«قرعه‌ای از آسمان» به شهید عمار بهمنی رسید
کد خبر: 3752400
تاریخ انتشار : ۱۱ مهر ۱۳۹۷ - ۱۲:۱۸

«قرعه‌ای از آسمان» به شهید عمار بهمنی رسید

گروه ادب ــ کتاب «قرعه‌ای از آسمان» زندگی و خاطرات شهید مدافع حرم «عمار بهمنی» است که از سوی دفتر نشر معارف روانه بازار نشر شده است.

«قرعه‌ای از آسمان» به شهید عمار بهمنی رسیدبه گزارش خبرنگار ایکنا؛ کتاب «قرعه‌ای از آسمان» که زندگی و خاطرات شهید مدافع حرم «عمار بهمنی» را دربرگرفته، داستان‌پردازی نیست، بلکه واقعیتی از یک انسان خالص و بی‌ریا است که در میان روزگار فهمید که باید حرکت کند و به سوی خدای خویش برود.
عمار در سال 1364 پس از برادرش یاسر به دنیا آمد، پدرش همان ایام در جبهه‌های جنگ بود، مادر در تربیت فرزندانش به ویژه عمار، بسیار دقت می‌کرد، او را به مهد فرستاد تا قرآن بیاموزد، نماز و قرآن را در آنجا فراگرفت. در دوره کودکی به یک بیماری نادر مبتلا شد که پزشکان نمی‌توانستند کاری برایش انجام دهند. از این رو خانواده به ائمه(ع) متوسل شدند و بیمار، شفا گرفت تا تقدیرش برای شهادت رقم بخورد.
بزرگتر که شد، جوانی باحیا، بااراده، مسئولیت‌پذیر و اهل مطالعه بود. از غیبت و بدگویی بسیار ناراحت می‌شد، برخی شب‌ها تا صبح بیدار می‌ماند و بعد از نماز صبح می‌خوابید. سال 94 برای عمار اوج قصه دفاع از حرم بود. مادرش فکر نمی‌کرد که روزی بخواهد به سوریه برود و بجنگد. آن هم پسری که سختی نکشیده بود و پدر و مادرش رفاه نسبی و آسایش و راحتی را برای او فراهم کرده بودند. او برای پول، حقوق و مادیات جانش را کف دستش نگذاشت تا به سوریه برود، بلکه برای هدفی که داشت، یعنی جهاد و شهادت، مدافع حرم شد.
با بصیرت و آگاهی رفت، درباره دانش نظامی از پیش مطالعه بسیاری داشت. بیستم اسفندماه 94 به سوریه اعزام شد و 24 فروردین 95 نیز به شهادت رسید. یکی از همرزمانش می‌گوید؛ «مهاجمان از جبهه النصره در نزدیکی ما یک خمپاره زدند که موجش ما را گرفت. چند ساعتی گذشت تا اینکه از بچه‌ها خبر گرفتم و پرسیدم؛ نیروهای ما کدام سمت هستند؟ جانشین گردان گفت؛ «عمار فلان جا افتاده!» به سرعت دویدم جایی که عمار بود. بالای سرش که رسیدم، دیدم غرق در خون است و صورتش زخمی است. ترکش به قسمت گیجگاهش اصابت کرده بود و صورت خونینش محل دقیق برخورد ترکش را نشان نمی‌داد.»
در بخشی از دل‌نوشته مادر شهید می‌خوانیم؛ «فقط می‌دانم من مادر هستم، فرشته‌ای که لحظه لحظه عمر خود را ذره ذره به پای گل باغ زندگی‌اش فدا می‌کند. می‌دانم مادر یعنی خورشیدی که اگر روزی خاموش شود، دنیای وجود فرزندش تاریک می‌شود.
فرزندم! من سال‌ها صبوری کرده‌ام. اصلاً وجود من با صبوری بافته شده است و صبر زینب(س) جان من و تمام مادران است. روزی که رخت سفر به سوریه بستی، آرام گفتی؛ مادر! بگذار فرزندت به آسمان پر بکشد، بگذار با لبخند و شادی در آغوش خدا آرام بگیرد. مادر دریایی‌ام! همچنان آرام بمان که می‌توانی، که وجودت، اگر چه بزرگترین غم دنیا را به خود دیده، باز هم به خاطر فرزندت آرام خواهد ماند.»
کتاب «قرعه‌‌ای از آسمان» از سوی دفتر نشر معارف با شمارگان 2 هزار نسخه و بهای 11 هزار تومان منتشر شده است.
انتهای پیام

captcha