نقدی بر نظریه مستشرقان پیرامون تجربی بودن وحی الهی
کد خبر: 3700568
تاریخ انتشار : ۱۳ فروردين ۱۳۹۷ - ۱۱:۰۹

نقدی بر نظریه مستشرقان پیرامون تجربی بودن وحی الهی

گروه اندیشه ــ جان هیک، باربور و مونتگمری وات از جمله مستشرقانی هستند که معتقدند سخنان پیامبران الهی «عین وحی» نبوده است بلکه این موراد برداشت شخصی و تجربیات آنها بوده که این دیدگاه طبق ادله قطعی از جمله نص صریح آیات قرآن قابل نقد و خدشه است.

خبر نوروز 97 //////نقدی بر نظریه مستشرقان پیرامون تجربی بودن وحی الهی

به گزارش ایکنا؛ برخی از دانشمندان غربی نه تنها درباره پیامبر اکرم اسلام(ص) بکله راجع به نبوت همه پیامبران الهی گفته‌اند: سخنان پیامبران الهی و آیاتی را که به عنوان وحی و کتاب‌های مقدس برای مردم تلاوت می‌کردند «عین وحی» نبوده است، بلکه گرچه واقعا خداوند به آنان وحی و معارفی را القا کرده است، اما آنان «برداشت شخصی» و «تجربه خویش را از وحی» به زبان آوردند و بنابراین آیات کتاب‌های مقدس «متن ناب وحی» نیست، بکله «بازتاب وحی در تجربه بشری» است، و لذا کتاب‌های مقدس نمی‌تواند از خطا معصوم باشد.
«جان هیک» دانشمند غربی در کتاب فلسفه دین می‌نویسد: به عقیده مصلحان دینی قرن شانزدهم «لوتر ـ کالون» بر طبق این دیدگاه، وحی، مجموعه‌ای از حقایق درباره خداوند نیست، بلکه خداوند از راه تاثیر گذاشتن در تاریخ، به قلمرو «تجربه بشری» وارد می‌گردد. از این دیدگاه احکام، کلامی مبتنی بر وحی نیستند، بلکه بیانگر کوشش‌های انسان برای شناخت معنا و اهمیت حوادث وحیانی به شمار می‌روند.
«ایان باربور» دانشمند غربی نیز می‌گوید: خداوند وحی فرستاده است، ولی نه به املای یک کتاب معصوم، بلکه با حضور خویش در حیات مسیح و سایر پیامبران بنی اسرائیل، در این صورت کتاب مقدس «وحی مستقیم» نیست، بلکه «گواهی انسان بر بازتاب وحی» در آینه احوال و تجارب بشری است. بر پایه این تحلیل از وحی، صداقت پیامبران هم چون حضرت عیسی(ع) و حضرت محمد(ص) منافاتی با اشتباه بودن آیات کتاب‌های مقدس آنها ندارد.
«مونتگمری وات» درباره حضرت محمد(ص) مطلبی می‌نویسد که سازگار با همین نظریه است. گفتن این که محمد(ص) در عقاید خود یکدل و راستگو بوده، دلیل آن نیست که معتقدات وی همه درست بوده است، ممکن است کسی در موضوعی یکدل باشد ولی اشتباه کند. برای نویسندگان مغرب زمین نشان دادن این که محمد(ص) ممکن است اشتباهاتی کرده باشد چندان دشوار نیست.
نقد این نظریه
این نظریه، رقیق‌ترین ترسیم از نظریه «تجربه دینی» است که در آینده بررسی می‌شود، زیرا به هر حال فرض تحقق وحی از جانب خداوند و آفریدگار عالم بر پیامبر(ص) فرض شده است. اما چون پیامبر یک انسان عادی در نظر گرفته شده که ذهن و اندیشه او متاثر از باورهای گذشته و عقاید رایج جامعه خود و عوامل زیستی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و سنت‌ها و آداب و خرافات محیط اجتماعی است، علاوه بر این که خود دچار حالات گوناگون خشم و شادی و امید و یاس و انواع حالات روحی است، دریافت‌های وحیانی در ذهن و جان او متاثر از همین عوامل تاثیرگذار جبری است که ناخودآگاه بر آن دریافت‌ها تاثیر گذاشته و پیامبر شناخت آمیخته‌ای را از آن معارف پیدا کرده و به مخاطبش ارائه می‌دهد. توجه به چند نکته اساسی می‌تواند خطا بودن این تئوری را روشن کند.
پناه‌گاه کلیساییان؛
عامل عمده‌ای که دانشمندان مسیحی و یهودی غرب را به سوی این تحلیل سوق داده است، رنج درونی ممتد و زخم کهنه‌ای است که از کتاب‌های مقدس عهده عتیق و جدید در دل دارند. آنان در مواجهه با صدها مورد تناقض و اشتباهات موجود در فقرات تورات و انجیل و دیگر کتاب‌ها و رساله‌های عهد عتیق و جدید و تهاجم اشکال‌های مخالفان انجیل و تورات بر این گونه نقاط ضعف و عدم توانایی پاسخ گویی کلیسا به آن اشکال‌های مهم که خطر سقوط عهدین را از درجه آسمانی بودن و وحیانی بودن در پی دارد، چاره‌ای ندیدند، جز آن که با ارائه این تئوری اشکال‌های و خطاها و تناقض‌های موجود در نص عهدین را ناشی از «بشری بودن دریافت‌های پیامبران» بدانند تا اصل وحیانی بودن و الهی بودن کلیات معارف تورات و انجیل هم چنان محفوظ بماند. در واقع از بد حادثه اینجا به پناه آمدند.
اما علما و دانشمندان مسلمان که دچار این مشکل نبودند نیازی به فرار و پناه بردن به این تئوری نداشتند.
دیالوگ و حضور فعال قرآن مستلزم انعکاس و گزارش
قرآن کریم ضمن این که خطاب خداوند به پیامبر گرامی اسلام(ص) می‌باشد، بخشی از آیاتش نیز نوعی دیالوگ با مخاطبان و معاصران آن حضرت بوده است، لذا خداوند برخی از پرسش‌هایی را که مردم جزیرة العرب از پیامبر می‌پرسیدند، جواب‌ها را با «یسئلونک.... » به صورت آیات قرآنی بر حضرت وحی می‌کرد چنانکه برای تعیین تکلیف الهی مردم در حوادث و وقایعی که در جامعه پیش می‌آمد، خداوند گزارش آن حادثه و تکلیف الهی را در قرآن گزارش می‌داد، که این حوادث اجتماعی که حدود 460 مودر به عنوان «شان نزول» آیات قرآن در تاریخ اسلام تثبیت شد.
هم چنین از واژه‌های رایج و ضرب المثل‌های عرب جهت انتقال پیام‌های الهی در آیات قرآن استفاده گردید. این اندازه حضور فرهنگ زمانه در یک کتاب آسمانی نه تنها عیب نیست، بلکه نشان ارتباط وثیق و حضور فعال کتاب آسمانی در صحنه حیات اجتماعی است، و لذا شایسته نیست که تعبیر «تاثیرپذیری از فرهنگ زمانه» را که اکنون دارای بار ضد ارزشی و نشان عدم استقلال الهی است در مورد آن به کار رود.
آنچه ضد ارزش است، تاثیرگذاری عقاید جاهلی و آداب و سنت‌های ظالمانه قومی عربی بر معارف قرآن و تایید آنها توسط آیات قران است. ولی نگاه منصفانه به انبوه عقاید خرافی و آداب و سنت‌های جاهلی عرب که مورد اعتراض شدید آیات قرآن قرار گرفته، و مبارز‌ه‌های خستگی ناپذیر پیامبر اسلام(ص) با همان عقاید و آداب و سنت‌های که منجر به آن همه شکنجه‌ها و آزارها و تبعیدها و کشتن یاران وی شد، شاهد صدقی است که آن حضرت و آیات قرآنش ذره‌ای روی سازش نشان نداد و تا آخر عمر از مبارزه دست نشستند.
البته اگر نویسنده در تعدادی از عقاید یا احکام ارائه شده در قرآن نقد و اشکالی داشته و آنها را طبق معیارهای ارزشی فکر خود یا اندیشه‌ها و ارزش‌های امروز غرب نمی‌پسندد، مسئله دیگری است که اختلاف در مصادیق است و باید راجع به تک تک آن گزاره‌ها بحث و بررسی تطبیقی انجام گیرد.
تصریح قرآن به بطلان تاثرات تجربی
نکته دیگر آن که تحلیل وحی بدین گونه که دریافت‌ها و اظهارهای پیامبر(ص) برداشت‌های خاص شخص پیامبر اکرم(ص) از وحی بوده و آیات قرانش ممزوج و مخلوطی از وحی واقعی و آثار دیگر عوامل روان‌تنی و شخصیتی و شرایط زیست اجتماعی او است، این گونه تحلیل می‌تواند برای تورات و انجیل کنونی توسط دانشمندان مسیحی و یهودی ارائه شود و یا برای قرآن کریم توسط یک نظریه پرداز غیر مسلمان ارائه گردد.
اما اگر نظریه پردازی مسلمان می‌خواهد با استناد به آیات فعلی قرآن کریم این تحلیل را برای تبیین حقیقت قرآن ارائه دهد، ناچار باید همه آیات مربوط به این موضوع را مد نظر قرار داده و نسبت به آنها داوری نماید.
پیامبر اکرم(ص) در چندین سوره بارها صریحا اعلان کرده که تمام آیات قرآن کریم «وحی خالص خدا» است و نه تنها هیچ پیرایه‌‌ای غیر وحیانی با آن نیامیخته است، بلکه خداوند عالمیان برای حفاظت این وحی ناب از هر گونه تاثیر پذیری ظریف و ناخود آگاه نگهبانی بر عملیات «دریافت و اظهار» آن گماشته است: «إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى»، «عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا . إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا . لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا»، خداوند دانای غیب است، هیچ کس را بر غیب خود مطلع نمی‌گرداند، مگر پیامبر(ص) که از او خشنود است، سپس خداوند نگهبانی را از پیش و پس او می‌گمارد، تا بداند(و یقین داشته باشد) که پیامبران پیام‌های پروردگارشان را(دقیق به مردم) رسانده‌اند و خداوند هر چیز را دقیق محاسبه کرده است.
خداوند آن قدر حفاظت وحی واقعی خویش و رسیدن همان وحی ناب بدون هیچ گونه پیرایه و دست کاری اهمیت داده است که حتی در برابر ذره‌ای تغییر وحی از جانب پیامبر(ص) که عزیزترین آفریده او است مجازات مرگ را تعیین کرده است: «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ . لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ . ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ»، اگر(پیامبر) سخن اندکی را به ما به دروغ نسبت دهد، دست او را می‌گیریم و رگ گردنش را قطع خواهیم کرد.
تمام این خشم و نگرانی خداوند به خاطر «تعمد دروغ» نیست، بلکه نگرانی‌ از آمیخته شدن سخنان غیر وحی با وحی است که موجب گمراهی مردم خواهد شد. خدایی که اندک افزوده‌‌ای بر وحی از جانب پیامبرش را برنمی‌تابد و در صورت وقوع این امتزاج دست به اعدام پیامبرش می‌زند، چگونه آن همه افزوده‌های ناسیونالیستی و قوم عرب و باورهای جاهلیت عربستان و خرافات مضحک و سنت‌هایی را که هم چون غل و زنجیر به پای مردمان بسته شده است: «وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ» بر می‌تابد و شاهد این همه امتزاج‌های باطل با وحی نابش می‌باشد و دم بر نمی‌آورد و هیچ راه حلی هم به ذهن آن خالق عقل نمی‌رسد؟
این حفاظت وحی الهی از آمیزه‌ها و پیرایه‌ها آن قدر مهم است که حتی بسیاری از علمای مسیحی و یهودی حاضر نشدند کتاب‌های مقدس فعلی‌شان! را آمیخته از وحی و پیرایه‌ها بدانند، و لذا بر وحیانی بودن کامل آن اصرار می‌کنند.
«ایان باربور» می‌نویسد: حقائق وحیانی(نقلی) شامل پیامی است که خداوند از طریق مسیح و سایر پیامبران ارسال می‌دارد، که در کتب مقدس و سنن اولیای دین مدون می‌گردد.
«قاموس مقدس» نیز چنین می‌نویسد: کتاب مقدس هم چنان دستور العمل واحد و منفردی است که بر مبنای وحی واحد بنا شده است و هرگز امکان ندارد که این کتاب و این دستور العمل کهنه و منسوخ شود، زیرا که با حال تمام بنی نوع بشر در هر عصر و زمان موافق و مناسب بوده و هست، هر قدر مردم ترقی نماید اهمیت این کتاب بیشتر و بهتر خواهد بود و اصل و منبع و مصدر ایمان مسیحیان و خالی از خطا و اشتباه، بلکه غذای روزینه شخص مسیحی و هادی راه حیات و ممات است و درس و تحصیل آن روز به روز بهتر و بیشتر می‌شود، و طوائف و اقوام متمدن بر مبنا و مبادی قدیمه و محکمه آن بنا شده، اساس شرائع و اسباب عظمت و نجات و کامیابی و ترقی و تمدن ایشان بوده است... کتاب خداوند بر انبیا و رسلی نازل شده که ایشان نیز برحسب اصطلاح لغات بنی نوع بشر بر آن وحی مقدس متکلم شوند وحی مسطور را با خود نبی و رسول بنفسه می‌نوشت، و یا به کاتب دیگر رجوع می‌فرمود.
حضرت عیسی(ع) هم حتی طبق گزارش انجیل فعلی بر همین نکته تاکید کرده است: کلامی که می‌شنوید از من نیست، بلکه از پدری است که در من است و مرا فرستاد.
همین اعتقاد جازم مسلمانان به وحیانی بودن کل آیات قرآن اعم از محتوا و کلمات آن است که موجب اهتمام بی نظیر به این کتاب آسمانی گشته و هم چون پروانگان در طول تاریخ به دور این شمع الهی حلقه زده و با اقتباس از انوار آن، نورها گرفته و و جوامع خویش و جهان را روشن کرده‌اند ایجاد تردید و شک و تزلزل نسبت به این رکن اعتقادی خطری سترگ را در پی خواهد داشت که صاحبان اندیشه و قلم نباید به خود اجازه دهند شتاب زده در این عرصه خطرناک و حساس به اظهار نظر بپردازند. اشعار مولانا در این موضوع بیانگر اعتقاد دیرین مسلمانان به این اصل اصیل است
اشکال دیگری که بر این نظریه و نظریات سوم و چهام و پنجم نیز وارد است مشاهده مبارزه سازش ناپذیر آیات قرآن کریم و مواضع پیامبر اسلام(ص) با فرهنگ رایج مردم زمانه نزول قرآن و شرایط ذهنی و عقیدتی و سنتی جامعه معاصر پیامبر(ص) است.
منبع: مستشرقان و قرآن، نقد و بررسی آؤای مستشرقان درباره قرآن
انتهای پیام

captcha