«باغ ‌وحش شیشه‌ای»؛ فریاد تنهایی انسان معاصر/ تحلیل روان‌شناختی نقش‌ها از دیدگاه «آدلر»
کد خبر: 3697742
تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱۳۹۶ - ۱۰:۵۶

«باغ ‌وحش شیشه‌ای»؛ فریاد تنهایی انسان معاصر/ تحلیل روان‌شناختی نقش‌ها از دیدگاه «آدلر»

گروه هنر- نمایش‌نامه «باغ ‌وحش شیشه‌ای» در برهه‌ای توسط تنسی ویلیامز، نویسنده مشهور آمریکایی نگاشته شد که این کشور دچار رکود شدید اقتصادی بود. وی که متاثر از مکتب روان‌شناسی «آدلر» بود، شخصیت‌های این نمایش‌نامه را طبق مفاهیم مکتب روا‌نشناسی آدلر، به نگارش درآورد.

«باغ ‌وحش شیشه‌ای»؛ فریاد تنهایی انسان معاصر/ تحلیل روان‌شناختی نقش‌ها از دیدگاه «آدلر»

به گزارش ایکنا، تئاتر «باغ ‌وحش شیشه‌ای» که از شاهکارهای ادبیات نمایشی جهان است، بارها توسط هنرمندان مورد اقتباس قرار گرفته است و بر اساس فرهنگ‌ روز، به نمایش درآمده است. این بار تئاتر «باغ ‌وحش شیشه‌ای» به همت گروه پادمارت از یکشنبه، 13 اسفند در تهران به روی صحنه رفت. در این نوشتار برای نخستین بار شخصیت‌های این نمایش بر اساس دیدگاه مکتب روان‌شناسی «آدلر» تحلیل می‌شوند و تاثیر تنسی ویلیامز، از این دیدگاه روان‌شناسی تشریح می‌شود.
خلاصه داستان
در نیمه نخست قرن 20 در یک خانوادهٔ سطح‌پایین آمریکایی، مادری «آماندا» با پسر و دخترش، «تام» و «لورا»، زندگی می‌کند. پدر این خانواده، که ظاهراً تمایل به فرار از قیود زندگی خانوادگی داشته، مدتی است زن و دو فرزند خود را رها کرده و به نقطه نامعلومی رفته ‌است. مادر و دو فرزندش هریک در خیالات واهی و احساسات خود زندگی می‌کنند. مادر کاری ندارد، جز این که شب و روز از گذشته‌های پرموفقیت خود تعریف کند؛ و پسر، جز این که به فکر شعر و شاعری و دیدن فیلم در سینما باشد و به کار اصلی خود (کار در انبار کفش) بی‌توجهی کند، فکر دیگری ندارد. دختر هم که دارای نقص جسمی در پای راستش است، شدیداً از این نقص رنج می‌برد و درنتیجه ارتباط خود را با همه مردم قطع کرده، تعدادی مجسمه‌های کوچک شیشه‌ای از حیوانات کوچک جمع‌آوری کرده و در گوشه خانه برای خود «باغ‌وحش شیشه‌ای» درست کرده و با آنها صحبت می‌کند.
مادر، نگران تنها ماندن دختر خود، از پسرش تقاضا می‌کند بین همکاران خود در کارخانه کفاشی، جوانی را برای شام به خانه دعوت کند تا بلکه شوهری برای دختر ناقص‌العضوش دست ‌و پا کند. تام با اکراه این تقاضا را انجام می‌دهد و جوانی به نام «جیم» را برای شام به خانه دعوت می‌کند. جوان، که پر از شور و امید به زندگی است، مدتی با لورا تنها می‌ماند و به او اعتماد به ‌نفس می‌دهد و گریز از تنهایی را به وی پیشنهاد می‌کند. در نهایت پسر خانواده همچون پدرش، پیشه دریانوردی را انتخاب می‌کند و خانواده را ترک می‌کند و آنها را با مشکلات تنها می‌گذارد.
مادر، همچنان پس از گذشت چیزی شاید حدود پنجاه سال از عمرش، در خاطرات هفده‌سالگی و عشاق جوانش زندگی می‌کند؛ پسر (تام) در خیال این است که خانه و محل کارش (انبار کفش) را ترک کند و نویسنده برجسته‌ای شود؛ و لورا (دختر خانه) شاید تنها کسی است که خیال‌بافی‌ای برایش باقی نمانده‌ است. او دختری معلول است که یک پایش کوتاه‌تر از دیگری است و این نقص عضو، آن‌چنان روح او را تسخیر کرده که تمامی شهامت و جسارت او را گرفته و به‌جایش عقده حقارت باقی گذاشته است.
تاثیر مکتب درمانی «آدلر» بر نویسنده
تنسی ویلیامز، نویسنده مشهور آمریکایی است که آثار او جزء پرفروش‌ترین آثار نمایشی در جهان شده است. او متولد سال 1911 در نیویورک است. دوره جوانی وی مقارن با اوج شکوفایی فعالیت‌های آدلر، روان‌شناس مشهوری بود که زندگی او شباهت بسیار زیادی به نقش‌های حاضر در نمایش‌نامه باغ وحش شیشه‌ای دارد.

«باغ ‌وحش شیشه‌ای»؛ فریاد تنهایی انسان معاصر/تحلیل روان‌شناختی نقش‌ها بر دیدگاه «آدلر»
آدلر از دوران کودکی خاطره خوبی ندارد، زیرا به راشیتیسم مبتلاء شد و به همین دلیل کند بود و تا ۴ سالگی نمی‌توانست راه برود. وقتی آدلر سه ساله بود شاهد مرگ برادر کوچکش در تختخواب کناری خود بود. آدلر در ابتدا دانش‌آموز ضعیفی بود، به اندازه‌ای ضعیف که معلمی به پدرش گفت که این پسر برای هیچ شغلی جز شاگرد «کفاشی» مناسب نیست. اما آدلر با پشتکار و فداکاری خود را از پایین‌ترین سطح کلاس بالا کشید و نزد همسالانش محبوبیت به دست آورد و به تدریج که بزرگ‌تر شد، به احساس عزت نفس و پذیرش از سوی دیگران دست یافت.
بعدها آدلر مکتب روان‌درمانی خود را بر اساس مفاهیمی همچون اهداف تخيلی، تلاش برای برتری، عقده حقارت، علاقه اجتماعی، شيوه زندگی،من خلاق و ... پایه‌گذاری کرد و این مکتب را روا‌نشناسی فردی نامید.
بر اساس دیدگاه آدلر، کودک در مواجهه با محیط پیرامونش می‌بیند که اشخاص دیگر مستقل هستند و توانایی‌های بیشتری از او دارند. بدین ترتیب احساس حقارت یا احساس کهتری در او پدید می ‌آید. این حس مولد انگیزه او در انجام فعالیت‌هایش می‌شود تا به اصطلاح خود را بالا بکشد. اگر در انجام این کار موفق شود، احساس برتری یا احساس مهتری به او دست ‌می‌دهد و اگر در انجام آنها شکست بخورد، احساس حقارت او تبدیل به عقده حقارت می‌شود.

«باغ ‌وحش شیشه‌ای»؛ فریاد تنهایی انسان معاصر/تحلیل روان‌شناختی نقش‌ها بر دیدگاه «آدلر»
در نمایش باغ‌وحش شیشه‌ای، لورا، دختر خانواده به شدت از عقده حقارت رنج می‌برد. نقص جسمانی در پای او و استفاده از عصا باعث شده که ارتباط خود را با انسان‌های دیگر قطع کند و از ترس خرابکاری حتی در کلاس‌های تایپ و ماشین‌نویسی نیز شرکت نکند. درعوض رویگردانی او از ارتباط با سایرین، او به مجسمه‌های شیشه‌ای خود پناه برده است و با آنها خیال پردازی می‌کند و تنهایی خود را با آنها پر می‌کند.

«لورا»؛ نماد سمبل «عقده حقارت»

تنسی ویلیامز در نمایشنامه خود مستقیما به ضعف جسمانی آدلر در کودکی در راه‌رفتن اشاره می‌کند و لورای داستان که نماد عقده حقارت و نداشتن اعتماد به نفس هست را همچون کودکی آدلر، دارای نقص در راه رفتن می‌آفریند. لورا در پایان داستان همچنان متاثر از نقص راه رفتن، دست به تلاش جدیدی نمی‌زند. با اینکه کلوپ تفریحی در همسایگی خانه آنهاست ولی همچنان در تنهایی خود باقی می‌ماند.
نویسنده این نمایش، «آماندا»، مادر خانواده را مادری مهربان و دلسوز معرفی می‌کند ولی این مادر به شدت از نداشتن «مهارت‌های ارتباط» با فرزندانش در رنج است. او بسیار کنتر‌لگر است و نگران عاقبت فرزندان است. آماندا به شیوه‌ای انعطاف‌ناپذیر می‌کوشد هم پسر خود را از رفتن زیاد به سینما و میگساری باز دارد و هم از طرفی می‌کوشد به هرطریق ممکن برای دختر ناتوان خود، شوهری دست‌ و پا کند. او همچنان در دنیای خیالات دوره جوانی و خاطرات خواستگاران متعدد و ماجرای آشنایی با همسرش مانده است. روزی چند بار این خاطرات را بیان می‌کند و همچنان در دلیل اینکه چرا شوهرش او و خانواده را ناگهان ترک کرد، متحیر است. آماندا با بستن چشم خود و بهاندادن به شخصیت فرزندانش آنچنان فضای خانواده را متشنج کرده که پسرش هم که انسانی مهربان است و به تنهایی خرج خانواده را می‌دهد را فراری و عاصی کرده است که در نهایت پسرش هم همچون شوهرش، خانواده را ترک می‌کند.
«تام»، پسر خانواده و راوی داستان است. پسری سرخورده از فضای حاکم در خانواده که به تنهای خرج و مخارج را برعهده دارد. علاقه‌ای به کار در انبار کفش ندارد. طبع شاعرانه دارد و دوستانش به او لقب شکسپیر را دادند. برای کاستن تنش رابطه بین او و مادرش، به سینما می‌رود و تا دیروقت آنجا می‌ماند. در نهایت او تنها عضوی از خانواده است که پی علایق خود می‌رود و د رجهت بهبود شرایط مالی و تحقق آرزوهایش اقدام عملی می‌کند.
در اواخر داستان، «جیم»، همکار تام در انبار کفش به بهانه صرف شام به منزل آنها می ‌آید. جیم شخصیتی برون‌گرا هست و بعد از متوجه شدن نقص لورا در راه رفتن، به او امیدواری می‌دهد و وی را برای انجام فعالیت‌های جدید و فعال‌سازی رفتاری تشویق می‌کند ولی لورا همچنان در حصار اهداف تخیلی خود و احساس حقارت باقی می‌ماند.
تئاتر «باغ ‌وحش شیشه‌ای» به کارگردانی کیهان پرچمی و بازی وحید رزاقی، آرمیتا فروزنده، شایلین اسداللهی و سامان سیوس، تا 28 اسفندماه در تماشاخانه پالیز اجرا می‌شود.


به قلم؛ سیدمیلاد اوصیاء


انتهای پیام

captcha