مرهم زخم‌‌های باز/ شکاف‌ها را قبل از خزان خستگی و نیستی ببندیم
کد خبر: 3729684
تاریخ انتشار : ۲۳ تير ۱۳۹۷ - ۱۰:۱۹
کلانترهرمزی در گفتگو با ایکنا مطرح کرد:

مرهم زخم‌‌های باز/ شکاف‌ها را قبل از خزان خستگی و نیستی ببندیم

گروه سلامت ــ رئیس هیئت مدیره مؤسسه ملی سلامت مرهم و فوق تخصص جراحی پلاستیک به دستاورد سفرهایی که به منظور درمان به مناطق محروم دارند پرداخت و بیان کرد: جوانانی که جراح پلاستیک هستند به جای کسب درآمد روزانه به دور افتاده‌ترین روستاهای کشور می‌آیند و وجدانشان را به اشتراک می‌گذارند و این دستاورد ماست.

مرهم زخم‌های باز/ به اشتراک گذاشتن وجدان درست‌آورد من است

به گزارش ایکنا؛ برای مرهم گذاشتن بر زخم‌های باز، تخصص کافی نیست. اگر کافی بود اکنون هیچ بیماری در جهان وجود نداشت؛ ولی میلیون‌ها بیمار در سرتاسرجهان وجود دارد و این یعنی همه پزشکان «طبیب» نیستند، «مرهم‌گذار» نیستند و هزاران افسوس که، عاشق هم نیستند. اما در این قحطی عشق، عده‌ای با تخصصشان عشق‌بازی می‌کنند.   

عبدالجلیل کلانتر هرمزی، رئیس هیئت مدیره مؤسسه ملی سلامت مرهم و فوق تخصص جراحی پلاستیک از کشور انگلستان، 11 سال است که به همراه گروهی که خود تشکیل داده به صورت رایگان به نقاط محروم کشور می‌‌رود و یکی از گران‌ترین جراحی‌های پلاستیک یعنی شکاف لب، شکاف کام و ناهنجاری فک و صورت را درمان می‌کند.

اما ایده و فکر ایجاد مؤسسه مرهم از کجا آغاز شد؟ پروفسور کلانتر هرمزی در تشریح ریشه‌های فکری که موجب تولد مرهم شد، به ایکنا گفت: من از روزی که دانشجوی پزشکی شدم (سال 1355) درباره حداکثر خدمت رسانی به افرادی که به نحوی به کار من در حال و آینده نیاز دارند را تحقیق کردم. روزی که اسمم را در روزنامه به عنوان دانشجوی رشته پزشکی دیدم به مرکز بهداشت شهرمان (رامهرمز استان خوزستان) رفتم و گفتم قرار است من هفت سال بعد پزشک شوم و 15 روز تا آغاز درس‌هایم وقت دارم، چرا 15 روز را به بطالت بگذرانم. حال که قرار است زندگی آینده‌ام با پزشکی باشد باید الف بای پزشکی را از درمانگاه آغاز کنم. بنابراین یک ساعتم را هم نباید تلف کنم. اسمم را در روزنامه به رئیس درمانگاه نشان دادم و او اجازه داد تا پانسمان یاد بگیرم و اینگونه کار من در رشته پزشکی آغاز شد. 

مرهم زخم‌های باز/ به اشتراک گذاشتن وجدان درست‌آورد من است

وی ادامه داد: در همان 15 روز از هشت صبح تا 9 شب پانسمان و تزریق و خیلی چیزهای دیگر را یاد گرفتم و چون انگلیسی بلد بودم مترجم پزشکان فلیپینی شدم. مهر ماه هم که در دانشگاه جندی‌شاپور اهواز کلاس‌هایم شروع شد، هشت روز درگیر آغاز کلاس‌ها و التهاب دوستان جدید و ... بودم و بعد دیدم که شب‌ها بیکار هستم؛ رفتم بیمارستان امام خمینی اهواز(آن زمان نام دیگری داشت) و گفتم دانشجوی پزشکی هستم و شب‌ها بیکارم، تزریق و پانسمان هم بلدم. برای مسئولان بیمارستان جالب بود که من رفته و چنین درخواستی داشتم به همین دلیل شیفت شب را به من دادند و آنجا بخیه، معاینه بیماران و ... را یاد گرفتم و تا سه سال بسیاری از شب‌ها  تا شش صبح در بیمارستان می‌خوابیدم و اگر بیماری می‌آمد مرا بیدار می‌کردند و صبح‌ها دانشگاه می‌رفتم.

از جنگ در اهواز تا درس در انگلستان

این فوق تخصص جراحی پلاستیک کشورمان از آغاز جنگ نیز گفت و عنوان کرد: سال دوم دانشگاه انقلاب شد و سال سوم جنگ و من در بیمارستان که منطقه جنگی شده بود تمام هشت سال جنگ را ماندم، همزمان تحصیلم را ادامه دادم و شاگرد اول دانشگاه شدم و به همین دلیل حق انتخاب رشته را داشتم و جراحی را انتخاب کردم و مدرک جراحیم را در جنگ گرفتم و همزمان با پایان جنگ دوره تحصیل من در جراحی پایان یافت و شاگرد اول کل کشور شدم، بیشتر سؤال‌ها از جبهه و جنگ بود و من در جنگ بزرگ شده بودم، و در ادامه به خاطر علاقه‌ام جراحی پلاستیک را خواندم و با رتبه ممتاز جراحی پلاستیک را پشت سرگذاشتم و چون در طول تحصیلم ممتاز بودم بورسیه کشور انگلیس را گرفتم و بدون یک روز کار‌ کردن در مطب خصوصی و بدون یک روز فاصله و تعطیلی بین مقاطع تحصیلی وارد کشور انگلستان شدم و طی یک سال فوق فوق تخصص خود را گرفتم و در سال 73 پس از 34 سال درس خواندن به اهواز برگشتم و در شهری که در آن متولد و بزرگ شده بودم (رامهرمز) چهار سال به عنوان جراح پلاستیک خدمت کردم.

استوار بر همان ریشه‌های فکری، مرهم متولد شد

وی از اولین سفرهای خیریه خود و در ادامه تشکیل گروه مرهم گفت و اظهار کرد: وقتی که جنگ شد کارهای بشردوستانه خود را انجام دادم، وقتی جهاد سازندگی تشکیل شد با ماشین به روستاها می‌رفتم و درمان می‌کردم و دارو می‌بردم. همیشه این حال و هوا در من بود که خارج از عرف معمول و درس و طبابت عمومی یک راه جدیدی را برای خودم درست کنم و وقتی که در سال 75 استاد دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی شدم به عنوان رئیس بخش جراحی پلاستیک فک و صورت ترجیح دادم باز هم به مناطق روستایی و نیازمند بازگردم. در سال 86 هسته اولیه گروه جراحی پلاستیک مناطق محروم را تشکیل داده و جسته گریخته و بدون ضابطه به شهرهای مختلف می‌رفتیم ولی دیدیم که این کار باید چارچوبی داشته باشد و گروه ملی ماندگاری درست کنیم، تا اینکه حوالی سال 90 گروه پزشکان جراحی پلاستیک مناطق محروم در قالب یک مؤسسه مردم نهاد خیریه به اسم مرهم و به عنوان یک تشکل قانونی، رسمی و هدفمند ثبت شد.  

گرسنگی و کارتن‌خوابی بیماران را دید و تاب نیاورد

(و پزشکی که تاب کارتن‌خوابی بیماران را ندارد، خود به راه می‌افتد) وقتی شرایط تدریس و کار من در تهران شکل ثابتی به خود گرفت دیدم که بیماران فراوانی از سراسر کشور برای استفاده از تخصص من که جمجمه و ناهنجاری فک و صورت بود به تهران می‌آیند و کار به جایی رسید که بیماران باید چندین روز در تهران می‌ماندند تا نوبت ویزیت آنها شود و چند ماه بعد هم وقت عمل به آنها داده می‌شد و آنها مجبور بودند خانه و زندگی، دامداری و کشاورزی، مدرسه و کارگاه و ... خود را تعطیل کنند، شهر تهران هم یک کلان شهر بود با عوارض ناآشنایی، هزینه بالا و ... که به مردم روستایی تحمیل می‌شد و به کرات دیدم که فردی 10 روز در تهران بوده نه غذای درست خورده و نه حمام کرده بود و فرزندش و خودش هم مریض شده بودند و خیلی‌ها به دلیل اینکه وضع مالی خوبی نداشتند حوالی بیمارستان کارتن خواب می‌شدند.

3 سفر به زادگاه و بعد 19 سفر به سراسر ایران/ هر چه پیش‌ رفتیم به عمق فاجعه بیشتر پی بردیم

وی افزود: همین شد که تصمیم گرفتم که خدمت و تخصصم را به مرکز شهرهای کوچک و روستاها ببرم و با تشکیل گروه جراحان پلاستیک مناطق محروم این اقدام را عملی کردیم. تیم با پنج نفر، سه جراح پلاستیک، یک پرستار و یک عکاس در سال 87 تشکیل و در سال 88 به عنوان اولین سفر به خوزستان شهر رامهرمز، زادگاهم رفتیم. بعد دو سفر دیگر هم به این شهر رفتیم و در ادامه از شهرهای دیگر تقاضا داشتیم. هر چه پیش‌تر رفتیم به عمق فاجعه، نیاز و گرفتاری مردم پی بردیم تا سفر پنجم سفرها به انتخاب و تصمیم و حتی اصرار خودمان بود اما بعد از سفر ششم به دعوت مراجع قانونی استان‌ها این سفرها صورت گرفت.

مرهم زخم‌های باز/ به اشتراک گذاشتن وجدان درست‌آورد من است

در استان‌ها طوفان برپا می‌کنیم/ جوان‌ها از کار خیر شروع کنند تا دیدشان بازتر شود

کلانترهرمزی از افزایش داوطلبان خدمت هم گفت و عنوان کرد: و در حال حاضر که بیست و دومین سفر را پشت سرگذاشته‌ایم اعضای ما به 60 نفر آماده کار و بیش از 200 نفر که آماده پیوستن به گروه هستند افزایش یافته است. البته در کنار عمل‌های جراحی که صورت گرفته به اهداف خیلی بزرگ‌تری هم دست یافته‌ایم، ما در هر استانی یک طوفان هماهنگی راه می‌اندازیم طوفانی که تمام مسئولان دست به دست هم می‌دهند تا تیم به شهر آمده و با موفقیت عمل‌ها را انجام دهد و بازگردد؛ از داوطلبانی که در روستاها بیماران را شناسایی می‌کنند تا مسئولان استانی، مراکز بهزیستی، کمیته‌های امداد، مدارس و ... . همه در کنار هم کار می‌کنند و از همه مهم‌تر جوان‌تر‌ها هستند که در این میان کار کردن را آموزش می‌بینند. نیروهایی که آینده ایران را خواهند‌ ساخت اگر از این کارهای خیر شروع کنند دیدشان بازتر و وسیع‌تر خواهدشد.  

این دستاورد من است؛ پزشکان به جای پول درآوردن وجدانشان را به اشتراک می‌گذارند

وی تصریح کرد: بیش از 60 درصد نیروهای ما جوان هستند و ما یک جو همدلی بزرگ می‌بینیم؛ علاوه بر این با کار خیری که انجام می‌شود، جامعه احساس امنیت بیشتری می‌کند وقتی که می‌بیند در کنار این هجمه‌ها و شورش‌ها و یورش‌های مالی ارز و سکه و دلار و ... گروهی فارغ از همه مسائل می‌آیند و تخصصشان را به مردم شهر تقدیم می‌کنند. با این سفرها آرامش در شهرها برقرار می‌شود و مردم به هموطنان خود اعتماد می‌کنند به خصوص اینکه این گروه کاملاً گروه غیر دولتی، غیر سیاسی و غیر وابسته است. گروهی خودجوش و متکی به خود که به هیچ ارگان دولتی هم وصل نیست و این مهم است که نه برگ مأموریت و حقوقی برای این کار می‌گیریم بلکه مرخصی گرفته و به این کار خیر می‌‌آییم. جوانانی که جراح پلاستیک هستند به جای کسب درآمد روزانه به دور افتاده‌ترین روستاهای کشور می‌آیند و وجدانشان را به اشتراک می‌گذارند و این دست یافته من است.

و یک سؤال همه جراحان پلاستیک مرهم شاگرد خود شما هستند و این یعنی یک موفقیت بزرگ برای یک استاد؟ کلانتر هرمز پاسخ داد: ان شاء الله و مهم‌تر از همه این واقعیت که می‌توانیم بگوییم کارها شدنی است. ما هر استانی که می‌خواهیم برویم مسئولان استانی می‌گویند مگر از این بیماران در استان ما هم وجود دارند؟! یعنی تصور آنها این است که حداکثر 10 بیمار شکاف لب وجود دارد ولی وقتی حجم بالای بیماران را می‌بینند انگشت به دهان می‌مانند و خیلی از پزشکان بومی باور نمی‌کنند در استانشان این بیماران نهفته در دل روستاها، مزارع، کارخانه‌ها و مناطق مرزی وجود داشته باشد و همیشه از ما می‌پرسند شما چگونه این بیماران را پیدا کرده‌اید؟ و ما می‌گوییم خیلی آسان از طریق شبکه‌های اجتماعی، نیروهای مردمی و انسان‌های دلسوز و عاشق.

مرهم زخم‌های باز/ به اشتراک گذاشتن وجدان درست‌آورد من است

راهکار فقط عشق‌بازی با کار است

سرپرست مؤسسه ملی سلامت مرهم تأکید کرد: به جرئت به شما می‌گویم که تجربه بسیار بزرگ و زیبنده‌ای که به ظاهر دست نیافتنی است را ما به دست آورده‌ایم که می‌تواند سرمشق کارهای دیگر باشد. ما ثابت کردیم می‌شود همه با هم همکاری کنند تا تمام شکاف لب‌ها و شکاف کام‌های یک منطقه عمل شوند، پس یک تلاش همگانی برای نگهداری کشاورزی، آب، اخلاق، اسطوره‌های فکری، ذخیره‌های علمی، فرهنگی و تاریخی کشورمان می‌شود انجام داد. به جرئت می‌گویم کار نشد ندارد، فقط راهکار دارد و آن جز با عشق بازی با کار میسر نیست. این کارها دستوری و حکمی و مأموریتی نیست و باید که چشم مجنونی درست کرد تا لیلی را به خوبی ببیند اگر آن چشم نباشد هزار لیلی هم باشند کسی آنها را نه می‌بیند و نه حس می‌کند.

42 سال کار من ثابت می‌کند که می‌شود

وی ادامه داد: فکر می‌کنم تجربه یک عمر کار من که 42 سال می‌شود و مستند 10 سال کارم با مرهم (87 تا 97) بهترین مستند برای اثبات شدنی‌ها است. ما بدون هیچ پشتوانه دولتی و ارگانی کار را انجام داده‌ایم و این سؤال من است چرا بقیه چنین نمی‌کنند، بقیه‌ای که همه چیز قدرت، حاکمیت، حمایت دولتی و ارگانی و ... دارند چرا چنین نمی‌کنند؟

کلانتر هرمزی از دغدغه‌های خود برای انسانیت هم سخن گفت و عنوان کرد: از صبح که کار شروع می‌شود، مردم به همه طرف کشیده می‌شوند و ظاهر دنیا آنقدر گول زننده هست که انسان راحت فریب می‌خورد. ای کاش در این فضای فریب و دروغ و نیرنگ عطر و بوی انسانیت جای خود را داشته باشد و جوانان به آینده خودشان و کشورشان امیدوار شوند و بدانند آدم حتی با دست خالی هم می‌تواند کار کند. البته منظور از دست خالی همیشه پول نیست بلکه انگیزه هم گاهی در دیگران صفر بود اما ما کار را شروع کردیم و اکنون در پوست خود نمی‌گنجم که بعضی وقت‌ها آنقدر داوطلب هست که باید از بین آنها برای سفر انتخاب کنم.

نمی‌توانی، نمی‌شود، همه می‌دزدند و ...؛ پوشالی‌ترین حرف‌های یک جامعه است

وی که بارها و بارها در سخنان خود، خود را سخنگوی گروه و فقط یک آغازگر معرفی کرده است، در این مصاحبه هم این جمله را با تأکید تکرار کرد و گفت: من فقط به عنوان یک راه گشا و خط شکن جلو آمدم. جوانان را باید امیدوار کرد و به آنها خودباوری و ارزش داد. تو نمی‌توانی، نمی‌شود، اوضاع خراب است، همه می‌دزدند، همه می‌خورند و ... پوشالی‌ترین و بی‌ارزش‌ترین حرف‌های یک جامعه است. من اعتقاد دارم اگر در یک جامعه خیلی از آدم‌ها کارهای ناشایست بکنند تکلیف ما برای انجام کار درست ساقط نمی‌شود. به من ربط ندارد چه کسی چه می‌کند من برای وجود خودم ارزش قائلم که دست به کارهای ناشایست نزنم و بگویم این بدن و این فکر مدت کوتاهی بهار دارد و باید از آن استفاده کرد قبل از آنکه خزان خستگی و نیستی فرابرسد و بهتر است که برای ارزش وجودی خودم هم که شده چند کار درست و خداپسند انجام دهم. مرز بین کار مردم پسند و خداپسند و کار ضد خدایی به وضوح روشن است. هیچ کس نمی‌تواند بگوید نمی‌دانستم این کار خطا است.

و سخن پایانی: من به این شعر اعتقاد ندارم که می‌گوید: چندین چراغ دارد و بیراهه می‌رود ... بگذار تا بیفتد و بیند سزای خویش. من اعتقاد دارم که نگذاریم افراد بی‌راهه بروند و سزای خودشان را ببنند. باید به افراد بگوییم که راه درست کدام است. راه درست و غلط روشن است و کافی است به وجدانمان رجوع کنیم.

انتهای پیام

captcha