درنظرگیری ضوابط عقلی و نقلی و سطح مخاطبان در تفسیر عرفانی/ عرفان عملی داستان گنگ خواب‌دیده است
کد خبر: 3669555
تاریخ انتشار : ۱۴ آذر ۱۳۹۶ - ۰۹:۳۲

درنظرگیری ضوابط عقلی و نقلی و سطح مخاطبان در تفسیر عرفانی/ عرفان عملی داستان گنگ خواب‌دیده است

گروه اندیشه: اسدی‌گرمارودی با بیان اینکه عقل و شرع ملاک تجربه عرفانی معتبر است گفت: عرفان عملی داستان گنگ خواب دیده است و به بیان نمی‌آید، اما عرفان نظری باید تجربه عرفانی را در چارچوب عقل بیان کند.

محمد اسدی‌گرمارودی، مدیر گروه معارف اسلامی دانشگاه صنعتی شریف در گفت‌وگو با خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا)، در پاسخ به این پرسش که ممیزه تفاسیر عرفانی چیست؟ گفت: ما ابتدا باید فرق تفسیر و تاویل را معلوم کنیم و بعد تفاسیری را که به عنوان تفاسیر عرفانی مطرح شده است را بررسی کنیم و آن‌هایی که تفسیر و تاویل است را از هم جدا کنیم تا بتوانیم بیان دقیق‌تری را ارائه کنیم.

اسدی‌گرمارودی افزود: تفسیر همان‌طور که از لغتش معلوم است، پرده‌برداشتن از یک مفهوم و معنا و کشف و روشن کردن یک حقیقت؛ برای مثال وقتی می‌گوییم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ و فردی می‌پرسد منظور از بسم الله چیست و چرا الرَّحْمَنِ و الرَّحِیمِ که هر دو از یک ریشه است، ولی به صورت صفت مبالغه و صفت مشبهه برای الله ذکر شده است، چه بیان می‌کند، پاسخ با تفسیر صورت می‌گیرد.

تفاوت تفسیر و تاویل

مدیر گروه معارف اسلامی دانشگاه صنعتی شریف ادامه داد: اما تاویل با توجه به معنای «اول» برگرداندن به معنای اصلی است که ما ممکن است کلماتی را در هر زبانی به ویژه در عربی و قرآن به ریشه اصلی باز گردانیم. ما مضامینی شرعی داریم که معنای ظاهری لفظ مورد نظر نیست و باید برگردانیم به یک معنای دیگری؛ به عنوان مثال هیچ عربی تردیدی ندارد که وقتی ما می‌گوییم «یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ؛ دست ‏خدا بالاى دست‌هاى آنان است» (فتح، ۱۰)، در این جا «ید» به معنای ظاهری یعنی دست نیست و منظور آن است که قدرت خدا بر فراز همه قدرت‌هاست یا در آیه «الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى: خداى رحمان که بر عرش استیلا یافته است» (طه، ۵) قطعا خداوند که جسم نیست که کرسی و تختی داشته باشد که بخواهد رویش بنشیند و این سیطره پروردگار بر عالم هستی و وجود است. از این‌رو اگر برخی مانند ابن‌تیمیه و وهابیت «یَدُ اللَّهِ» را به معنای دست خدا کرده‌اند و یا بر آن شده‌اند که خداوند منبری از طلا دارد که روی آن نشسته است، این‌ها از عقل و شرع مطابقت ندارد.

وی افزود: در تفسیر باید ملاک و ضوابطی را که برای تفسیر است رعایت کنیم تا با توجه به آن بتوانیم بگوییم ان شاءالله به معنای صحیح تفسیر شده است. یک زمان گروهی در ایران به نام فرقان پیدا شدند که بحث‌هایی به عنوان تفسیر را مطرح می‌کردند که نه ضابطه عقلی داشت و نه شرعی؛ برای مثال می‌گفتند «الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ؛ آنان که به غیب ایمان مى‌آورند»(بقره، ۲)؛ یعنی مبارزات چریکی زیرزمینی، وقتی می‌گفتیم ملاک شما چیست؟ به تفسیر خودشان بر می‌گرداندند و ملاکی نمی‌دادند، معلوم است که این نه تفسیر است و نه تاویل و اگر بخواهند تاویل هم بکنند باید ملاکی وجود داشته باشند.

اسدی‌گرمارودی با بیان اینکه ما در بحث تفسیر قرآن کریم به صورت عرفانی باید با ملاکی داشته باشیم، گفت: از نظر عرفان ما باید خود را با عقل و شرع تطبیق کنیم، از این‌رو با این کار می‌توانیم بگوییم برخی از تفاسیر تفسیر عرفانی است.

وی افزود: برای مثال اگر در ذیل آیه «وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ؛ و خداوند شما را از [عقوبت]خود مى‌ترساند» (آل‌عمران، ۲۸) تفسیر غیر عرفانی این آیه چیست؟ می‌گویند نفس خدا یا حقیقت وجود خدا که ترس ندارد که ما را از خود بر حذر بدارد، بلکه خداوند به ما دستور می‌دهد که به او نزدیک شویم و قرب صفاتی و مقامی پیدا کنیم. پس این نفس یعنی نفس عذابش و یک حذف ما یعلمی را در نظر می‌گیرند و این گونه تفسیر می‌کنند که خداوند شما را از عذابش بر حذر می‌دارد اما عرفا تفسیر عرفانی می‌کنند و می‌گویند وقتی که نفسی از هر چیز حقیقت وجودی آن چیز است، نه حکیم به عقل می‌تواند به حقیقت ذات اقدس الهی برسد و نه عارف با شهود قلبی، حتی در برجسته‌ترین بندگان خدا که در راس‌شان مقام ختمی مرتبت (ص) باشد، جایی که به خدا عرض می‌کنند ما اعرفناک حق معرفته، این حق معرفت، معرفت اکتناه ذات است. از این رو این آیه در تفسیر عرفانی یعنی خداوند شما را از اینکه بخواهیم به ذاتش اکتناه کنید با به ماهیت ذات باری پی ببرید باز می‌دارد و می‌گوید شما در این حریم راه ندارید. خوب این با بحث عرفانی خیلی هم تطبیق می‌کند و تفسیر عرفانی درست می‌شود.

مدیر گروه معارف اسلامی دانشگاه صنعتی شریف با بیان اینکه جا‌هایی می‌بینیم که تاویل عرفانی صورت گرفته است، گفت: مثلا دو جلد کتابی که به عنوان تفسیر عرفانی معروف شده است بیشتر تاویل است، اگر این تاویلات هم ملاک نداشته باشد نمی‌توانیم بپذیریم. اگر ما می‌گوییم «یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ» هر انسانی می‌فهمد که از نظر عقلی، چون خدا جسم نیست، دست ندارد و اینجا منظور از دست قدرت است، علاوه بر آن در ادبیات عرب رواج پیدا کرده است و ما در ادبیات فارسی هم داریم. دست بالای دست بسیار است، یعنی قدرت فوق قدرت بسیار است، از این‌رو آنجا که از نظر تفسیری کسی بیاید و بگوید اینجا مراد قدرت خداست عقل می‌پذیرد.

اسدی‌گرمارودی با بیان اینکه برخی تاویلات را عقل متوجه نمی‌شود و شرع بیان می‌کند، تصریح کرد: برای مثال وقتی در قرآن می‌خوانیم: «وَالتِّینِ وَالزَّیْتُونِ؛ سوگند به انجیر و زیتون» (تین، ۱) معنای ظاهری، دو ماده غذایی مفیدی است که به آن‌ها سوگند یاد شده است، ولی در روایاتی از معصومین (ع) داریم که منظور از تین امام حسن (ع) و مراد از زیتون امام حسین (ع) است. حالا این تاویل دقیقی است و بحث مفصلی می‌توان انجام داد که در مرحله اول شاید عقل متوجه نشود که چه مناسبتی بین تین و زیتون و مصادیق تاویلی‌شان یعنی امام حسن (ع) و امام حسین (ع) وجود دارد، اما وقتی انسان مقداری تلاش می‌کند، می‌بیند همان‌طوری که برای بدن ما از نظر مواد غذایی انجیر یکی از بهترین میوه‌هایی است که تقویت می‌کند و زیتون یکی از بهترین میوه‌هایی است که سموم بدن را دفع می‌کند، امام حسن(ع) و امام حسین (ع) برای روح و جان انسان و آن حقیقت دینی انسان مفید هستند و بر اساس حدیث نبوی الْحَسَنُ وَالْحُسَیْنُ اِمامانِ قاما اَوْ قَعَدا هم می‌توانند تغذیه جسمانی بکنند و هم بدآموزی‌ها را دفع کنند.

مدیر گروه معارف اسلامی دانشگاه صنعتی شریف افزود: عرفا چنین تاویل‌هایی دارند، مثلا در ذیل آیه شریفه‌ای که خداوند به حضرت موسی می‌فرماید: «أَلْقِ عَصَاکَ: عصاى خود را بیفکن» (قصص، ۳۱) معنای ظاهری داریم که حضرت موسی با ساحران زمان‌شان روبرو می‌شوند و می‌فرمایند که عصای خود را بیاندازید، عرفا می‌گویند آن عصای حزم و استدلال را به عصا تشبیه می‌کنند و می‌گویند اگر کسی چشم ندارد، می‌تواند با عصا پیش بیاید. از این رو می‌گویند اگر به مقام شهودی نرسیدی، عصایی به دست بگیرد، اما آن عصای حزم و استدلال را وقتی شهود نداری، دست بگیر، اما وقتی قدرت شهود پیدا کردی، دیگر نیازی به آن نداری و استدلال نیاز نیست و این‌ها تاویل عرفانی است.

شهود قلبی مبنای تفسیر عرفانی

وی تصریح کرد: کلمه مشترکی که بتوانیم برای همه این‌ها بگیریم، عرفان به معنای اصطلاحی‌اش، معرفت شهودی قلبی است. معنی لغوی عرفان می‌شود معرفت که می‌تواند عقلی باشد و فلسفه خوانده شود همچنین معرفت می‌تواند حسی باشد که تجربه خواهد بود. اما اگر معرفتی بر اساس شهودی قلبی باشد، حاصل کار عرفانی خواهد بود، اما اگر عارف با معیار درست عرفانی، شهود قلبی کرد، تفسیر و تاویل عرفانی ارائه خواهد داد.

اسدی‌گرمارودی در پاسخ به این پرسش که با توجه به اینکه کشف و شهود مبنای تفسیر عرفانی قرار می‌گیرد، این مشکل که مبنای این تفسیر در دسترس همگان نیست، چگونه حل خواهد شد گفت: وقتی خداوند در سوره مبارکه نجم، مقام پیامبر را به مقام «ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى: سپس نزدیک آمد و نزدیک‌تر شد» (نجم، ۸) می‌رساند و می‌فرماید «مَا کَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى: آنچه را دل دید انکار [ش]نکرد» (نجم، ۸) این رویت فواد شهود قلبی است، یعنی آنچه پیامبر (ص) در آن مقام شهود کرده‌اند، کذب نبود و عین واقعیت بود.

مدیر گروه معارف اسلامی دانشگاه صنعتی شریف تصریح کرد: البته برای اولیای الهی و معصومین (ع)، شهود باطل معنا ندارد، از این‌رو نباید شهود غیرمعصوم را با شهود معصوم(ع) در یک سطح قرار داد و باید این تفاوت را در نظر گرفت. اگر افرادی باشند که با معیاری که در عرفان اسلامی معین شده که مقید به شرع بودن و طی کردن درست سلوک معنوی است، چه‌بسا حقایقی از قرآن کریم را به صورت شهود عرفانی بفهمند و بیان کنند که این بیان واقعا آموزنده باشد، چنانچه در روایات هم آمده است.

عارف؛ گنگ خواب‌دیده

وی افزود: از نظر بیان ما، یک عرفان عملی و یک عرفان نظری داریم. شهود نتیجه عرفان عملی است که متعلق به فرد عارف است، از این‌رو کاری به دیگران ندارد و در همین راستا می‌گویند «من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر/ من عاجزم ز. گفتن و خلق از شنیدنش»، در واقع انگار عارف آنچه دیده را در خواب دیده است و زبانی برای بیان ندارد و اگر بتوانم بیان کند، اکثر مردم نمی‌توانند دریابند و مطلب قابل هضم باشد، اما در عرفان نظری، آنچه را که عارف در مقام عرفان عملی به صورت شهودی یافته می‌تواند با بیانی که عقل بتواند بفهمد بیان کند به همین جهت ما هم در کتاب «مصباح الانس بین المعقول و المشهود فی شرح مفتاح غیب الجمع و الوجود» نوشته شمس‌الدین محمد‌بن حمزه‌فناری و هم در تمهید القواعد نوشته «تمهید القواعد» نوشته صائن‌الدین علی‌بن محمد تُرکه اصفهانی تاکید شده است که اگر عارفی شهودی داشت و با عقل و شرع تطبیق نکرد، آن شهود قابل پذیرش نیست و قطعا آن الهامات ربانی نبوده و هواجس یا وسوسه‌های شیطانی است و این شهود عارفانه نمی‌تواند باشد.

اسدی‌گرمارودی در پایان گفت: اگر شهود قلب عارفانه بود باید دو قید رعایت شود، قید اول، سطح مخاطبان در نظر گرفته شود، دوم به صورت عرفان نظری با بیانی که عقل هم بتواند بفهمد بیان شود، در این صورت مشکلی نخواهد بود اما اگر سطح را در نظر نگیریم و الناس علی قدر عقولهم رعایت نشود، بیان مطالب برای کسانی که نمی‌توانند چیزی بفهمند و در قالبی که با ادله عقلی و شرعی در عرفان نظری توام نباشد، به جای اینکه مفید باشد می‌تواند مضر باشد. از این‌رو ملاصدرا در جای جای اسفار اشاره می‌کند که من بحمدالله در این کتب بیان کرده‌ام، با عقل قدرت اثبات عقلی‌اش را داشته‌ام و با قلب قدرت شهود عرفانی و اگر یافته‌ام، در مقام بافتنم، ادله‌اش را ذکر می‌کنم و اگر ادله می‌بافم در مقام شهود هم یافته‌ام و این کار هر کسی نیست و کسانی که به این مقام می‌رسند کارشان ارزنده است.
captcha