به گزارش ایکنا؛ نشست علمی «خوانش نسخههای قدیمی قرآن» با همکاری معاونت دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه خوارزمی و با حضور میشائیل مارکس، دکترای اسلامشناسی از کالج فرانسه و مدیر پروژه کرپوس کرانیکوم و علی آقایی، عضو هیئت علمی بنیاد دایرةالمعارف اسلامی و مدیر پروژه ایرانکران برگزار شد.
در این نشست میشائیل مارکس به ایراد سخن پرداخت و گفت: ما به متنی میپردازیم که یک متن زنده است، بر خلاف خیلی از کتب که از دوران کهن از آنها صرفا اسمی برجای مانده و اثری از آنها باقی نمانده است؛ لذا با یک متن زنده مواجه هستیم که برای جامعه اسلامی مهم است. بعلاوه هم محققان غربی به این متن از جهت اهمیت آن میپردازند و هم مسلمانان به دلیل جایگاه این متن بدان توجه دارند، لذا این تحقیقات میتوانند مکمل همدیگر باشند، هرچند که گاهی با یکدیگر از حیث رویکردها و نتایج همنوا نیستند.
وی در ادامه به پروژه خود اشاره و تصریح کرد: یکی از جنبههایی که در این پروژه «corpos quranicom»، اهمیت دارد، پرداختن به شواهد فیزیکی است که از دوران نزول قرآن به جا مانده است، اما این شواهد بهندرت در مطالعات قرآنی مورد توجه قرار میگیرد. علاوه بر مصاحف، شواهد قرآنی دیگر را نیز مورد توجه قرار میدهیم، چون شواهد دیگر برای تاریخگذاری این متن کمک میکنند. البته برای این متن جایگاه الهی قائل هستیم، اما از یک منظر غیر دینی پژوهش در مورد این متن نیازمند این است که در ابتدا در مورد تاریخ آن تحقیق کنیم.
مارکس در ادامه با نمایش دادن یک تصویر پاپیروس بیان کرد: نمونهای از شواهد موادی وجود دارد که یک قطعه پاپیروس است که در مصر نوشته شده و این نوشته رسید فروش گوسفند بوده که به جا مانده است. این پاپیروس به طور خاص ویژگیای که دارد مشتمل بر تاریخ است و این تاریخ از این جهت مهم است که میتوان از آن به عنوان تاریخ سند این متن نام برد و در این راستا از آن کمک گرفت. از این جهت به این مواد توجه میکنیم که گزارشهایی که در کتب مکتوب در سنت اسلامی وجود دارد را مورد ارزیابی قرار دهیم.
وی بیان کرد: مثلا در روایات، بحث اعجام را داریم و مشهور است که قرآنها نقطه نداشتند و بعدا تصمیم بر این گرفته شد که نقطهگذاری کنند و این اتفاق در زمان بعد رخ داده است، در این سند علاوه بر این که تاریخ مشخصی دارد ما کلماتی را داریم که نقطهگذاری شده است، البته که به طور کامل نقطهگذاری نشده و این شاهد با مصاحف قرآنی که در این دوره میتوان یافت همنوا است که آنها نیز به صورت پراکنده نقطه دارند.
مارکس تصریح کرد: همچنین این سند دو زبانه و به زبانهای یونانی و عربی است، چون در مصر مکاتبات اداری به صورت دو زبانه بوده و این سند هم رسمی است و فضای فرهنگی آن دوره را نیز بازتاب میدهد که چه زبانهایی رواج داشتهاند. ویژگی دیگر این سند، وجود عبارت «بسمله» در آن است که شاهدی است بر قدمت این تعبیر و نشان میدهد که از سال 22 این تعبیر را داریم. همچنین نحوه نوشتن نام که ابن حدید نویسنده این متن یک «واو» اضافه در انتهای نامش نوشته است که بعدها در تطورات زبان عربی این «واو» حذف شده و در معدود اسامی مانند «عمرو» این واو را داریم، اما این سند نشان دهنده دوره متقدمتری از خط عربی است، همچنین خط عربی از خط نبطی توسعه یافته است، لذا ویژگی خط نبطی را بیشتر دارا بوده است.
وی بیان کرد: جنبه دیگر این سند وجود «بسمله» در ابتدای آن است، این سند و هزاران سند دیگر با «بسمله» شروع میشود و این را در سنت اسلامی میدانیم که در مورد بسمله بحثهایی وجود داشته که آیا این عبارت جزء قرآن است یا خیر، در مورد سوره حمد این اختلاف جدی است که برخی در سوره حمد آن را جزء سوره میدانند و برخی نمیدانند و این مسئله فضای آن دوره را که سندهایی داریم که با «بسمله» شروع میشوند نشان میدهد.
مدیر پروژه کرپوس کرانیکوم تصریح کرد: یکی از بخشهایی که این پروژه به آن میپردازد مطالعه نسخههای خطی قرآن است، در سنت اسلامی نسخههای خطی مورد توجه نبوده و روی آنها تحقیق نشده است، تعداد کتب معدودی مانند کتاب المصاحف سجستانی را داریم که به نسخههای خطی قرآنی میپردازند، اما پژوهش در مورد نسخههای خطی در مطالعات غربی خیلی زود آغاز شده و از اواخر قرن هجدهم میلادی که کتابی در این زمینه نوشته شد این کار شروع شده است.
وی ضمن مروری بر تاریخچه مطالعات غربی در این زمینه بیان کرد: «تئودور نولدکه» و «برگستراسر» را داریم که شناخته شده هستند؛ برگستراسر پروژهای را در فرهنگستان علوم مونیخ شروع کرد که در آن به مستندسازی متن قرآن از جهت مکتوب و شفاهی پرداخت و این کار را انجام داد. پروژه «کرپوس» نیز میراثدار همان است، او در گردآوری دادهها بسیار فعال بود و برای تهیه این منابع تلاش زیادی داشت.
مارکس گفت: وی نهتنها به جنبههای مکتوب بلکه به جنبههای صوتی و تلاوت هم توجه داشت و با همکاری یک موزیسین توجه داشت که نحوه تلاوت را بفهمد و آنرا با علائم موسیقایی پیادهسازی کند. کار دیگری که او انجام داده و مهم است این است که به تصویربرداری از نسخههای خطی قرآن پرداخت که در کشورهای اسلامی وجود داشته است و او با فیلمهای تصویربرداری از آنها عکسبرداری کرده، البته خیلی از این نسخهها از بین رفتهاند و فقط عکس آنها باقی مانده است، برخی از این نسخهها نیز در کتابخانه ملی مصر نگهداری میشده است.
وی در ادامه افزود: «برگستراسر» زود هنگام فوت میکند و در آن دوره در مصر و در یکی از نشریات برای وفات او آگهی منتشر میشود که نشان از جایگاه شناخته شده او است، بعد از مرگ زودهنگام او، در این پروژه تعلیق ایجاد شد و شاگردش در ادامه، مسیر استاد را ادامه داد که او نیز در جنگ جهانی کشته شد؛ بنابراین مستندسازی شفاهی و کتبی تا دوره اخیر متوقف میشود و تا چند وقت گمان میرفت که تصاویر او نیز از بین رفته اما از طریق شاگرد او باقی مانده و اکنون در اختیار پروژه «کرپوس» است.
مارکس بیان کرد: یک روش دیگر برای تاریخگذاری استفاده از روشهای فیزیکی و تحلیل کربن 14 است که روش شناخته شدهای است و برای تاریخگذاری اشیاء قدیمی از آن استفاده میشود، البته این تحلیل همیشه با یک احتمالاتی مواجه است و نمیتوان به صورت دقیق تاریخی را با آن مشخص کرد، شیء مورد مطالعه نیز پوست است. نمونههای مختلفی از قرآنهای قدیمی از طریق روش تحلیلی کربن تاریخگذاری کردهایم؛ مثلا نسخهای داریم که برای 20 سال بعد از وفات پیامبر(ص) است؛ قرآنی که در لایدن نگهداری میشود نیز به احتمال زیاد حدود 20 سال بعد از وفات پیامبر(ص) نگاشته شده است. همینطور نسخه دیگری که برای دوره بنیامیه است، 13 قرآن را با روش کربن 14 تاریخگذاری کردهایم و این نشان میدهد که نسخههای قابل توجهی از دو قرن آغازین اسلامی در اختیارمان است.
وی در ادامه افزود: در حال تهیه یک مجموعه قرآنی هستیم که نسخه توثیقات قرآنی اولین جلد آن است و این جلد به قرآنی تخصیص دارد که حدس میزنیم به مسجد جامعی در قاهره تعلق داشته است و در این نسخه و کارهای بعدی این مجموعه نسخههای قرآنی با متن چاپی رایج در کشورهای اسلامی که چاپ قاهره است مقایسه میشود، معیار قیاس نیز به روش رنگگذاری است که بر خلاف روال رایج است که با پرانتز و ... کار میکنند که برای خواننده پیچیدگی دارد و کار را دشوار میکند. متن اصلی با رنگ ثابت است و تمایزها با رنگهای مختلف هستند، اگر نسبت به متن چاپی اختلافی وجود دارد، مانند حذف و افزودهای در نسخه و یا اگر حرفی را پاک کردهاند یا انواع تغییرات با رنگهای مختلف نشان داده شده است.
مارکس بیان کرد: عنوان ارائه امروز من نیز «خوانش قرآن» است، به این معنا که ببینیم این شواهدی که به صورت مکتوب در اختیار ما است، در قیاس با شواهد شفاهی، آیا میتوانیم نحوه خوانش در آن دوره را بازسازی کنیم که آن دوره چطور تلاوت میشده و رابطه قرائت و متن مکتوب چه بوده است و سؤال این است که رابطه بین این مکتوب و آن گزارشهای شفاهی چیست.
وی افزود: اطلاعات ما از نسخهها محدود است، اطلاع مختصری از تاریخ داریم که حدودا تاریخ و سند را مشخص کنیم، اما این که متعلق به چه منطقهای بوده را نمیدانیم، میدانیم در چه منطقهای پیدا شده اما این که همانجا نوشته شده یا خیر را نمیدانیم. در مورد نسخههای اسلامی متاخر در نسخهها بخشی هست که کاتب مشخص است که در انتها و ابتدا آمده، اما در مورد قرآنها این اطلاعات را از دست دادهایم و به دلیل استفادههای زیاد صفحات آغاز و انتهایی از دست رفتهاند.
مارکس گفت: به عنوان نمونه دو نسخه را در مورد نحوه نگاره «قال» و خوانش آن مقایسه میکنیم، در یک نسخه بدون «الف» است و در یک نسخه دیگر این عبارت «الف» دارد، این که چطور باید با این داده تاریخی مواجه شویم، بستگی به منظر ما دارد؛ در سنت اسلامی از چشمانداز ابن مجاهد نگاه میکنیم که متاخر است، اما به همین جهت در سنت اسلامی اگر نگاه کنیم، امثال «دانی» که گزارش میکنند، میگویند به حذف «الف» نگاشته شده است، اگر از ابتدا نگاه کنیم، میبینیم در ابتدا بدون «الف» بوده و در ادامه «الف» اضافه میشده است. یا «قاف» در نسخههای متقدم یک نقطه دارد و در قرن چهارم دو نقطهای شده است.
وی در ادامه افزود: در دوره متاخر این نسخهها با دایرههای رنگی اعراب گذاری شده و در این نسخه خاص که به قرن سوم و یا چهارم برمیگردد، ما با سه رنگ متفاوت مواجه هستیم و نسخه به خواننده کمک میکند که سه نوع آن را بخواند، رنگ قرمز که رنگ اصلی است «مالک یوم الدین» است، اما رنگ زرد و آبی دو قرائت دیگر را هم ارائه میکنند، رنگ زرد «مَلَک یوم الدین»، که جنبه فعلی دارد و قرائت آبی رنگ که «مَلِک یوم الدین» است که کمک میکند به خواننده که این متن را چطور بخواند. وقتی به سنت شفاهی رجوع میکنیم، قرائت «مَلِک» و «مالک» را میبینیم. قرائت «مَلَکَ» شاید ناآشنا باشد اما این نیز در سنت اسلامی نقل شده است و چون میدانیم که قرائات هفتگانه با ابن مجاهد تثبیت میشوند و وجود چنین قرائتی که جزء قرائات هفتگانه نیست نشان میدهد که تثبیت ابن مجاهد حاکم نشده است.
مارکس بیان کرد: وقتی به سنت اسلامی نگاه میکنیم، میبینیم که برای «نحاس» بحث نحوی مهم بوده و 14 وجه مختلف برای نحوه قرائت این عبارت ارائه میکند، دو مورد از اینها را به دیگران منتسب میکند و بقیه احتمالات نحوی است که از دید او معتبر است.
این محقق تصریح کرد: در رشته علم قرآنی وقتی در مورد قرائات صحبت میشود همیشه اسم «ابن مجاهد» و هفت قرائت مطرح میشود و میتواند تلقی این باشد که گویی این متن با ابن مجاهد تثبیت شده است و در حال حاضر سؤال برای ما این است که آیا این تصور از جایگاه او و نسبتش با متن قرآن چقدر صادق است.
وی در ادامه با اشاره به اینکه یکی از نمونهها در ارزیابی سنت شفای نامها است، بیان کرد: یکی از نمونهها کلمه اسرائیل است که در مصاحف به صورتهای مختلفی است وقتی به منابع اسلامی مراجعه میکنیم، 15 حالت برای خواندن آن پیشنهاد میشود، وقتی دقیقتر نگاه میکنیم میبینیم که یکی از مسائل وجود یا عدم همزه است و نشان میدهد که در یک دوره همزه یک مسئله برای مفسران مطرح شده و به عنوان یک پیشنهاد از خواندن آن کلمه میآید که نحوه نگارش همزه ندارد اما در خواندن پیشنهاد میشود.
مارکس بیان کرد: مثال دیگر «یأجوج» و «مأجوج» است که در سنت اسلامی قرائت حفص است که همزه دارد، بقیه بدون همزه هستند، وقتی به نسخهها مراجعه میکنیم ماجرا جالبتر میشود، در آنها میبینیم که «الف» ندارند، در نسخه مارسل که در روسیه است هم ظاهرا لایه اولیه یعنی متن اصلی مصحف بدون «الف»، بوده اما در دوره متاخر «الف» به دو کمله اضافه شده است، لذا این مسئله نشان میدهد که این تحول یک تحول در نحوه قرائات است و مسئله جدیدی برای علمای مسلمان به نام همزه ایجاد شده و قرائت جدیدی ایجاد شده و بر اساس قرائت جدید نسخه اصلاح شده است. یکی دیگر از نسخهها جنبه دیگری را نشان میدهد که با «الف» نوشته شده اما علامت «آی» کوچک دارد که «آ» خوانده شود، لذا اگر بخواهیم جمعبندی کنیم باید بگوییم که وقتی شواهد را در نسخهها بر اساس ترتیب زمانی میبینیم، متوجه میشویم که در دوره متقدم «الف» را نداشتهایم، اما در دوره متاخر این اشتیاق به نگارش «الف» بیشتر شده است و با «الف» نگارش میشود.
مدیر پروژه کرپوس کرانیکوم در انتهای سخنان خود بیان کرد: اتفاقی که در قرائت افتاده این است که قرائتها بدون همزه است و یک قرائت همزه دارد و تلاشی برای توجیه کردن همزه صورت گرفته است که ریشه کلمه را همزهدار فرض میکنند، ممکن است شما برعکس ترسیم کنید و بگویید، چون تلاش نحوی شده بود، بعدا همزه تولید شده و یا برعکس اول همزه تولید شده و بعدا تفسیر نحوی ارائه شده، اما نکته مهم تاثیر رسمالخط در نحوه خواندن متن است که به عنوان یک پیشنهاد که میشود از این نوع به این نتیجهگیری رسید، نمونه آن را حمیدرضا مستفید در مقالهای به نام «تاثیر خط در پیدایش قرائات» نشان دادند که چطور ممکن است که به خاطر نوع نگارش کلمات، قرائات مختلفی ایجاد شده باشد.
انتهای پیام