به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، رضا اسماعیلی شاعر برجسته کشورمان در یادداشتی به آسیبشناسی شعر رضوی پرداخته و شعر رضوی را شجره طيبهاي دانست که كه ريشه در حقايق و معارف ناب اسلامي و قرآني دارد. در ادامه مشروح این یادداشت از نظر میگذرد؛ شعر رضوی شجره طيبهاي است که كه ريشه در حقايق و معارف ناب اسلامي و قرآني دارد. و از چشمه فياض «حقیقت» و «بصیرت» آب ميخورد. شاعران رضوی نیز سينه خود را كشتزار محبت و معرفت آل الله(عليهمالسلام) قرار دادهاند و همواره در طول تاريخ رسالتي پيامبرگونه براي خود قايل بودهاند. رسالت اين شاعران بيان حقايق و معارف ديني، مبارزه با مظاهر كفر و شرك و نفاق، مقابله با جهل و خرافه و تحریف و بدعت، افشاي مظالم و مفاسد حكومتهای غاصب و نامشروع، به تصوير كشيدن مظلوميت خاندان رسالت و ذكر مصايب آنان، مدح و منقبت بزرگان ديني، و در يك كلام «بيدارگري» بودهاست.
اگر دواوین شاعران مسلمان پارسی زبان را مرور کنیم، خواهیم دید که از زمان شکل گیری ادبیات فارسی تا به امروز، اکثر شاعران مسلمان با افتخار و مباهات اشعاری را به ساحت ملکوتی عالم آل محمد، حضرت علی بن موسی الرضا(ع) تقدیم کردهاند.
اولین شاعران رضوی در ادب عرب
در مورد پیشینه شعر رضوی در ادبیات عرب، پیش و بیش از هر شاعر دیگری، باید از شاعر نامدار شیعی مذهب دعبل خزاعی (۱۴۸-۲۴۶ق، کوفه) نام برد. شاعر مجاهد، انقلابی و دار بر دوشی که همنفس و همنشین چهار امام معصوم بوده است. شهرت دعبل اما بیشتر به دلیل قصیده بلند «تائیه» یا «مدارس آیات» است که یکی از شاهکارهای ادب شیعی است و در 130 بیت – و به روایت علامه مجلسی در 124 بیت - سامان یافته است. علت شهرت این قصیده به «مدارس آیات» بیت زیر است:
مدارس آيات خلت من تلاوة/و منزل وحي مقفر العرصات
«ترجمه: جايگاه تلاوت آيات (قرآن) را میيابم كه ديگر خالی است و منزلهای وحی را ميبينم كه هواداری ندارد.»
هنگامی که دعبل خزاعى در محضر مبارک امام رضا(ع) بیت زیر از قصیده «تائیه» را که در باره مزار امام موسی کاظم(ع) بود، خواند:
و قبر ببغداد لنفس زکی/ضمّنها الرّحمن فی الغرفات
امام رضا با تأثر فرمود: میخواهی دو بیت به قصیدهات بیفزایم تا کامل گردد؟
دعبل با افتخار خطاب به امام فرمود: یا ابن رسول اللّه بفرمایید.
و حضرت دو بیت زیر را به قصیده دعبل افزود:
وقبر بطوس یا لها من مصیبة/توقّد فی الأحشاء بالحرقات
إلی الحشر حتّى یبعث اللّه قائما/یفرّج عنّا الهمّ و الکربات
«ترجمه: و قبر دیگر در طوس خواهد بود که حسرتها از آن مصیبت، دلها را شعلهور مىکند تا به روز قیامت. تا آنکه حق تعالى، قائم(عج) را برانگیزد و او با ظهورش، غم وحزن ما را برطرف سازد.»
دعبل بعد از قرائت این قصیده، مورد ستایش علی بن موسی الرضا(ع) قرار گرفت و صلهای شایسته دریافت کرد. همچنان که اشاره شد، دعبل شاعری دار بر دوش بود و سرانجام نیز به خاطر دوستی خاندان رسالت و دشمنی با بنی عباس توسط «مالكبنطوق» که در آن روزگار فرماندار دمشق بود به شهادت رسید.
علاوه بر دعبل، از ابونواس اهوازی، شاعر ایرانی تبار عرب(۱۳۳–۱۹۶ق)، ابراهیم بن عباس الصُّولی(176- 243 ق)، و «یَعْقوب بن اِسْحاق دورَقی اَهْوازی» معروف به اِبْن سِکّیت (۱۸۶ق – ۲۴۴ق) نیز به عنوان اولین شاعرانی که در مدح و منقبت حضرت علی بن موسی الرضا(ع) شعر گفته اند، باید نام برد.
پیشینه شعر رضوی در ادب پارسی
تاریخ تولد شعر دینی و آیینی در ادب پارسی به سده چهارم هجری برمیگردد. یافتن شعری در مدح و منقت خاندان رسالت پیش از این تاریخ - دوران حاکمیت سامانیان، غزنویان، سلجوقیان و خوارزمشاهیان– کاری بسیار دشوار است.
قلههای شعر و ادب پارسی نیز به دلیل محبت و معرفتی که نسبت به خاندان رسالت داشتهاند، همواره بیان فضایل آل الله را افتخاری بزرگ برای خود میدانسته و بر این اعتقاد و باور بودهاند که: «مادح خورشید، مداح خود است». اما در حوزه شعر و ادب پارسی، باید گفت که متأسفانه تا زمان تیموریان و پیش از صفویه شعر آیینی از درخشش چندانی برخوردار نیست. در عصر صفویان است که با رسمیت یافتن مذهب تشیع، شعرآیینی- به ویژه شعر رضوی - قد میکشد و به بلوغ و بالندگی میرسد. این اشعار مدایح ثبت شدهای هستند که میتوان به دو گونه آنها را بررسی کرد. در بخشی از آنها، شاعران با نام بردن از حضرت علی بن موسی الرضا (ع) به ساحت ملکوتی حضرت عرض ارادت میکنند. بخش دیگری از شاعران نیز در سرودههای خود به بیان فضایل رضوی، سجایای اخلاقی، کرامتهای الهی و انسانی عالم آل محمد(ص) پرداختهاند.
از خیل شاعران متقدمی که زبان به مدح و منقبت شمس خراسان گشودهاند، نام شاعرانی چون: سنایی غزنوی، خاقانی، ابن یمین، ابن حسام، جامی، بابا فغان شیرازی، طالب آملی و وصال شیرازی از برجستگی بیشتری برخوردار است.اما «سنایی» که یکی از قلههای شعر و ادب پارسی در قرن ششم است، در عرصه شعر رضوی نسبت به دیگر شاعر ان حق تقدم دارد. به نظر میرسد که پیش از او کسی گام در این وادی ننهاده و اگر هم شاعری در باره فضایل امام رضا شعری سروده در کتابی ثبت نشده است. چکامه فاخر و استوار سنایی در بیان فضایل امام رضا، لحن و لهجهای آمیخته با حکمت و معرفت دارد که ابیاتی از آن را با هم زمزمه میکنیم:
دین را حرمی ست در خراسان/دشوار تو را به محشر آسان
ازمعجزههای شرع احمد/از حجتهای دین یزدان
همواره رهش مسیر حاجت/پیوسته در شمشیر غفران
بینام رضا، همیشه بینام/بیشأن رضا، همیشه بیشأن
ای کین تو کفر و مهرت ایمان/پیدا به تو کافر از مسلمان
در دامن مهر تو زدم دست/تا کفر نگیردم گریبان...
«خاقانی» نیز که نامی بلند در شعر و ادب پارسی دارد، از دیگر شاعرانی ست که در منقبت امام رضا(ع) دو قصیده سروده است. وی در یکی از این قصیده ها اشتیاق خود برای زیارت امام هشتم را اینچنین به تصویر کشیده است:
چه سبب سوی خراسان شدنم نگذارند/عندلیبم، به گلستان شدنم نگذارند
نیست بستان خراسان را چون من مرغی/مرغم، آوخ! سوی بستان شدنم نگذارند
روضه پاک رضا دیدن اگر طغیان است/شاید ار بر ره طغیان شدنم نگذارند...
«عبدالرحمن جامی» (۸۱۷ - ۸۹۸ ق) شاعر و نویسنده سنی مذهب قرن نهم هجری که او را خاتم الشعرای شعر پارسی نامیدهاند، با الهام از مضمون زیارت آل یاسین با شعری به ساحت مقدس آن امام همام اینچنین عرض ادب و ارادت کرده است:
سلامٌ علی آل طه و یاسین/سلامٌ علی آلِ خَیْرالنبیّین
سلامٌ علی روضةٍ حلَّ فیها/امامٌ یُباهی بهِ المُلکُ و الدّین ...
ترجمه:«سلام بر خاندان طه و یاسین، سلام بر خاندان بهترین پیمبران، سلام بر روضه ای که مسکن گرفت درآن، امامی که افتخار کند بدان مُلک و دین.»
اشعار فاخر شاعران اهل تسنن در بیان حقانیت و فضایل خاندان رسالت گویای این حقیقت روشن است که گوهرمحبت و معرفت «آل الله» همه قلبها را به تسخیر خود در آورده و در این عرصه فرقی بین شیعه و سنی نیست.
مهدوی دامغانی در باره اهمیت سرودههای آیینی جامی میگوید: «با توجه و بررسی این قصیده و قصیده دیگر جامی در فاتحه الشباب و با توجه به ترجمه بسیار شیوای جامی از قصیده میمیه فرزدق در ستایش امام سجاد(ع) و ملمع زیبای او در ستایش امام رضا(ع) با مطلع «سلامٌ عَلی آلِ طه و یاسین، سلامٌ عَلی آلِ خَیرالنّبیین» که پیش از توسعه حرم مطهر رضوی، زینتبخش دیوار کفشکن صحن عتیق(انقلاب اسلامی) بود، میتوان به گرایش بسیار آمیخته با مهرورزی و احترام جامی به پیشوایان گرانقدر تشیع پی برد.» (مهدوی دامغانی، محمود، «نگاهی به قصیده عبدالرحمان جامی در ستایش امیرالمومنین(ع)»، فصلنامه تخصصی ادبیات فارسی دانشگاه)
از نسل شاعران نیمایی نیز شاعران نام آوری چون اخوان ثالث با ارادت و معرفت تمام زبان به ستایش هشتمین خورشید پر فروغ آسمان رسالت پرداخته اند. اخوان در شعری نیمایی سیمای پر فروغ خورشید بام خراسان را با نگاهی ارجمند به تصویر کشیده است:
ای علی موسی الرّضا، ای پاک مردِ یثربی در توس خوابیده
من تو رابیدار میدانم
زندهتر، روشنتر از خورشید عالمتاب
از فروغ و فرّ شور و زندگی سرشار میدانم.
گرچه پندارند دیری هست، همچون قطرهها در خاک
رفته ای در ژرفنای خواب
لیکن ای پاکیزه باران بهشت، ای روح عرش، ای روشنای آب
من تو را بیدار ابری پاک و رحمتبار میدانم...
شعر رضوی بعد از انقلاب
کارنامه شعر رضوی بعد از انقلاب نیز کارنامه قابل تامل و پرباری ست. در این میان شاعرانی چون طاهره صفارزاده، موسوی گرمارودی، و قیصر امینپورکسوت پیشتازی و پیشکسوتی دارند و در زمره شاعرانی هستند که در حوزه شعر رضویدست به خلق و آفرینش آثاری فاخر و ماندگار زده اند.
سید علی موسوی گرمارودی که یکی از شاعران نام آور شیعی روزگار ماست، و با شاهکارهایی چون «خط خون» و «در سایه سار نخل ولایت» بر نام بلند خود در عرصه شعر آیینی رنگ جاودانگی زده است، منظومه رضوی خود را با ادب و ارادتی قابل ستایش می آغازد:
درود بر تو
ای هشتمین سپیده
اگر از سایه ساران درود می پذیری
و با سطرهایی آمیخته با معرفت و بصیرت شیعی، به زیبایی به پایان می برد:
تاریخ چون به تو می رسد
طواف می کند
عرفان در ايستگاه حَرَمت
پياده ميشود
و کلمه
چون به تو ميرسد
به درباني درگاهت
به پاسداري ميايستد!
شعر من نيز
که هزار سال راه پيموده
هنوز
بيرون بارگاه تو مانده است.
(موسوی گرمارودی، علی، گوشواره عرش، تهران، سوره مهر، چاپ سوم، 1388 ، سپیده هشتم، صص 257 تا 261.)
«طاهره صفارزاده» بانوی شاعری که جوهره شعرش«اندیشه و بیداری» ا، در کتاب «دیدار صبح» شعر بلندی با عنوان «زیارتنامه» دارد که به ساحت مقدس امام رضا (ع) تقدیم شده است. این شعر رضوی باسطرهای درخشان زیر آغاز میشود:
«این خانه خواب ندارد
این بارگاهِ داد
یکسره بیدار است
تعطیل و فصل ندارد.
.....
طبیب این همه بیمار
گرهگشای این همه مشکل
هرگز غریب نیست
غریب ما هستیم
که در دیار خودیم
و در محاصره محرمان بیگانه...
(صفارزاده، طاهره، دیدار صبح، تهران، پارس کتاب، چاپ دوم، 1384 ، زیارتنامه، صص153 تا 157.)
«قیصر امین پور» نیز که از طلایه داران و نام آوران شعر انقلاب اسلامی ست، با غزل معروف زیر نام خود را در شمار معرفت آموزان مکتب انسان ساز عالم آل محمد(ص) تا همیشه به ثبت رسانده است:
چشمه های خروشان ترا می شناسند
موجهای پریشان ترا می شناسند
پرسش تشنگی را تو آبی جوابی
ریگ های بیابان ترا می شناسند
نام تو رخصت رویش است و طراوت
زین سبب برگ و باران ترا می شناسند
هم تو گلهای این باغ را می شناسی
هم تمام شهیدان ترا می شناسند
از نشابور با موجی از لا گذشتی
ای که امواج طوفان ترا می شناسند
بوی توحید مشروط بر بودن توست
ای که آیات قرآن ترا می شناسند
گر چه روی از همه خلق پوشیده داری
آی پیدای پنهان ترا می شناسند
اینک ای خوب فصل غریبی سر آمد
چون تمام غریبان ترا می شناسند
کاش من هم عبور ترا دیده بودم
کوچه های خراسان ترا می شناسند
وصف حال و حدیث ارادت مندی «سیدمحمدجوادشرافت» از شاعران جوان و خوش آتیه انقلاب نیز با مفسر «بسم الله النور» و عالم آل محمد(ص) شنیدنی ست:
نه دعبلم نه فرزدق که شاعرت باشم
که شاعرت شده مقبول خاطرت باشم
همیشه سفره مهمان نوازی ات باز است
اجازه میدهی ام گاه زائرت باشم؟
«طرحی نو» در اندازیم
با تاکید بر این نکته که در حوزه شعر رضوی بعد از انقلاب، زایش ها و رویش های خوبی داشته ایم، و آثار فاخر و ارجمند در این حوزه قابل تامل است، اشاره به نکته را نیز ضروری می دانم که بگویم با وجود گام های نسبتا بلندی که در این عرصه برداشته ایم، هنوز تا رسیدن به قله و رسیدن به وضعیت مطلوب راه زیادی داریم.
اجازه بدهید بی پرده بگویم دقیقه ایکه در حوزه شعر آیینی و رضوی همچنان مغفول مانده، بی توجهی به «سیرت» و «درونه» دین – موضع - و پرداختن افراطی به «صورت» و ظاهر دین – موضوع – است. پرداختن به «تجلیل» که افراط در آن همیشه به «تحریف» می انجامد و فاصله گرفتن از «تحلیل»، «تبیین» و «تعریف» که نیاز هنوز و همیشه ماست. به «صورت» پرداختن یعنی خلاصه کردن شعر رضوی در نمادهایی همچون: صحن و بارگاه و گنبد و گلدسته و کبوتر و پنجره فولاد ، و بازتعریف و بازسازی حریصانه داستان هایی چون «ضامن آهو» و ... به راستی تا کی باید در این منزل متوقف بمانیم و حرف های تکراری بزنیم؟! باور کنید این دور و تسلسل تصویری ما را به جایی نمی رساند. برای برآمدن و اوج گرفتن «شعر رضوی» باید از پیله رخوت و عادت بیرون بزنیم و «طرحی نو» در اندازیم. امروز باید امام رضا را از نو بشناسیم و سیمای روشن آن «اسوه حسنه» را که به راستی مصداق «انسان کامل» است از زوایای دیگری به تماشا بنشینیم.
امام رضا را در «ضامن آهو» خلاصه نکنیم
باید فروتنانه بپذیریم که شعر رضوی تنها صحن و حرم و گنبد و گلدسته نیست، و امام رضا نیز فقط در داستان «ضامن آهو» خلاصه نمی شود. حضرت علی بن موسی الرضا(ع) اسوه حسنه، عالم آل محمد(ص) و اقیانوس کرانه ناپدید حکمت و معرفت است. آیا تا کنون امام را از این زاویه دیده ایم؟ تا کی می خواهیم به امام تنها و تنها به چشم گنج «توسل» و واسطه «شفاعت» نگاه کنیم و معجزات و کرامات ماورایی او را در قاب شعر رضوی به تماشا بگذاریم؟ گاهی می ترسم حکایت امروز ما و امام رضا، مثل حکایت دیروز امام علی و امت غافلی باشد که به جای پرسش از چیستی و هستی عالم آفرینش، در مقابل قرآن ناطق و گنجینه اسرار عالم هستی از موهای سر و ریش خود آمارگیری می کنند!! آنجا که امام خطاب به مردم با سخاوت تمام می گوید: «از من بپرسيد پيش از آن كه مرا بجوييد و نيابيد، چرا که من راههای آسمان را بهتر از راههای زمین میدانم. به خدا سوگند درباره هر گروهي كه جمعي را گمراه و جمعي را هدايت مي كند از من نمي پرسيد؛ مگر اين كه من به شما خبر مي دهم از ناعق وسائق آن( زمامدار و دنباله رو) آن رامعرّفي ميكنم و از تمام جزئيّات آن شما را آگاه ميسازم». می گویند در اين هنگام مردي از جا برخاست و گفت: «اَخْبِرنِي كَمْ فِي رَأسِي وَ لِحْيَتِي مِنْ طاقَةِ شَعْرٍ». بگو در سر و ريش من چند عدد تار مو هست؟!
از آنجا که پيدا بود اين سؤال از روي بغض نسبت به امام(ع) است. امام(ع) فرمود:
«به خدا قسم خليلم- رسول خدا –به من خبرداده كه در پاي هر مويي از موهاي سرت مَلِكي است كه تو را لعنت مي كند و در پاي هر موي ريشت شيطاني است كه تو را اغوا می كند و در خانهات بزغاله يا گوسالهاي داري كه قاتل پسر پيغمبر خواهد شد».
(به نقل از: نهج البلاغه خطبه ۱۸۹،غررالحکم، ۵۶۳۵،عیون الحکم و المواعظ ۲۸۵/۵۱۴۵.)
مراجعه به منابع مستند و موثق
امروز یکی از بزرگترین آفاتی که در جان ادبیات دینی و آئینی ما رخنه کردهاست، آفت «مناسبتی سرودن و سطحینگری» است . بخش اعظم شعر آیینی روزگار ما به «فقر اندیشه» مبتلاست و لهجهای صرفا احساسی و توصیفی دارد. با کمال تاسف باید اعتراف کرد که ما در این حوزه از پرداختن به سیره عملی خاندان رسالت و حقیقت زلال دین – به ویژه توحید – غافل ماندهایم . برای پرهیز از فرو افتادن در دامچالههای «صورت زدگی» و «سطحینگری» صرف، شایسته است برای ترسیم سیمای اصیل و واقعی امام به منابع مستند و موثق مراجعه کنیم. مطالعه روایات و احادیث رضوی – بخصوص تامل در خطبه های آن امام همام – و همچنین واکاوی سنت و سیره رضوی برای نیل به این مقصود بهترین راهکار است که می تواند ما را به سرمنزل مقصود - شناخت عالم آل محمد – برساند. برای مثال توجه به حدیث سلسله الذهب و تفسیر عالمانه و شاعرانه آن میتواند یکی از مصادیق «طرحی نو» در انداختن در شعر رضوی باشد که تا کنون کمتر به آن پرداخته شده است: «اللَّه جَلَّ جَلَالُهُ یقُولُ: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی قَالَ فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا.»
ترجمه:«خداوند جل جلاله میفرماید: کلمه «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» قلعه محکم من است، پس هر کس این ذکر را بگوید، وارد قلعه من شده، و هر کس وارد قلعه من شود، از عذابم در امان است.» و امام رضا در تفسیر آن گفت: «گفتن لااله الا الله [البته] با شرایطش، و من جزو شرایط آنم.»
(شیخصدوق،التوحید، ۱۳۸۹ق،ص ۲۵.)
با توجه به مقتضیات زمانه و نیاز جامعه به درک عمیقتر و اصیلتر از دین و برای اینکه شعر آیینی ما از چنبره تکرار و تقلید بیرون بیاید و جانی دوباره بگیرد، زمان آن رسیده است که با بهرهگیری از منابع اصیل دینی همچون قرآن، نهجالبلاغه، صحیفه سجادیه و ... در حوزه شعر آیینی از منزل صورت(مدح و منقبت) به منزل سیرت (معارف و حقایق دینی) هجرت کنیم. چنانکه مقام معظم رهبری نیز در دیداری که در سال 92 با شاعران داشتند با تاکید بر همین نکته فرمودند: «نکته بعد اين است که مناجات هم جزو شعر آيينی است. شعر آيينی فقط مسئله مدح و مرثيه نيست؛ مناجات هم جزو شعر آيينی است. برای اينکه مضمون مناجات را درست پيدا کنيم، بهترين مرجع، دعاهاست. دوستان با صحيفه سجاديه انس پيد اکنيد. شما ميتوانيد مضامين دعای عرفه سيدالشهداء (سلاما...عليه) را به شعر بياوريد... معارف بلند اسلامی و قرآنی را از خود قرآن و از نهجالبلاغه و از بعضی از روايات اهل بيت – روايات اصول کافی در بخشهايى – اخذ کنيد. با اين منابع، انس پيدا کنيد... شعر آيينی را باید متکی و مستند کنيد به اين معارف حقه الهيه...».
رسالت امروز ما
امروز رسالت ما به عنوان شاعران آئینی این است که همچون دعبل، کمیت و فرزدق به افقهای جامعتری از حوزه دین و معرفت بنگریم و به تبیین سیره عملی خاندان رسالت بپردازیم. شعر آیینی باید آیینه تمام نمای معارف حقه قرآنی و حقایق انسانساز توحیدی باشد. امروز رسالتی بالاتر از این برای ما شاعران آیینی متصور نیست که با تعمق و تدبر در سیرت و باطن دین، به تبیین سیره عملی خاندان رسالت(علیهمالسلام) و آموزههای انسانساز قرآنی و وحیانی بپردازیم و ساحت مقدس دین و آیین را از گزند تحریف و آلوده شدن به آفت خرافه و گزافه حفظ کنیم.
زمان آن رسیده است که با بهرهگیری از میراث ماندگار پیامبر خاتم(ص) – قرآن و عترت –از مدح و منقبت صرف فاصله بگیریم و همچون شاعران صدر اسلام بر مسند پیامرسانی تکیه بزنیم و در این ساحت مقدس به دنبال ترویج حکمتهای دینی و احیای مکارم اخلاقی باشیم. به عبارت دیگر باید با به تصویر کشیدن سیره عملی بزرگان دین، از زبان شعر برای سوق دادن اقشار مختلف جامعه به «سبک زندگی اسلامی» استفاده کنیم.
شعر آئینی ما باید پلی برای عبور از منزلگاه خاک به عالم افلاک باشد. مکتبی برای انسانسازی و جامعهسازی. چرا که از منظر اسلام، شعر فاخر پرتویی از شعور نبوت است و تنها به زبان آوری، صنعتگری، خیالپردازی و ارزشهای هنری و احساسی محدود نمیشود، بلکه راهنمای مخاطبان خود به صراط مستقیم راستی و درستی، بیداری و رستگاری، و توحید و اخلاق اسلامی است.
با کنکاش در زندگی اهل بیت(علیهمالسلام) میتوان سبک زندگی آن بزرگواران را در همه ابعاد زندگی از جمله سلوک فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، تربیتی و ... به عنوان اسوه و الگو در اختیار جامعه قرار داد و این امر رسالت اصلی شاعران آئینی روز و روزگار ماست – اینچنین باد.