به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، بخش پایانی نشست «تشیع علوی و تشیع صفوی» امروز 9 دی با سخنرانی محمد توکل، دانشیار دانشگاه تهران، بیژن عبدالکریمی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، سیدجواد میری، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و محمدامین قانعیراد، استاد جامعهشناسی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور برگزار شد.
توکل با موضوع مذهب به مثابه یک ایدئولوژی، در آغاز سخنانش گفت: لب مطلب را در آغاز میگویم. برخلاف برداشتی که از شریعتی با عنوان مذهب به مثابه ایدئولوژی وجود دارد، این است که ایدئولوژی و مذهب دوقلمرو جداگانهاند و التقاط آنها به سلطه ایدئولوژی میانجامد.
وی ادامه داد: چنین تبدیل و التقایی مسئلهای قابل تبیین در جامعهشناسی معرفت است. با رویکرد جامعهشناسی معرفت به فرایندی میپردازیم که یکی از مصادیق آن همانست که شریعتی از آن به عنوان تشیع صفوی در مقابل تشیع علوی یاد میکند. صفویت فرایندی است که مستمر علویت را میچرخاند، میغلطاند و همراه میکند.
وی با بیان اینکه ایدئولوژی واژهای غربی است، گفت: این واژه در علوم اجتماعی در چپ، راست و میانه، به عنوان لفظی منفی است. در نتیجه ایدئولوژی از آنجا که در خواستگاه منفی است، باید منفی بودنش را هم بپذیریم.
وی تعریف ایدئولوژی را دستکاری در ایده در خدمت قدرت دانست، گفت: این واژه مهندسی ایدهای است. ایدئولوژی ایدههای در خدمت قدرت مستقر است. از این رو ایدئولوژی در همه جای جهان منفی است، چون معرفت دستکاری شده است. تشیع صفوی منفی است چون مجموعه مذهبی است در خدمت دستگاه صفوی. هر ایدهای که در خدمت حکومت قرار بگیرد به همان اندازه منفی است. علت اینکه تشیع صفوی از نظر شریعتی مطرود بود این بود که در خدمت قدرت قرار میگیرد، نه برای بهشت، آزادی و رفاه مردم، بلکه برای حفظ قدرت سیاسی. هر دستگاه دیگری که از آزادی، توسعه و ... برای حفظ قدرت استفاده کند، منفی است. ایدئولوژی مذهبی، غیر مذهبی، چپ، راست باشد منفی است.
توکل تصریح کرد: همین ایدهها و مفاهیمی که مرحوم شریعتی به کار گرفت وقتی ابزار حکومت باشد در عمل تفاوتی با تشیع صفوی نخواهد داشت و صفویت خواهد بود. اگر علویها هم با همان مکانیسم، نظرات خود را ایدئولوژی کنند، کاری منفی کردهاند. ایدئولوژی خدمتکار کور دستکاری شده برای مدیریت و سیاست به نفع طبقه حاکم است.
وی ادامه داد: اگر دوستان میخواهند کلمه کمخطرتری را بگیرند، کلمه اتوپیا را استفاده کنند. اتوپیا مجموعه نظراتی است که در خدمت قدرت حاکم نیست و تاملات انسانی است که به رفاه و تعالی مردم معطوف و انسانی است.
دوگانههایی که جهتگیری تاریخی را ممکن میسازد
سخنران بعدی دکتر بیژن عبدالکریمی بود که سخنرانی خود با عنوان «ثنویتسازیهای مفهومی در تشیع علوی و صفوی جهت بخشی یا مواجه ایدئولوژیک» را چنین آغاز کرد: تشیع علوی نیز اگر به قدرت برسد میتواند ایدئولوژی شود و به سمت تشیع صفوی در غلطیده است.
وی افزود: کسانی که دین را تبدیل به ایدئولوژی میکنند صدای بشری را به صدای خدایی تبدیل میکنند. مفاهیم معنای ثابتی ندارند و مفهوم در متن معنا مییابند و ایدئولوژی مطلقا به مثابه ابزار توجیه قدرت نیست. در اندیشه پست مدرن ایدئولوژی نحوی ضروری وجود انسان است. در نظر شریعتی ایدئولوژی ایده راهنمای عمل است. آنچه شریعتی از ایدئولوژی به کار میبرد به معنای خودآگاهی انسانی و سوفیای یونانی و حکمت ایرانی است.
عبدالکریمی تصریح کرد: برای شریعتی ایدئولوژی بار منفی نداشت و دین برای او ایدئولوژی یا خودآگاهی انسانی است. ما میتوانیم بگوییم با استفاده شریعتی از این واژه موافق نیستیم.
وی افزود: ما با دوگانههای زیادی نزد شریعتی روبرو هستیم. اسلام نبوی، اسلام اموی، تشیع مردمی، تشیع سلطنتی، تشیع علوی، تشیع صفوی و ... بسیاری از ناقدان شریعتی این گونه ثنویتسازیهای مفهومی در این کتاب را حکایتگر نوعی تفکر دو قطبی در اندیشه شریعتی دانستهاند. خود این مفاهیم دو قطبی یکی از نشانههای ایدئولوژی در معنای منفی است. اگر ما جامعه را به دوست و دشمن تقسیم کنیم، این کار ایدئولوژیک است. ما کسانی را داریم که نه دوست و نه دشمن هستند. این دو قطبیها واقعیت را ساده میکند، در حالی که واقعیتها پیچیدهاند.
عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد گفت: ناقدان شریعتی معتقدند که تفکر شریعتی این دو قطبی را دارد و ما میتوانیم تمام تاریخ اسلام را ذیل آن مقولهبندی کنیم و به نحو مطلق به دفاع و نقد برخی از جریانات بپردازیم. همین مفهومسازیهای دوگانه حکایت از سادهسازی در اندیشه شریعتی است. من با این انتقاد موافق هستم. واقعیتها پیچیدهتر از آن هستند که ما با این دوگانهسازیها آن را تحلیل کنیم. برای مثال برخی هستند که مراسم سنتی شب احیا برگراز میکنند، اما از مصادیق شیعه صفوی نیستند. مفاهیم و پدیدارها طیفی و متکثرند، اما مفاهیم دوگانه دو ارزشی هستند.
وی افزود: اما کاربرد مفاهیم دوگانه برای ذهن و آگاهی بشر امری ضروری است و ذهن ما گریزی از کاربرد آن ندارد اما خطر آن سادهسازی واقعیت است. اگزیستانس و تفکر بشر هیچ وقت از یک طرف در خطر نیست. تفکر بشر از دو سو در خطر است.
وی ادامه داد: ما بدون مفاهیم دوگانه نمیتوانیم بیاندیشیم. خطر عدم استفاده از مفاهیم دوگانه نیز وجود دارد. ما دو مفهوم شب و روز داریم اما آنات شب و روز متعدد هستند. آیا ما میتوانیم از واژه روز و شب استفاده نکنیم. همه ما به یک اندازه مرد و زن نیستیم و در همه ما هرمونهای زنانه و مردانه وجود دارد. یک مرد میتواند نسبت به مرد دیگر از هرمون مردانه بیشتری برخوردار باشد اما ما گریزی نداریم به خاطر اینکه پدیدارها طیفی هستند از زن و مرد استفاده نکنیم.
وی افزود: دو خطری که وجود این است که یا طیفی بودن پدیدارها را نبینیم و یا مرز بین پدیدارها از بین برود. دوگانهها گریزناپذیرند. در عین حالی که من با خطر دوگانهسازیهای مفهومی موافقم و اینکه باید به طیفی بودن مفاهیم اعتقاد داشته باشیم. نباید مرز و هویت مفاهیم و واقعیات را خلط کرد. به هر حال استثمارگر بودن و استثمار شدن یک دو پدیدهاند.
عبدالکریمی گفت: بدون توجه به نقش اساسی دوگانهها، ما نمیتوانیم جهتگیری داشته باشیم. کاربرد مفاهیم دوگانه برای جهتگیریهای بنیادین ما ضروری است. همچنین اگر این مفاهیم آنچنان مطلق شوند، به سادهاندیشی ایدئولوژیک خواهیم رسید. ثنویتسازیهای شریعتی را باید به جهتبخشی تودهها باز گرداند. صحبت این نیست که دوگانهسازی شریعتی ما به سادهسازی برساند. صحبت اینجاست که شریعتی با جهتبخشی به ما کمک میکند که راه خود را در پیچ و خمهای تاریخی پیدا کنیم.
وی تصریح کرد: بدون وجود داشتن شرق و غرب ما قدرت جهتگیری نخواهیم داشت. حرف من این است که این جهتبخشی برای ظهور خودآگاهی تاریخی و اجتماعی ضروری است. اگر رابطه دیالکتیکی بین دوگانهانگاری مفاهیم و وجه طیفی پدیدارها را در نیابیم، آگاهی و خودآگاهی تاریخی نخواهیم داشت. کاربرد مفاهیم دوگانه گاه ما را با انتخابهای بنیادین در حوزه کنش مواجه میکند که بدون آن آگاهی فاقد جهت خواهد بود.
وی افزود: تشیع علوی و تشیع صفوی در راستای نظر دیگر شریعتی یعنی جنگ مذهب علی مذهب است. شریعتی میکوشد به ما نشان دهد در همه سنن تاریخی دو امکان دارند. در هر سنت تاریخی از جمله سنت تاریخی ایرانی، اسلامی و شیعی ما دو امکان متعارض برخوردار است. از یک سو امکاناتی بازدارنده، غیرانسانی وجود دارد که به قربانی شدن آدمیان منجر میشوند. چه کسی گفته است که همه تاریخ ما تاریخ گل و بلبل است.. زشتترین کارها را میتوان در تاریخ اسلام دید. از سوی دیگر در همین کنار زشتیها، نیروها و امکاناتی بسیار مثبت، متعالی، انسانی و حیاتبخش وجود دارد که انسانیت انسان در گرو آنهاست.
تشیع علوی و تشیع صفوی دو دوره یا دو ذهنیت
در ادامه سیدجواد میری، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، گفت: دو مفهوم تشیع علوی و تشیع صفوی باید در قالب دیالکتیک نهضت و نظام صورتبندی شود. او این مفاهیم را معادل تبدیل حرکت به سازمان میداند و میگوید تشیع دارای دو دوره جدا از هم هست، یکی اسلام حرکت است تا اوایل صفویه و دیگری تبدیل شدن شیعه حرکت است به نظام.
وی افزود: آیا تشکیک تشیع به دو دوره صحیح است یا باید آن را به دو ذهنیت تعبیر کرد؟ به زعم شریعتی با برساختن این دو مفهوم و بازگشت به تشیع علوی می توان راههای عبور از یک نقشه راه ترسیم کرد.
میری ادامه داد: او میگوید این قانون یعنی تبدیل حرکت به نظام یعنی یک ایمان جوشان که همه جامعه را به حرکت در می آورد تبدیل میشود به یکی از نهادهای رسمی جامعه که با دیگر جامعه پیوند خورده است و خود یکی از نهادهایی مانند حکومت، خانواده و ... شده است.
وی افزود: به نظر میآید رویکرد شریعتی نوعی از رویکردهای ضد نهاد را در خود دارد که میتواند نقد شود، زیرا اگر جامعهای بخواهد مستمر باشد باید نهاد داشته باشد. البته شاید بتواند گفت شریعتی به صورت بنیادی با نهادسازی ضدیت ندارد، بلکه با با فرمهایی که در تاریخ ایران مخالف است و از این رو دست به یک آنارشیسم متدیک میزند و میخواهد به صورت یک روش نوعی از رکود را در جامعه ایران را بر هم بزند.
شریعتی به جامعهشناسی معرفت و تخیل میپردازد
در ادامه این نشست محمدامین قانعیراد، استاد جامعهشناسی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور به ارائه مقالهاش با عنوان «تشیع علوی و تشیع صفوی به مثابه قدرت و گفتمان» پرداخت، او در آغاز سخنانش گفت: آیا این کتاب ارزش تحلیلی دارد و یا ندارد؟ این کتاب بسیار گرم است یعنی بحث در خصوصش زیاد صورت گرفته است.
وی ادامه داد: تقسیمبندی این کتاب منازعهانگیز است. سرد بودن کتاب به تحلیلهای جامعهشناسی باز میگردد. ارزش تحلیلی اول این کتاب این است که شریعتی در این کتاب دست به جامعهشناسی معرفت میزند.
وی تصریح کرد: تحول تشیع علوی به تشیع صفوی نوعی تغییر جامعهشناسی دین است. تشیع به دنبال عدالت است. مکتب علی(ع) عدالتجویان را به دنبال خود میکشاند. از نظر شریعتی عدالت تشریعی در شیعه علوی، در شیعه صفوی به ولایت تکوینی بدل شد.
قانعیراد افزود: در شیعه صفوی امام از جنس هستیشناسی و خلقت و آفرینش میشود. در این گفتمان صحبت از عدالت دشوار است.
وی ادامه داد: تشیع علوی که به دنبال عدالت است غیرقومی بوده و با وحدت مسلمانان سازگار است. نحوه خاص ورود امامت در تاریخ به گونهای بوده است که این ویژگیهای معرفتشناسی را آفریده است. رخداد باعث وضیعتی شده است که بر شیعه تاثیر گذاشته است.
وی تصریح کرد: گاهی شریعتی از صنعت صفویه و جادوی سیاه استفاده میکند. یک قدرتی به تشیع صفویه نسبت میدهد که خیلی چیزها را استحاله میکند که اینها تصمیمهای برخی از علما و آگاهانه نیست. این نحوه تاریخی شدن تشیع در آن برهه خاص تاثیری معرفتشناسی گذاشته است. دعوای تاریخی عدالت در تشیع صفوی به دعوا بر سر مفاهیم تکوینی بدل شده است.
قانعیراد افزود: ارزش دیگر این کتاب جامعهشناسی تخیل است. این جامعهشناسی به آن میپردازد که اتوپیاها چگونه به فاجعه بدل میشوند. شریعتی در این کتاب به کلیسائی شدن تشیع پرداخته است. اتفاقی که در صفویه افتاد تکنولوژیک شدن دین بود. اینکه چگونه یک اتوپیا به یک فاجعه بدل شد. گویا سرنوشت برخی از تخیلها هست که وقتی به موفقیت میرسند باید برایشان گریه کرد. شریعتی برای پیروزی یک بار دیگر تشیع تلاش کرد.