نشست جنجالی و بیاخلاق روز گذشته سی و ششمین جشنواره «تئاتر فجر» که در آن تنها یک چیز آن هم احترام به موی سپید و شأن استادی فرهاد مهندسپور؛ دبیر این دوره از جشنواره موجب شد همهچیز ختم به خیر شود، آغازی بود بر وارد آمدن حواشی منفی که خیلی زود و پیش از آنکه شاهد اجراهای نمایشی و نحوه مدیریت اجرایی جشنواره رسمی شود، کلید خورد.
در نشستی به فاصله چند روز مانده به جشنواره «تئاتر فجر» که طبق معمول همهچیز باید نهایی شده باشد و حضار و خبرنگاران باید ابتدا در جریان پخش کلیپی از مجموعه آثار جشنواره باشند و سپس صحبتهای پایانی دبیر و مدیران سایر بخشها را بشنویم، جان جلسه را پرداختن به موضوعی هر چند مهم اما نه به اهمیت جدول اجرایی جشنواره میگیرد و آن هم ایراد و نقد همیشگی به پوستر جشنواره است و انصافاً باید قبول کرد که کاری در خور شأن جشنواره ای 36 ساله از آب درنیامده است.
مدیریت نشست دیروز جشنواره «تئاتر فجر» علیرغم تمام تأکید مجری آن که خود را مسئول مدیریت زمان و اینکه باید جلسه به شکلی هدفمند به گونهای پیش رود که از حوصله حضار خارج نباشد به مسیری منحرف می شود که گویا خودخواسته باید چنین روندی را طی کند تا مجالی برای پرداختن به موضوعات اساسی و مهم جشنوارهای که چند روز تا آغاز آن فاصله نداریم، باقی نگذارد.
و این میان البته باید تلاش منتقدان و خبرنگاران و اصحاب رسانه را در وارد آمدن بسیاری از ایرادات و اشکالات بر روال کار ستاد برگزاری جشنواره کاملاً مذبوحانه بخوانیم چرا که گویا مسئولان تنها یک پاسخ در مواجهه با پرسشهای متنوع و گوناگون خبرنگاران دارند که البته تلویحاً به آن اشاره میکنند که «همینی که هست» و «آش کشک خاله است» وگرنه چه لزومی دارد که پوستر جشنواره که قطعاً با بازخورد منفی خبرنگاران و منتقدان مواجه میشد در این نشست نهایی رونمایی شود و مگر نه اینکه از همان ابتدا قرار است همه دلسوزان و آنهایی که دلشان برای سرنوشت تئاتر این مملکت میتپد در مواجهه با عملی انجام شده قرار گیرند که حتی اگر هم حرف آنها راه به جایی ببرد، دیگر فرصت و مجالی برای اصلاح و رفع برخی اشکالات و ایرادات نیست.
صرفنظر از نشست خبری روز گذشته، اطلاعرسانی جشنواره و در جریان قرار گرفتن اصحاب رسانه از آخرین رویدادها و اخبار آن عقیم و ناکارآمد باقی میماند و فیلتر شدن تلگرام بهانه میشود تا دوستان کمترین تعاملی با رسانهها داشته باشند؛ نمونه این اتفاق باز روز گذشته و در خلال نشست خبری جشنواره اتفاق میافتد که هیچ یک از مسئولان روابط عمومی و ستاد خبری ارتباط مؤثری با نمایندگان رسانههای حاضر در نشست برقرار نمیکنند و حتی تمهیداتی در باب ارائه منضبط و مؤثر جدول اجراهای جشنواره صورت نمیگیرد تا آنجا که به ازای هر دو خبرنگار تنها یک جدول اجرایی جشنواره آن هم در قطع غیرمتعارف و در یک کاغذ رول معمولی ارائه میشود که یا باید آن را به دو قسمت مساوی خبرنگاران میان خود تقسیم کنند و یا یکی اصل جدول را با خود همراه کند و دیگری کپی آن را، اصلاً مسئله سر این است که چه نیازی به توزیع نصفه و نیمه جدول است که در غیر اینصورت میتوان همه چیز را از طریق سایتهای خبری جشنواره دریافت کرد.
مگر فرصت نشست مجالی را برای مسئولان روابط عمومی جشنواره پدید نمیآورد که در آن کارتهای خرید بلیط سهمیه خبرنگاری توزیع شود که بعد در زمان غیرمتعارف با خبرنگار تماسی گرفته میشود که فوراً خود را برا دریافت کارت به مکان مورد نظر برساند و همهچیز به شکلی کاملاً شتابزده به انجام میرسد و تازه این منت هم همچنان بر سر خبرنگار و نماینده رسانه باقی است که ما در مورد دریافت کارت سهمیه اطلاعرسانی از طریق ارسال پیامک کردهایم که عملاً چنین اتفاقی نیفتاده هرچند که مدرکی برای اثبات ادعای کذب دوستان مسئول نیز در دست نیست.
البته تا اینجا همهچیز ختم به خیر میشود و کارت خرید سهمیه خبرنگاری بالاخره در پی مراجعه حضوری دریافت میشود و دوستان این هول و ولا را نیز به جان خبرنگار و نماینده رسانه میاندازند که گیت از ساعت 8 شب گذشته برای خرید باز میشود و باز این تشویق و نگرانی به جان خبرنگار میافتدکه نکند دیر جنبیده و از خرید صندلی نمایشهایی که برای تماشای آنها در جشنواره لحظهشماری میکرده، بینصیب ماند هرچند که مراجعه با تأخیر به سایت ایران نمایش نیز حاکی از این است که همچنان گیت بسته مانده و قادر به خرید بلیط نیستیم.
امروز صبح نیز موعد مراجعه به سایت ایران نمایش برای خرید بلیطهای جشنواره ساعت 9 صبح عنوان میشود و این پرسش بیپاسخ همچنان باقی است که چرا با وجود گذشت تقریباً دو ساعت از موعد مقرر هنوز قادر به ورود به درگاه مورد نظر برای خرید بلیط نیستیم و البته کسی هم پاسخگو نیست و با هر بار کلیک در محل مورد نظر وارد صفحه جشنواره موسیقی فجر می شویم! پس دلیل آن هم تعجیل برای دریافت شبانه کارت خرید بلیط چیست و علت این تعلل و تأخیر در دسترسی به گیت خرید چه میتواند باشد؟
به قلم؛ سجاد دبیریان