جشنواره سیوششم به پایان رسید، اما همانند دورههای گذشته نظرات مختلفی پیرامون آثاری که در این رویداد به نمایش درآمدند از سوی منتقدان مطرح شد، در همین راستا خبرنگار
ایکنا گفتوگویی با رضا درستکار کارشناس و منتقد سینما پیرامون چند فیلم مطرح جشنواره انجام داده که مشروح آن را در زیر میخوانید.
جشنواره فیلم به پایان رسید. در این رویداد سینمایی که از آن بهعنوان ویترین سینمای ایران نام میبرند، فیلمهایی در ژانرهای مختلف روی پرده رفت، شما بهعنوان یک صاحب نظر در سینما، نظرتان پیرامون آثار این دوره چیست؟اگر نظر من را بخواهید باید بگویم فیلمهای «شعلهور» و «بمب» دو کاری هستند که من در میان فیلمهایی که در جشنواره سیوششم به نمایش درآمد آن را پسندیدم. درباره دلایل این انتخاب نیز باید بگویم در فیلم «بمب» بیش از اینکه شاهد نگاه حکومتی باشیم، بیشتر نگاهی مردمی را شاهد بودیم. به همین جهت فیلم به نظرم از شعار دور بود و نوعی واقعگرایی را به خوبی میشد در آن مشاهده کرد، البته این را هم متذکر شوم که بیش از آنکه «بمب» را ببینم انتظارم بالاتر از آن چیزی بود که روی پرده رفت، اما به هر حال کار در مجموعه یک اثر خوب و خوشساخت بود.
در فیلمهای دفاع مقدسی و جنگی ما عموماً با لحنی شعاری مواجه هستیم. برای همین ساختمان دراماتیک کمتر در آثار دیده میشود، اما «بمب» بر خلاف این رویه عمل کرده است. این فیلم به جای پرداختن به مشکلات جنگ به مسائلی پرداخت که جنگ برای جامعه ایجاد کرد. نکته دیگری که نظر مرا به شدت جذب کرد طراحی صحنه فوق العاده فیلم بود که با توجه به امکاناتی که در سینمای ایران وجود دارد این تصویرسازی جای تقدیر دارد.
فیلم «شعلهور» که از آن بهعنوان یکی از آثار خوب جشنواره نام میبرید، اثری است که توانسته جدا از ساختار بسیار خوب در بحث معنا هم موفق باشد. موضوع اصلی این فیلم حسادت است. کردار زشتی که در جامعه ما نیز متاسفانه شایع شده است. این کار بهخوبی نشان میدهد که این خصلت زشت در هر موقعیتی موجب خسران است. با این توضیح نظر خود را به شکل مفصلتر بیان کنید؟در ابتدا باید بگویم فیلم صحنههای اضافه کم ندارد، برای همین کارگردان باید برای اکران عمومی بخشهایی از کار را کوتاه کند، اما کارگردان با توجه به داشتههای تکنیکی خود تا حدودی این زمان طولانی را کنترل کرده به ویژه در بحث جلوههای بصری، کارگردان توانسته با لانگشاتها و کلوزآپهای به موقع زیبایی تصویری خوبی در معرض دید تماشاگران قرار دهد.
درباره بحث معنایی فیلم هم باید بگویم. «شعلهور» داستانی مردی است که مشکلات خود را در بیرون از خود جستجو میکند، درحالیکه مشکل اصلی از خود او آغاز میشود. این مشکل که ما از آن به عنوان حسد نام میبریم یک دم وی را راحت نمیگذارد، حتی در منطقهای محروم، وی بهانهای برای حسادت پیدا میکند. در ضمن باید بگویم متاسفانه حسادت آسیب بزرگ و جدی است که جامعه ما را به شدت آسیب پذیر کرده است و باید راهی برای آن اندیشید، حتی رسانه شما هم که عنوان قرآنی را یدک میشد باید در این زمینه به شدت فعال باشد.
جدا از دو فیلمی که شما آن را دوست داشتید و پیرامون آن هم اظهار نظر کردید «تنگه ابوقریب» کاری بود که توانست عنوان بهترین فیلم را کسب کند، نظرتان درباره این فیلم دفاع مقدسی چیست؟
به نظرم در این فیلم چیزی پیش نمیرود و فیلمساز در دو بخش باخته است، البته نقدی که من پیرامون «تنگه ابوقریب» دارم به معنای نادیده گرفتن پروداکشن بسیار بزرگ و سنگین فیلم نیست، چون برایم کاملاً قابل درک است که گروه سازنده این فیلم برای خلق تصاویری که روی پرده میبینیم زحمت بسیاری کشیدهاند، اما نقد من فارغ از این امتیاز فیلم است. توکلی کارگردان کار به نظرم یک ویژگی بارز در کارهایش دارد آن هم نگاه هنری حاکم بر کارش است، نگاهی که در فیلم «اینجا بدون من» به خوبی رخ داد، اما در «تنگه ابوقریب» این اتفاق نیفتاد، زیرا فضای جنگ و الزاماتی که این کار دارد با رویکرد قبل جور در نمیآید. پس دوگانگی بین دیدگاه هنری و نگاه حاکم بر جنگ باعث سرگشتگی کارگردان شده است.
نکته دیگر که به نظرم به فیلمنامه فیلم مربوط میشود فقدان آنتاگونیسم (ضد قهرمان) و پروتاگونیسم (قهرمان) است، اما آنچه که من در «تنگه ابوقریب» میبینیم عاری از این ویژگی بوده، برای همین بین تماشاگر و فیلم فاصله میافتد و شخصیتها نمیتواند با تماشاگر ارتباط برقرار کنند، البته تلاشهایی صورت میگیرد، ولی از طریق امبیانس(صدای محیط) و خوانش فضاهای خالی به سختی این اتفاق رخ داده است. با این توضیح باید بگویم فیلم یک کار فاصلهگذار است که به شخصه بعد از دو بار دیدن نتوانستم ارتباط لازم را با آن برقرار کنم.
ابراهیم حاتمیکیا فیلمساز بزرگی است که در کارنامه خود فیلمهای خوب کم ندارد، فیلمسازی که برخی از آثارش در تاریخ سینمای ایران ماندگار خواهد شد، اما فیلم آخر این فیلمساز «به وقت شام» با اظهار نظرهای متفاوتی روبهرو شد. برخیها فیلم را بسیار دوست داشتند و عدهای دیگر هم کار را نقد کردند. این در داوری جشنواره نیز با استقبال چندان خوبی مواجه نشد! برای همین هم حاتمیکیا پیرامون آن اعتراضات شدیدی را در اختتامیه مطرح کرد. نگاه و ارزیابی شما پیرامون این فیلم سینمایی چیست؟مطلبی که میگویم دیدگاه شخصی من است، برای همین بابت آن نمیخواهم ارزشهای فردی هنرمندی را زیر سوال ببرم، تنها دیدگاه حرفهای خود را بیان میکنم. این فیلم سینمایی یک کار بچهگانه است که اگر ابراهیم حاتمیکیا آن را کارگردانی نکرده بود، تصور میکردم، فیلمساز آن یک کارگردان هندی است! در این فیلم کارگردان بر خلاف «تنگه ابوقریب» به حدی ظرفیت درام کار را بالا برده که به نوعی در کار پس زده شده است. برای مثال کارگردان در طول فیلم دائم در حال بیان این نکته است که داعش گروهکی وحشی و بدون منطق است، اما در نهایت رفتاری که قهرمان فیلم وی انجام میدهد در ادامه راه داعش است!
در حقیقت باید بگویم حاتمیکیا با قهرمان فیلمش کاری میکند که ضد قهرمان فیلمش شبیه قهرمان شود! برای درک بهتر این موضوع از فیلمهای خوب حاتمیکیا برای بیان نظرم استفاده میکنم. در «مهاجر» قهرمان قصه به دشمن نگاه نمیکند، بلکه در خود مینگرد. برای همین وقتی میخواهد دکل دیدبانی را بزند صبر میکند تا عراقی از آن پایین بیاید بعد آن را منفجر کند. این نوع نگاه به نظرم یک دیدگاه کاملاً عرفانی است که در این فیلم و چند کار دیگر حاتمیکیا موج میزند، ولی این اتفاق در «به وقت شام» رخ نمیدهد، حتی خشونت شخصیت منفی سبب میشود که خشونت در شخصیت مثبت نیز بیدار و پررنگ شود.
انتظار من به عنوان فردی که سالهاست کارهای حاتمیکیا را میبیند این نیست که «کله زدن» را در فیلمش ببینیم، چون ۳۵ سال پیش در فیلم سفیر چنین اتفاقی را شاهد بودهایم. در ضمن اگر کسی به دنبال چنین خشونتهای بود در سایت داعش از این گونه تصاویر کم نیست، اما از حاتمیکیا بهعنوان یک فیلمساز صاحب سبک این انتظار میرود که نگاهی متعالی در کارش لحاظ شود.
ارزیابی من از کارهای اخیر حاتمیکیا این است که این فیلمساز در سالهای اخیر جعبه معنا و ارزشهای معنوی که در کارهایش وجود داشت را با جعبه تکنیک عوض کرده است، اتفاقی که باعث شده کار از جوهر و اصالت انسانی دور شود و تنها در آن تکنیکیهای کارگردانی را شاهد باشیم. مطلب آخرم که پیرامون «به وقت شام» میخواهم بیان کنم این است که انتظار من از حاتمیکیا این است که آثارش برای من مسئله شود، ولی این اتفاق در این فیلم رخ نداده، هرچند ممکن است برای عدهای دیگر رخ داده باشد.
اظهار نظر شما پیرامون «تنگه ابوقریب» و «به وقت شام» دیدگاه شخصی شما است و باید به آن احترام گذاشت، اما باید این نکته را هم مد نظر داشت که این فیلمهای مورد نظر دو امتیاز بسیار روشن دارد. ابتدا اینکه بر خلاف اکثر تولیدات آپارتمانی این سالهای اخیر سینمای ایران ما سکانسهایی را میبینیم که مشابه آن در فیلمهای خارجی مشاهده میشود. این امتیاز در جای خود در خور توجه است. همچنین در این دو فیلم ما از کلیشههای رایج تولیدات مورد نظر دور هستیم. این نکاتی بود که میخواستم پیرامون فیلم مطرح کنم.من در ابتدای سخنانم، درباره «تنگه ابوقریب» بیان کردم منکر زحماتی که برای فیلم کشیده شده نمیشوم، زیرا فیلم تصاویری عظیم پیش روی ما قرار میدهد. نکته دیگر اینکه در این کارها ما از حاجیها و سیدهای رایج در این دست فیلم دور هستیم، اتفاقی که از دیدگاه من جز امتیازات فیلم است، اما بههرحال نظر کلی من همان چیزی است که در آنها را بازگو کردم.
گفتوگو از داود کنشلو
انتهای پیام