حق آزادى در تعيين سرنوشت سياسى با نگاهی به نهج‌البلاغه
کد خبر: 3691781
تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱۳۹۶ - ۰۹:۰۳

حق آزادى در تعيين سرنوشت سياسى با نگاهی به نهج‌البلاغه

گروه شبکه اجتماعی ــ مصطفی دلشاد تهرانی پژوهشگر نهج البلاغه معتقد است که با توجه به کلمات بلند امام علی(ع) در نهج البلاغه مردم در تعیین سرنوشت سیاسی خود آزاد هستند.

پنجشنبه //// حق آزادى در تعيين سرنوشت سياسى، با نگاهی به نهج‌البلاغه

به گزارش ایکنا؛ مصطفی دلشاد تهرانی پژوهشگر نهج البلاغه در کانال تلگرامی خود به مسأله حقّ آزادى در تعيين سرنوشت سياسى اشاره و در این زمینه نوشت:
از جمله حقوق انسان‌ها در عرصه سياسى اين است كه كسى به جاى آنان در تعيين سرنوشت سياسى‌شان تصميم نگيرد، و مردمان خود، سرنوست سياسى‌شان را رقم بزنند، و هر كه را خواستند به عنوان نماينده و وكيل خود بر سر كار آورند و در اين امر هيچ چيز به آنان تحميل نشود. اميرمؤمنان على(ع) در اين باره، درباره خود فرمود: «لَنَا حَقٌّ، فَإِنْ أُعْطِينَاهُ، وَ إِلاَّ رَكِبْنَا أَعْجَازَ الاِبِلِ وَ إِنْ طَالَ السُّرَى». نهج البلاغه ، حکمت ۲۲، حكومت حقّ ما است، اگر آن را به ما بدهند و مردمان ما را بخواهند، مى‌پذيريم ، وگرنه بر ترك شتر سوار شويم و برانيم و كار خويش گيريم . گرچه شب روى به درازا كشد.
على(ع) خود را شايسته زمامدارى و از همه سزاوارتر بدين امر مى‌داند، امّا كرامت مردمان اجازه نمى‌دهد كه خود را به آنان تحميل كند، كه چنين كارى شكستن حرمت ايشان است. اميرمومنان على(ع) در همان زمان كه مردمان آمادگى خود را براى بيعت با آن حضرت و تشكيل حكومت وى اعلام كردند، در مسجد مدينه همگان را مخاطب قرار داد و اين حقيقت را كه سرنوشت اجتماعى ـ سياسى مردمان بايد به دست خود آنان باشد و هيچ كس اين حق را ندارد كه به جاى آنان تصميم بگيرد و مردمان خود بايد سرنوشت حكومتى خويش را رقم بزنند، به صراحت بيان فرمود: «أَيُّهَا النَّاسُ عَنْ مَلاَءٍ وَ إِذْنٍ، إِنَّ هذَا أَمْرَكُمْ لَيْسَ لاَحَدٍ فِيهِ حَقٌّ إِلاَّ مَا أَمَرْتُمْ، وَ قَدِ افْتَرَقَنَا بِالاْمْسِ عَلَى أَمْرٍ وَ كُنْتُ كَارِهًا لاَمْرِكُمْ، فَأَبَيْتُمْ إِلاَّ أَنْ أَكُونَ عَلَيْكُمْ. أَلاَ وَ إِنَّهُ لَيْسَ لِي دُونَكُمْ إِلاَّ مَفَاتِيحُ مَالِكُمْ مَعِي وَ لَيْسَ أَنْ آخُذَ دِرْهَمًا دُونَكُمْ؛ فَإِنْ شِئْتُمْ قَعَدْتُ لَكُمْ وَ إِلاَّ فَلاَ أَجِدُ عَلَى أَحَدٍ.» الکامل فی التاریخ ، ابن اثیر ، ج ۳ ، ص ۱۹۴-۱۹۳
اى مردم، در برابر همگان و با دستورى خودتان آشكارا مى‌گويم كه اين كار(حكومت) از آنِ شماست، و هيچ كس جز آن كه شما او را زمامدار خود گردانيد، حقّ حكومت بر شما را ندارد. ما ديروز هنگامى از هم جدا شديم كه من پذيرش سرپرستى شما را ناخوشايند داشتم، ولى شما اين را نپذيرفتيد و جز به اين‌كه من تشكيل حكومت دهم رضايت نداديد. آگاه باشيد كه من كسى جز كليددار شما نيستم و نمى‌توانم حتّى يك درهم به ناروا از بيت‌المال برگيرم. اگر بخواهيد، مى‌نشينم و كارتان را عهده‌دار مى‌شوم وگرنه بر كسى كينه يا از كسى گله ندارم.
خداى متعال حقّ تعيين سرنوشت اجتماعى و سياسى مردمان را به رسميت شناخته است، زيرا كه جامعه بدون حكومت و قانون به هرج و مرج كشيده مى‌شود و اختلال و بى‌نظمى بر همه امور مستولى مى‌گردد؛ و خداوند به چنين اختلال و تباهى رضايت نداده است. اميرمومنان على(ع) در نامه‌اى كه از موضع احتجاج به معاويه نوشته و تشكيل حكومت خود را براساس اقبالى مردمى تبيين نموده و او را به بيعت با خويش فرا خوانده، اين حقيقت را نيز يادآور شده و فرموده است: «وَ إِنَّمَا الشُّورَى لِلْمُهَاجِرِينَ وَ الاْنْصَارَ، فَإِنِ اجْتَمَعُوا عَلَى رَجُلٍ وَ سَمَّوْهُ إِمَامًا كَانَ ذلِکَ لِلّهِ رِضًى» نهج البلاغه ، نامۀ ۶، شورا از آنِ مهاجران است و انصار، پس اگر گِرد شخصى فراهم گرديدند و او را امام خود ناميدند، خشنودى خدا را خريدند.
تعيين سرنوشت سياسى و اجتماعى و برپا ساختن حكومت به دست مردمان و پيروى همگان از قوانين دولت در هر جامعه‌اى موجب نظام يافتگى و پايدارى است. اميرمومنان على(ع) فرموده است: «فَرَضَ اللهُ الاِيمَانَ تَطْهِيرًا مِنَ الشِّرْکِ ... وَ الاِمَامَةَ نِظَامًا لِلاُمَّةِ»همان، حکمت ۲۵۲، خداوند ايمان را واجب كرد براى پاكى از شرك ورزيدن ... و پیشوایی را تا نظام امّت پايدار باشد.
حكومت براى مردمان است و بالطبع بايد با خواست و رضايت آنان پا بگيرد، و امام على(ع) حكومت خود را چنين مى‌خواست. از محمد حنفيّه فرزند اميرمومنان على(ع) نقل شده است كه پس از كشته شدن عثمان، من در كنار پدرم بودم. آن حضرت وارد منزل شد و اصحاب رسول خدا(ص) اطراف وى را گرفتند و گفتند اكنون كه عثمان كشته شده است، مردم چاره‌اى ندارند جز آن‌كه پيشوا و رهبرى داشته باشند و ما امروز كسى را شايسته‌تر و سزاوارتر از تو براى اين كار نمى‌يابيم؛ نه كسى سابقه تو را دارد و نه كسى از تو به رسول خدا (ص) نزديك‌تر است.
پس از اين سخنان، حضرت از پذيرش زمامدارى امتناع ورزيد و مردم اصرار كردند و گفتند كه به خدا سوگند، ما دست برنخواهيم داشت تا با تو بيعت كنيم. آن‌گاه حضرت فرمود: «فَفِي الْمَسْجِدِ، فَإِنَّ بَيْعَتِي لاَ تَكُونُ خَفِيًّا، وَ لاَ تَكُونُ إِلاَّ عَنْ رِضَى الْمُسْلِمِينَ». تاریخ الطبری ، ج ۴ ، ص ۴۲۷، پس مراسم بيعت در مسجد باشد، زيرا بيعت با من مخفى نيست و جز با رضايت مسلمانان عملى نيست.
امام على(ع) حكومت را جز به اصرار مردم نپذيرفت كه در انديشه سياسى و سيره حكومتى وى، اين حقّ مردم است كه كسى را پذيرا شوند و بر سر كار آورند، يا كسى را كنار بزنند، چنان‌كه فرمود: «وَاللّهِ مَا كَانَتْ لِي فِي الْخِلاَفَةِ رَغْبَةٌ، وَ لاَ فِي الْوِلاَيَةِ إِرْبَةٌ، وَ لكِنَّكُمْ دَعَوْتُمُونِي إِلَيْهَا، وَ حَمَلْتُمُونِي عَلَيْهَا». نهج البلاغه ، کلام ۲۰۵، به خدا سوگند مرا نه در زمامدارى گرايشى بود، و نه در سرپرستى نيازى و خواهشى، بلكه اين شما بوديد كه مرا بدان فراخوانديد، و بر پذيرش و عهده‌دار شدن آن واداشتيد.

انتهای پیام/

 

 

captcha