به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، نشست «اندیشه ایرانشهری؛ تواناییها، ضعف، فرصتها و تهدیدها» پیش از ظهر امروز 27 دی با سخنرانی محمدعلی مرادی، پژوهشگر حوزه فلسفه و سیدجواد میری، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در سالن ادب این پژوهشگاه برگزار شد.
ایده باید نقشه راه شود
محمدعلی مرادی در آغاز سخنانش گفت: باید پرسید از جنبه روش چگونه میتوان ایده را به مفهوم، مفهوم را به گزاره و گزاره را به تئوری و آن را به پروژه و پروژه را به نقشه راه تبدیل کرده و اجرایی کرد. این مدلی است که میتوان با ایدهها برخورد کرد، چرا که ایدهها جان سختی خود را در یک تمدن نشان میدهند و میتوانند خطرهایی را با خود به همراه داشته باشند.
مرادی تصریح کرد: البته ایدهها میتوانند به سطح تئوری ارتقا پیدا کنند و برای جامعه مفید واقع شوند، به قول هولدرین هر جا که خطر هست، امید هم همانجاست. حال میخواهیم ایده ایرانشهری را بفلسفیم، شاید این کار چون در آغاز راه است و ضعفها و محدودیتهای خاص داشته باشد، اما ما ناگزیریم به نارسایی و محدودیت تن دهیم تا بتوانیم سطح مباحث را ارتقا دهیم.
این پژوهشگر حوزه فلسفه تصریح کرد: ایده ایرانشهری واجد دو مولفه اصلی است، یکی وحدت و دیگری ایده دادگری است. ایده وحدت و ایده دادگری و عدالت حول شاه آرمانی ساماندهی میشود، اما نباید شاه آرمانی را شخص در نظر بگیریم، بلکه این ایده است که میتواند توافقی در سطح کلان برای جامعه به ارمغان بیاورد، چرا که اگر ایده نباشد همواره خطر دیسپوتیسم وجود دارد که با دیکتاتوری تمایز دارد. دیکتاتورها خود ذیل یک ایده عمل میکنند، ولی دیسپوت فاقد هر ایدهای است.
مرادی تشریح کرد: اکنون میخواهیم این ایده را بسط دهیم. باید پرسید این ایده که وحدتبخش است، با ایده کثرت که ایده آزادی است، چگونه میتواند در یک نظام شکل بگیرد؟ چرا که ایده آزادی ایده به غایت کثیری است. حال چگونه میتوان بین ایده عدالت و آزادی، دستگاهی از مفاهیم را ایجاد کنیم که واجد تنش باشد. این تنش ناگزیر نیاز به منطق دارد، در چارچوب منطق صوری نمیتوان یک ایده تنشآمیز را ساماندهی کرد و نیاز به تحولی در منطق دارد. هگل با علم منطق خود، منطقی نوشت تا بتواند ایده تنش را سویه عملی دهد، اکنون باید این ایده آزادی و دادگری را ساماندهی کرد و در یک دیالکتیکی تنشزا آن را در فرم منسجمی ارائه داد.
وی افزود: این تلاش فکری است که ایده ایرانشهری میتواند ایدهای در عین حال وحدتبخش ذیل ایده دادگری و ایده کثرت واجد آزادی فردی باشد، تا بتواند ذیل آن مفهومی شکل بگیرد که در عین حال دولت به معنای Staat قوام گیرد و ابعاد مختلف ایرانیها در کثرت بیشمار و تنوع فرهنگیشان، در یک ساز و کاری پویا قرار داده و انرژیهای مختلف خود را در عین تنش، در یک راستا بسیج کند.
وی تصریح کرد: سیدجواد طباطبائی به غایت سطحی حرف میزند و این به خاطر آن است که شما برای ارتقا مفهوم باید کار نظری کنید و نه اینکه به واژهها و مفاهیم بچسبید و با آنها بازی کنید. این نوعی خلط است که در فضای کشور وجود دارد. باید پرسید آیا ایده ایرانشهری میتواند شخص و نهاد حاکم را مورد نقد قرار داده و مشروعیت را منوط به ایده کند؟ ایده عدالت که باید بسیار مورد تدقیق قرار بگیرد، به ایده وحدت مربوط بوده و آزادی در نسبت با ایده کثرت است که آزادی فردی به آن مربوط است. باید دید به تنش بین آزادی و عدالت چگونه میتوان پاسخ داد.
وی با بیان اینکه هگل تلاش کرد تا این مشکل را حل کند، گفت: هابز همه چیز را اتمیزه و فردی کرد و دولت به جز زور شمشیر عاملی برای مشروعیت نداشت. هگل نوعی الهیات سیاسی تدوین کرده است، اما این ایده الهیات سیاسی را نباید در چارچوب اندیشه کارل اشمیت دید. من از درک میشل توینسون بهره میگیرم که بین الهیات و سیاست یک خط تیره میگذارد که این مابه ازا فلسفی دارد و این جا فرصت آن نیست تا به آن بپردازیم. ما میخواهیم بدانیم چگونه ایده ایرانشهری را شکل بدهیم که ایده عدالت را ذیل خیر و کثرت ذیل آزادی را در خود فرم دهد.
وی افزود: بحث اصلی اینجا تنش بین وحدت و کثرت است. ایده آزادی در ایده ایرانشهری وجود ندارد. پیشتر فرد وجود نداشت و همه رعیت بودند. اینجا مشکل تئوریپردازی ایرانیها آشکار میشود. این نیاز به نوشتن یک منطق دارد که منطق صوری نیست. منطق صوری دنبال پیدا کردن تناقضها بوده و این متعلق به منطق گذشته است. هگل به تنش مشروعیت داد و آن را در منطق خود قرار داد.
مرادی تصریح کرد: منطق صوری نمیتواند کنش و تنش اجتماعی را فرموله بکند. در منطق هگل ذهن و عین از هم جدا میشوند. باید منطق ایرانی بین عدل، ایده ایرانشهری و آزادی ایده مدرن سازگاری ایجاد کند، سپس باید دید کثرت جامعه ایران چگونه خود را نشان میدهد. زبان فارسی میتواند ایده وحدت بخش باشد ولی باید زبانهای کردی، آذری و ترکی را هم در نظر گرفت.
این پژوهشگر فلسفه ادامه داد: باید ایده به بودن ایرانیان بدل شود، ماهیت ایرانیان را توضیح دهد، به مفهوم بدل شود و به دستگاهی نظری برسد که تمام ایرانیان را در بر بگیرد و کثرتها را در وحدتی سازگار کند. ایرانیان بین قرن سوم و هفتم، بین فلسفه یونان، ایده ایرانیان و درکی از شریعت اسلام سازگاری ایجاد کردهاند و ما این کار را باید تا امروز پیگیری کنیم. برخی از ایرانیانی که با ایرانشهری مخالفاند، ایده اسلامی دارند باید دید ایشان چه ظرفیتی دارند که میتوانند خود را در دولت ایرانی بگنجانند.
تعیین نسبت ایده مصالح مرسله و ایده ایرانشهری
وی افزود: طباطبائی به کوتاهی سخن از نامه امام علی(ع) به مالک اشتر به میان میآورد که در آن ایده مصلحت مرسله وجود دارد و آقای حائری در حکمت و حکومت میگوید، حکومت ملک مشاع همه است که با وجه وکالت و نه ولایت شکل میگیرد. باید نسبت این بحث طباطبائی و حائری را ملاحظه کرد. کتاب حکمت و حکومت دشوار است، اما تلاش کرده از ضابطهای فقهی کشور را ملک مشاع بداند که همه در آن سهیم هستند. باید این ایده را بیاوریم و ذیل ایده ایرانشهری قرار دهیم.
مرادی تصریح کرد: باید نسبتی بین ایده ملک مشاع و ایده نامه مالک اشتر که حاوی مصلحت مرسله پیدا کرد. علما به خاطر مصلحت مسلمین با حاکمان همکاریهایی داشتهاند، هر چند حکومت را غصبی میدانستند، از این رو میتوان مصلحت مسلمین را دریافت. آیتالله بروجردی، آیتالله میلانی و آیتالله حائری مصلحت مسلمین را در مییافتند و انسانهای بسیار بزرگی بودند.
این پژوهشگر فلسفه افزود: باید دید ایده مصلحت مرسله در کجای ایده ایرانشهری قرار میگیرد و این نیاز به کار نظری دارد. بعدا باید دید ایده ایرانشهری ایده آزادی را چگونه در خود جای میدهد و آیا باید دید میتوان ایده حقوق بشر را هم وارد این ایده کرد؟ ایده ایرانشهری با ایده مصلحت مرسله، ایده ملک مشاع و ایدههای حقوق بشری میتواند ایدهای را شکل دهد که در ذیل آن به تئوری امنیت ملی، احزاب و ... انجامید و جایگاه پاسداران امنیت و آزادی را در کشور معلوم کرده و به مصلحت و خیر عمومی رسید.
مرادی تصریح کرد: باید ایده ایرانشهری را با کارهای نظری جدی به عنوان توشه زندگی ارتقا داد، اما عدم جدیتی در این کارها وجود دارد. ما میبینیم وزیر راه به ایده ایرانشهری میپردازد، باید به آقای وزیر گفت شما شغلت کار دیگر است و باید به کار خود بپردازی و تصادفات را کم کنی و مسکن را رونق دهی، نه اینکه به ایده ایرانشهری بپردازی و کاری کنی که به آن تخصص نداری. جالب است که سیدجواد طباطبائی هم به این مسئله تمکین میکند.
وی تصریح کرد: من پیشتر در خصوص اینکه چگونه میتوان تاریخ ایران را نوشت مطلبی نوشتهام. برای این کار اول باید فرد ایرانی را تئوریزه کرد. نسبت میان تخیل و فهم در ایران بر هم خورده و ما باید منی ایجاد کرده و خود را ذیل دستگاه غرب قرار ندهیم. سپس میتوان تاریخهای مختلفی را در حوزه ایرانی نوشت.
این پژوهشگر فلسفه با بیان اینکه آقای طباطبائی کوشش کرده ایده ایرانشهری را در مقابل جریانهای خلافت متمایز کند و این کار ارزشمندی است، گفت: رسیدن به تاریخ ایران منوط به آن است که مسئله ایران تبدیل به فلسفه شود. محیط زیست در کجای بحث سیدجواد طباطبائی است؟ تاریخ به تعبیر «وبر» باید بارها نوشته شود. ما پیش از کاری که طباطبائی کرده و تاریخ دولت نوشته است، باید تاریخ فرهنگی بنویسیم و من آن را پیشتر و در سال 92 به ایشان گوشزد کرده بودم که او امروز در پی آن است.
وی ادامه داد: طباطبائی کوششی کرده و باید به آن احترام گذاشت، اما او شروع کار است و باید برگشت و پرسید چگونه میتوان تاریخ ایران را نوشت و این منوط به تمهیدات فلسفی و کار نظری است و ما چون دنبال ایجاد دار و دسته هستیم، نمیتوانیم این کار را انجام دهیم.
مرادی با بیان اینکه من ایران به مثابه ایده قبول ندارم، گفت: ایران یک جغرافیا و بخشی از طبیعت است و هستی مهمتر از ایده است. هستی ایده را رقم میزند و نه برعکس و اینها مستلزم بحثهایی فلسفی است که باید انجام شود. ما نمیتوانیم از ایران به مثابه یک ایده حرف بزنیم ایران کویری، ایران کوهستانی و ... وجود دارد. این ایدههای متافیزیکالی است که درست شده و غیرمبتنی بر جغرافیا و بنیادهای آنتولوژیکال انسانهاست.
این پژوهشگر فلسفه افزود: در گذشته ملیگرایی بد بود، اما امروزه در اعماق جامعه تمایلات ملیگرایانه خود را نشان میدهد و حتی برخی از ایرانیان مسلمان خود و نه دیگر کشورهای اسلامی را مسلمانان واقعی میدانند. مبانی این مباحث را برخی مانند کربن و شاهرخ مسکوب مطرح کرده بودهاند، اما امروز بیشتر مطرح شده است. امروز طباطبائی مانند شریعتی نماد اندیشه دوران است و هواداران او ناسیونالیستهایی هستند که به دنبال یک نمادند و فاقد سویههای اندیشهای هستند.
مرادی در پایان گفت: طی صد سال اخیر مسئله ایرانی این است که ایرانیان بتوانند فارغ از همه تکثرهای موجود خود، با هم زندگی کنند. آیا ایران محافظهکار، آنارشیست و لیبرال دارد؟ مشکل ایران این است که راستهای ایران چپهای سابقاند و ما بر اساس مد حرکت میکنیم. راستهای ایرانی حتی مشخصات اقتصادی و معیشتی یک راست را ندارند و برای مثال محمد قوچانی که قبلا چپ بود، امروز در خانه خود «شروین» خطاب میشود و باید دید این استحاله را چگونه میتوان تبیین کرد، جز این که بگوییم راست ایران فاقد اصالت تاریخی است.
نسبت ایرانشهری با ایران امروز مبهم است
در ادامه این نشست میری گفت: اولین پرسش من این است بحثهای تا کنون انجام شده در خصوص ایران آیا نظری است و یا ایدئولوژیک؟ به نظر من بحثهای انجام شده در خصوص ایران بیشتر به مباحث هویتی مربوط است. در حول مفهوم ایران دو افراط و تفریطی وجود دارد که برخی به سراغ ایران باستان و برخی به دنبال ایران اسلامی رفتهاند و این باعث شده است که مباحث در خصوص ایران از جمله بحث ایرانشهری صبغه ایدئولوژیک پیدا کرده، مباحث به زودی به حوزه عمومی منتقل شده، از پیشینه آکادمیک خالی شود و امروز طوری شده است که وزیر راه و شهرسازی ورود پیدا کرده و از ایده ایرانشهری استفاده میکند. به نظر باید این ایده از حوزه عمومی خارج شده و به وضعیت دانشگاهی باز گردد.
وی افزود: مباحثی از گونه ایده ایرانشهری سنخ آکادمیک دارد، اینکه در سنت مسیحیت کاتولیک وقتی سخن از بحث روحانی و سکولار در پیکر مسیح میشود، چه نسبتی با آرمان شاهی و شاه آرمانی در ایده ایرانشهری دارد و اینها چه نسبتی به مفهوم امام در کلام شیعه دارد؟ و اینکه آیا امام یک ساحت لاهوتی است یا از دو ساحت لاهوتی و ناسوتی برخوردار است؟ اینها بحثهای آکادمیک است و در بحثهای ایرانشهری مطرح نشده است.
هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی تصریح کرد: پرسش دیگری که باید پاسخ داده شود این است که ایران چیست و چه تمایزی با یونان، هند، چین دارد؟ خصوصیت ویژه ایران چیست؟ اینکه کلی منابع در خصوص ایران داریم، مشکلی را حل نمیکند. بسیاری از کتب تاریخی که در دوره کلاسیک در ایران نوشته شده است، وقایعنگاری بودهاند تا اثری در فلسفه تاریخ. حال ایران چیست و ما چگونه میتوانیم آن را از فرهنگ و تمدنهای دیگر متمایز کنیم؟ آیا ایران مبتنی بر مفهومی آریایی یا زبان فارسی است و یا مستوایی دیگر قابل تببین است؟
میری افزود: ما یونان را مبتنی بر خرد هلنی میدانیم، هند را مبتنی بر شهود میتوان مفهوم سازی کرد، چین را میتوان مبتنی بر حکمت عملی تبیین کرد و جهان سامی را میتوان بر اساس وحی و نبوت سامان داد. دال مرکزی اروپای جدید هم عقل است. گفته میشود ایرانیان از مسلمانان شکست خوردند و مسلمان شدند، اما باید رخدادی و هم افقی وجود داشته باشد که بتواند فرهنگی فرهنگ دیگر را در خود هضم کنند.
هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با بیان اینکه ایده ایرانی سنتز خرد هلنی و شهود هندی بوده است، گفت: به تعبیر دیگر ایران یعنی مجمع البحرین خرد و شهود بوده و از این منظر باید ایران مفهومسازی شود و الا ایران را به مناظر تاریخی صرف نمیتوان سامان داد و به مفهومسازی ایده وحدت ایرانشهری و کثرت مدرن رسید.
وی تصریح کرد: برخی ایرانیان را به خلق و خوی ایرانیان تقلیل دادهاند و این به بنیانهای فلسفی و متافیزیکالی که مفهوم ایران را به مثابه ایده در نظر میگیرد، مبتنی نیست و آن را تنها یک حیث جغرافیایی قرار دارد و میتوان گفت ایران سنتز و نتیجهای از خرد و شهود است.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی افزود: نکتهای که باید محل توجه باشد، ربط ایرانشهری با جامعه ایرانی است. گفتمان ایرانشهری در خصوص دولت به مثابه یک واقعیتی به دوردست مینگرد. مباحثی مانند دموکراسی، جامعه مدنی و ... در ایران چهار دهه اخیر مطرح شده است، حال اینکه موضع ایده ایرانشهری به مسائل ایران امروز مبهم است، معلوم نیست این ایده به دنبال ایجاد نوعی سلطنت است و یا نه، آرایش سیاسی-اجتماعی موجود و مباحث اخیر را در نظر دارد.
میری در پایان گفت: یکی از چیزهای مهم این است که باید واقعیتهای جامعه ایران امروز را احصاء کنیم. این پیوست فرهنگی و تجربه مشترک مردم در این جغرافیانی سیاسی وحدت ایران را تشکیل میدهد که در آن عناصر و مولفههای متفاوتی دارد.