به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از اصفهان، دین، پدیدهای فراگیر و همگانی است و به واسطه همین خصوصیت، اقشار مختلف مردم با انواع سلیقهها، مزاجها و خصلتهای انسانی از آن بهرهمند شده و به مرور، سلایق خود را نیز در آموزههای دینی دخالت میدهند. از این رو در طول تاریخ، آموزههای دینی ما با امیال و خواستههای پیروان دین آمیخته شده و از سوی دیگر عدهای هم مغرضانه سعی در تحریف آموزههای دینی داشتهاند. همه این گزارهها عدهای از دردمندان را به پالایش فرهنگ دینی از ناراستیها و ناخالصیها واداشت. در دوران کنونی این تلاشها در مجموعهای به نام نواندیشی دینی دستهبندی شده، البته عدهای از این اندیشمندان روش متفاوتی را پیش گرفتهاند که به روشنفکری دینی موسوم شده است.
حوادث چند سال اخیر و قدرت گرفتن داعش و تفکرات سلفی نشان داد اگر قرائت مناسب و صحیحی از دین ارائه نشود، متدینان به سوی قرائتهای خشن و متحجرانه از دین روی خواهند آورد. هفتاد سال تلاش شوروی باعث ترک دین نشد، بلکه مردم مجددا به دین اسلام روی آوردند، اما تنها قرائت موجود در آن دیار، قرائتی نادرست از اسلام بود که به سوی همان رفتند. تلاش برای به حاشیه راندن اسلام در اروپا هم نتیجه نداد، بلکه مسلمانان اروپانشین قرائتی تندروانه از اسلام را به عنوان تنها خوانش از دین پذیرفتند. این همه، اهمیت توجه به قرائتی نوین، رحمانی و روامدار از دین را نشان میدهد، قرائتی که ضمن حفظ اساس دین، آن را مناسب و قابل ارائه در دنیای امروز نشان دهد.
نواندیشی دینی بر دو پایه استوار است، نخست، خالص کردن دین از ناراستیها و کژیها و دوم، تولید محتوای نو از معارف دینی. در بخش اول باید توجه داشت که منظور از خلوص، بازگشت به سلفیگری نیست. اگر قرار باشد صرفا به آنچه در زمان پیامبر اکرم(ص) گفته شده، قناعت کنیم، چه نیازی به امامت است و اگر قرار باشد در سخنان و میراث ائمه معصومین(ع) متوقف شویم، چه نیازی به اجتهاد؟ و چه نیازی به تقلید از مجتهد زنده؟ همه اینها نشان میدهد که توقف در آنچه از صدر اسلام به ما رسیده است، امری راهگشا نیست و باید در هر زمان تولیدات فکری و فرهنگی جدیدی ارائه داد؛ اما آنچه به عنوان خلوص گفته میشود، پالایش محتوای دینی از مفاهیم و مطالبی است که برخلاف آموزههای بنیادی دین وارد آن شده و به نظر میرسد نواندیشان دینی در این بخش تلاش درخور ستایشی داشتهاند.
در بخش دوم، دو وظیفه به عهده نواندیشان است. بخشی از معارف دینی سندیت و صحت دارد، اما مناسب گفتمانهای امروزی نیست. وظیفه نواندیشان دینی نفی این قسمت از آموزهها نیست، بلکه باید آن را به عنوان دین تاریخی معرفی کنند. در قرآن کریم نیز آیاتی وجود دارد که نسخ نشده است، اما مضامین طرح شده در آن امروز مورد استفاده قرار نمیگیرد؛ برای نمونه در آیهالکرسی تعبیری وجود دارد مبنی بر اینکه خداوند زنده و پاینده است، نه خواب میرود و نه چرت میزند، ولی امروزه کسی در شناخت خداوند این تعابیر را به کار نمیبرد و شناخت و معرفی خداوند در گفتمانهای امروزی فراتر از این تعابیر میباشد.
وظیفه دیگر نواندیشان دینی تولید محتوای فکری متناسب با دنیای امروز به شمار میرود که هدف از نوشتن این مطلب، گلایه و تأکید بر این بخش است. پس از تلاشهای نسل نخست نواندیشان دینی در تولید مضامین و آموزههای دینی مفید برای نسل زمان خود، در چند دهه گذشته نوعی ایستایی و توقف در این عرصه مشاهده میشود. نواندیشان معاصر بیشتر در بخش نخست یعنی پیراستن دین از مطالب نادرست متوقف ماندهاند، یعنی فقط به بخش سلبی توجه کرده و از ایجاب غافل شدهاند. وقتی مطالب این جمع را میخوانید، در بهترین حالت به این نتیجه میرسید که یک سری از مطالب جزء دین نیست، اما اینکه چه چیزی از دین است و دین چیست و برای ما چه دارد، پرسشهایی است که پاسخ آن را نمیتوان یافت. اگر نواندیشان دینی تفکر مقابل خود را تحجر و تبیین نادرست دین میدانند، نمیتوانند از بیان مطالب ایجابی دینی پرهیز کرده و آن را به صاحبان تفکر مقابل خود واگذار کنند. پرسش آن است که در چهار دهه گذشته، نواندیشان چند تفسیر از قرآن نگاشتهاند؟ چند شرح بر نهجالبلاغه نوشته اند؟ چند تألیف در تاریخ اسلام وجود دارد و چند شرح بر کتبی مانند صحیفه سجادیه تولید شده است؟ آخرین تفسیر قرآن که به قلم یک نواندیش دینی نگاشته شده، تفسیر پرتوی از قرآن از مرحوم طالقانی است که آن هم شامل چند جزء قرآن میشود. پس از آن پیشتازان قرائت سنتی از دین، دو تفسیر قرآن به نامهای تفسیر نمونه و تفسیر تسنیم به رشته تحریر در آوردهاند، اما در این سو هیچ خبری نیست!
وقتی از نهجالبلاغه سخن میگوییم، احتمالا «درسهایی از نهجالبلاغه» از مرحوم آیتالله منتظری به عنوان اثر نواندیشان دینی مطرح میشود. پرسش آن است که در این مدت چقدر به مطالب این اثر توجه شده و چند پاراگراف از این کتاب مورد استفاده قرار گرفته است؟ در این مدت یکی از پیشتازان تفکر سنتی، عبارت «زن مظهر جمال خداوند» را مطرح کرد، در میان نواندیشان دینی چه پژواکی از مباحث ایجابی در مورد جایگاه و حقوق زنان شنیده میشود، اگر کتابی هم نوشته شده، فقط در کتابخانهها موجود است.
برای آنکه نواندیشی دینی مانند روشنفکری دینی به یک فرقه تبدیل نشود و فراگیر بماند، باید همه اقشار متدین را تحت پوشش قرار دهد. اصرار به طرح مباحث حاشیهای فکری و انتزاعی برای قشر تحصیلکرده و عدم توجه به عامه مردم، آفتی است که نواندیشان را تهدید میکند؛ برای نمونه برخورد نواندیشان دینی با هنر دینی را میتوان مورد توجه قرار داد. عدهای از متدینین به قدر همت و شناخت خود، به ظواهر اماکن مذهبی و ظواهر دینی توجه کرده و آثاری را در این عرصه تولید کردهاند، اما واکنش نواندیشان دینی فقط جنبه سلبی داشته، یعنی طرح این شعار که «باید به محتوای دینی پرداخت» سخنی بسیار درست است، اما نواندیشان چه تولیدی در عرصه هنر دینی داشتهاند؟ اگر بعضی از مظاهر دینی قشری و بدون محتوا است، ما و شما کدام نماد دینی دارای محتوا را تولید کردهایم؟ جالب آنکه حتی در زمینه قرائت قرآن توجه چندانی از سوی این جمع به چشم نمیخورد!
مقوله عاشورا نیز یکی دیگر از جنبههای کمتوجهی نواندیشی دینی به تولید فکری میباشد. تمام تلاش ما در آن ایام، برگزاری چند جلسه خشک سخنرانی برای مخاطبان محدود است، گویی سایر مردم مخاطب ما نیستند و یا باید مباحث تئوریک ما را گوش دهند و یا در برنامههای گروهیای که متحجرانه مینامیم، شرکت کنند، البته مراسمی که در عاشورا برگزار میشود، بیشتر از آنکه عزاداری باشد، نوعی مراسم گرامیداشت عاشورا به شمار میرود. تکیه بیش از حد بر شعور، بسیاری را از بعد دیگر عاشورا که شور است، باز داشته؛ در این میان فقط برنامههای چند هیئت عزاداری در یزد، تنها نوری است که در این عرصه میتابد. جای تأسف است که بعضی از اشعار که پنجاه سال پیش در ایام پانزده خرداد در هیئتهای عزاداری قم خوانده میشد، قویتر و غنیتر از اشعار امروزی به حساب میآید!
توقف در بخش خلوص دین میتواند به افراط در این امر منجر شود. از سوی دیگر، بخشی از دینگریزان و افراد ناباور به مبانی دینی، بیشتر همین بخش را مورد توجه قرار میدهند، اما صرف اینکه گفته شود چه چیزهایی را نگویید، نشنوید، نبینید، نخورید و ...، کافی نیست و باید بعد از آن جایگزین مناسب را ارائه داد. نمیتوان متدینان را فقط نسبت به بعضی از باورها سست کرد و جایگزین درستی ارائه نداد. نتیجه این عمل واکنشی دفعی است. عدهای کلا منکر دین میشوند و عده بیشتری با نواندیشان در ستیز افتاده و به همان مبانی سنتی و بعضا خرافی و متحجرانه روی خواهند آورد، نمونه عملی این رویکرد را میتوان در کاهش قدر مطلق آراء انتخاباتی این طیف فکری از زمان دوم خرداد تاکنون مشاهده کرد.
به جاست تا نواندیشان دینی معاصر با الگو گرفتن از نسل گذشته خود و بزرگانی چون طالقانی، بازرگان، شریعتی، مطهری، منتظری و ... سعی در ارائه جلوهای زنده و شاداب از دین در عرصههای مختلف فکری، فلسفی، فقهی و هنری داشته باشند. تکیه بیش از حد بر نفی آموزههای دینی موجود و عدم ارائه جایگزینی مناسب، نتیجه مثبتی برای دفاع از دین در دنیای امروز نخواهد داشت.
یادداشت از محمدرضا بزمشاهی