حماسه الهی و انسانی است... عظمت کربلا به جنبه معنویت و روحانیت آن است نه فاجعه بودن آن. قهرمانان اصلی کربلا سیدالشهداء(ع) و یاران ایشاناند نه شمر و ابن زیاد! ... در نقل و بازگو کردن حادثه عاشورا ما هزاران تحریف وارد کردهایم، هم تحریفهاى لفظى - یعنى شکلى و ظاهرى - راجع به اصل قضایا، مقدمات قضایا، متن و حواشى مطلب، و هم (تحریفهاى معنوى که) در تفسیر این حادثه ما تحریف کردهایم. با کمال تأسف باید عرض کنم تحریفهایى که به دست ما مردم در این حادثه صورت گرفته است، همه در جهت پایین آوردن و مسخ کردن قضیه بوده است، در جهت بىخاصیت کردن و بىاثر کردن قضیه بوده است». (حماسه حسینی، ج2، ص 47)
امروز نیز وقتی سرباز دلاوری در میدان جهاد با دشمنان دین و آیین به شهادت میرسد، معمولاً به خانواده او تبریک و تسلیت میگویند؛ چرا که در جهانبینی توحیدی شهادت نه «مصیبت»، که سعادت و رستگاری جاوید است، چنان که در آیه 169 سوره مبارکه آل عمران آمده است: «وَلَاتَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فِی سبیلِ اللّهِ أَمواتاً بَلْ أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یرزقونَ: هرگز مپندار کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زندهاند، و در نزد پروردگارشان روزی می خورند و متنعم هستند».
فؤاد کرمانی نیز با الهام از این آیه مبارکه گفته است:
زنده جاوید کیست؟ کشته شمشیر دوست/ که آب حیات قلوب، در دم شـمشیر اوسـت
***
حضرت لسان الغیب حافظ شیراز نیز میگوید:
زیر شمشیر غمش رقصکنان باید رفت/ کان که شد کشته او نیک سرانجام افتاد
در واقع حضرت زینب با گفتن جمله «ما رأیت الا جمیلا»، قیام با شکوه عاشورا را برای آیندگان رمزگشایی کرده و با تذکری صریح قرائت صرف ماتمی از عاشورا را مورد انکار قرار داده و چشمها را به دیدن ابعادی دیگر از این مینیاتور باشکوه الهی دعوت کرده است که با «پیام» و «حماسه» معنا مییابد.
به راستی نیز چنین است. عاشورا تنها یک مصیبت نیست؛ چرا که هیچ مصیبتی زیبا نیست مگر آن که هدفی متعالی و انسانساز را در بطن خود داشته باشد؛ از همین روست که شهادت امام حسین(ع) و یارانش در کربلا در نگاه حضرت زینب(س) زیبا جلوه میکند، چون این مجاهدتها و فداکاریها برای غبارروبی از «حقیقت محمدی»، اصلاح جامعه اسلامی و احیای کرامتهای انسانی بوده است. حال آن که در پشت چهره مصیبت هیچ حقیقت زیبا و قابل ستایشی نهفته نیست. بخشی از زیباییهای حماسی واقعه کربلا را میتوان در صحنههای زیر به تماشا نشست:
امتناع امام حسین(ع) از شروع جنگ و خونریزی و تلاش در روشنگری و هدایت دشمنان تا آخرین لحظات، پیوستن «زهیربن قین» به سپاه اباعبدالله(ع) به توصیه همسر حسینی مرامش «دَلْهم» که نشاندهنده نقش تعیینکننده زنان در کربلاست، سربلند بیرون آمدن «حُربن یزید ریاحی» از صحنه جهاد اکبر با پشت کردن به عمرسعد و لبیک به ندای «هل من ناصر ینصرنی» امام خویش، درخواست به تأخیر انداختن جنگ در شب عاشورا توسط امام حسین(ع) برای راز و نیاز با خدا، و برداشتن بیعت از گردن یاران و مُخیّر کردن آنان به ماندن و رفتن، تجدید بیعت یاران امام با ایشان با بیان این جمله که «اگر هزار بار دیگر بمیریم و زنده شویم هرگز دست از یاری شما بر نمیداریم»، نپذیرفتن اماننامه شمر توسط حضرت ابوالفضل العباس(ع) و برادرانش، نمایش اوج ادب و وفاداری توسط سقای کربلا حضرت قمربنی هاشم با نخوردن آب و تشنه بیرون آمدن از شط فرات، شهادت غبطه برانگیز وهب بن عبدالله و عکس العمل دشمن کوب مادرش در پرتاب سر فرزند شهیدش به سوی سپاه یزید، پاسخ زیبای «احلی من العسل» قاسم بن حسن به عمو، به میدان فرستادن عون و محمد توسط مادرشان حضرت زینب برای جهاد و نائل شدن به فیض شهادت، اقامه باشکوه ترین نماز در ظهر عاشورا در زیر بارانی از نیزه و تیر، حائل قرار دادن دستها توسط عبدالله ابن حسن در هنگام حمله حرمله به امام حسین (علیه السلام) برای دفاع از حضرت و نوشیدن شهد شهادت در دامان اباعبدالله، خطبههای حماسی و شب شکن امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) به عنوان پیامبران عاشورا در مجلس عبیدالله بن زیاد و یزید بن معاویه، و توصیف زیبای حضرت زینب از واقعه کربلا با بیان جمله «ما رأیتُ الا جمیلاً» در پاسخ یزید.
به راستی در بازخوانی واقعه کربلا این زیباییهای حماسی را چرا باید نادیده گرفت و از کنار آنها به سادگی گذشت؟ خلاصه کردن حماسه بلند کربلا در «آتش و عطش» و چشم بستن بر پیامهای انسانساز و زیباییهای متعالی و شگفت این نهضت بزرگ، ستمی بزرگ بر خاندان رسالت است. چرا ما چشم زیبابین نداریم و به جای دیدن ظرافتها و زیباییهای بیبدیل این «مینیاتور الهی» تنها سرهای برآمده بر نیزه، اجساد افتاده بر خاک، خیمههای آتش گرفته، دربدری کاروان اسیران، خون و آتش و عطش را میبینیم و بس؟! چرا عظمت روح سالار شهیدان کربلا را در لحظه پرواز به سوی معشوق ازلی و ابدی با روایت شاعرانه این جمله به تصویر نمیکشیم که فرمود: «الهی! صبراً علی بلائک و تسلیماً لامرک...»، و یا اوج حماسه و ایثار را در رجزخوانی حضرت ابوالفضل به روایت نمینشینیم که در فتنهخیز حوادث فرمود: «والله ان قطعتم یمینی/ انی احامی ابداً عن دینی: به خدا سوگند اگر دست راستم را هم قطع کنید، هرگز از یاری دینم دست برنخواهم داشت».
از این منظر که منظری قرآنی است، شایستهتر آن است که در مجالس بزرگداشت قیام حسینی روی پرچمها این جمله نوشته شود: «به مجلس حماسه حسینی خوش آمدید». استاد شهید آیتالله مطهری نیز در کتاب ارزشمند «حماسه حسینی» دقیقاً بر روی همین نکته تأکید میکند و میگوید: «شخصیت حسین بن علی(ع) صبغه حماسی دارد و باید با وجود و سرگذشت او یک احساس حماسی داشته باشیم، نه یک احساس تراژدی و مصیبت، رثا و نفله شدن. شخصیتهای حماسی جنبه نژادی و قومی دارند؛ یعنی مخصوص یک قوم و نژاد معین و یک آب و خاکند، اما در مورد امام حسین(ع) چنین نیست. او یک شخصیت حماسی است، اما حماسه انسانیت و بشریت، نه حماسه قومیت. سخن، عمل و روح امام حسین(ع) هیجان و حماسه مافوق حماسههاست و علت شناخته نشدن ایشان نیز همین است. شخصیت امام از نظر شدت حماسی بودن و علو و ارتفاع جنبه انسانی بینظیر است و ما این حماسه را نشناختهایم». (حماسه حسینی، ج 1، ص 121-113)
بدون تردید، اصلیترین هدف قیام حسینی، «دعوت به معروف و نهی از منکر» تا اهدای آخرین قطره خون خویش برای دفاع از نوامیس الهی در مقابل بدعتهای خطرناک جرثومه ظلم و فساد «یزید» بود که در تنور خلافت موروثی و سلطنتی در اسلام میدمید که به پیروزی خون بر شمشیر و احیای اسلام ناب محمدی انجامید. هدف اصلی در عزاداری حسینی، چنان که در حدیثی از امام صادق (ع) آمده است،«تجلسون و تتحدثون؟ تتحدثون و فاحیو امرنا» است؛ یعنی جلسات عزاداری را برای ذکر احادیث مستند و احیای امر ما که احیای معارف اسلامی و قرآنی است، برگزار کنید. (بحارالانوار، ج۴۴،ص ۲۸۲)
با عنایت به این نکته، بیتوجهی به پیامهای عزت بخش و انسانساز عاشورا و ارائه تصویر شکست از قیام حسینی و ختم کردن تاسوعا و عاشورای حسینی به عزاداری تنها و غفلت از ابعاد حماسی و معرفتی این رستاخیز الهی، ظلمی بزرگ به عاشورا و امام عاشوراست. چرا که پیروزی در مکتب حسینی تعریفی جز «عمل به تکلیف» ندارد. به خاطر چنین اعتقاد و باوری است که حضرت امام خمینی(ره) در جواب کسانی که در سالهای مبارزه پیروزی انقلاب اسلامی را در برابر نظام استبدادی شاه زیر سوال میبردند، فرمود: «ما مأمور به تکلیفیم، نه مأمور به نتیجه.» و این دقیقهای است که از نگاه شاعران اصیل عاشورایی پنهان نمانده است. نگاه به عاشورا به عنوان «فتحی قریب» و حماسهای بیبدیل و با شکوه؛
کیست این زن، این که بر بالای منبر ایستاده
در میان این ھمه شمشیر و خنجر ایستاده
کیست این زن، این که با تیغ زبان آتشینش
روبه روی صاحبان سبحه و زر ایستاده
گرچه از دشمن فراوان زخم خورده، داغ دیده
مثل کوھی باز ھم «الله اکبر»، ایستاده
گاه بالای سر سرھای بیتن گریه کرده
گاه بالای سرِ تنھای بیسر ایستاده
در کلامش خشم و آرامش تو گویی توأمانند
آری، آری، آن طرف انگار حیدر ایستاده
کیست این زن، زینب کبراست یا زھرای ثانی؟!
این که در این مسجد بی بام و بی در ایستاده
زن مگو، بنت الجلال، اخت الوقارآسمانی
مثل کوه محکمی پشت برادر ایستاده
با وجود آن ھمه زخم زبان از اھل کوفه
راست قامت مثل عباس دلاور ایستاده
خم به ابرویش نیامد از ملامت ھای دشمن
بر سر حکم الھی چون پیامبر ایستاده
کیست این زن، این که چون سروی میان آتش و دود
با وجود آن ھمه داغ مکرر ایستاده
شام، تاریک است و خیل کوفیان در شب شناور
زینب اما مثل ماھی روی منبر ایستاده
زینب است این دختر حیدر که از مردان تاریخ
آری آری، یک سر و گردن فراتر ایستاده
پرچم شاه شھیدان تا ابد بالاست، بالا
بر سر پیمان خود تا صبح محشر ایستاده
(سعید بیابانکی)