نسخه فلسفه برای نجات محیط زیست/ پیش از انتخاب رشته با فلسفه زندگی کرده بودم
کد خبر: 3764913
تاریخ انتشار : ۲۷ آبان ۱۳۹۷ - ۱۰:۰۱

نسخه فلسفه برای نجات محیط زیست/ پیش از انتخاب رشته با فلسفه زندگی کرده بودم

استاد دانشگاه تهران با اشاره به اهمیت بحث های کاربردی فلسفه برای زندگی، اظهار کرد: پیش از آنکه فلسفه به عنوان یک رشته تحصیلی و یا دستگاه و نظام و معرفتی برایم جلوه گر شود، با آن زندگی کرده بودم.

به گزارش ایکنا، شبستان نوشت: سازمان یونسکو، سومین پنج‌شنبه نوامبر هر سال را روز جهانی فلسفه نامیده است؛ روزی که قرار است دستاوردهای فیلسوفانه برای دیگران نیز قابل درک باشد آن هم به لطف بیان و روش های خاصی که فلسفه خوانده ها برای انتقال مفاهیم خود استفاده می کنند تا نه تنها هم مسلکان خود، بلکه مردم عادی را تحت تاثیر قرار داده و یک زندگی با نگرش فلسفی را به دیگران هدیه دهند تا آنها هم بتوانند طعم زندگی با چاشنی فلسفه را بچشند.

البته ممکن است که فلسفه برای کسانی که خارج از این میدان ایستاده و نظاره می کنند، زبانی خشک و کسل کننده داشته باشد اما واقعیت آن است که ذیل این سختی از خود نرمش هایی نشان می دهد که می تواند فکر و ذهن را وادار به استدلال کرده و یک نوع دیدگاه خاص را برای فرد رقم بزند که طی آن بتواند در شرایط مختلف زندگی عقلانی ترین تصمیم ها را بگیرد. شاید به همین دلیل است که حتی وقتی با دانشجویان این رشته صحبت می کنیم، همه متفق القول اند که فلسفه نگاهشان به زندگی را ارتقا بخشید، چه رسد اندیشمندانی که در مقام فیلسوف سال های سال است که شهد شیرین یک زندگی فلسفی را نوش کرده اند.

از این رو، بر آن شدیم در آستانه روز جهانی فلسفه، با «احد فرامرز قراملکی»، استاد دانشگاه تهران گفت وگویی نرم و فارغ از مباحث نظری فلسفی داشته باشیم. در کارنامه علمی او ده ها عنوان کتاب، صدها مقاله و آثار پژوهشی وجود دارد و در یک کلام باید بگوییم خود را وقف علم کرده است چنانچه خودش می گوید: «وقف به پژوهشی که نیاز مبرم اجتماعی باشد، حوزه و دانشگاه پاسخگویی بالفعل آن نباشد و از توان علمی من هم خارج نباشد» و البته حاصل این تصمیم فعالیت در سه حوزه شد: تصحیح برخی آثار مهم منطقی، تدوین روش‌شناسی مطالعات دینی و تدوین آثار و طراحی دوره‌های آموزشی در اخلاق حرفه‌ای.

در ادامه حاصل این گفت وگو تقدیم حضورتان می شود:

در آستانه روز جهانی فلسفه قرار گرفته ایم و به همین مناسبت می خواهیم در مورد علت گرایش تان به این رشته بپرسیم. چه شد که فلسفه خواندید؟

گرایش من به فلسفه در دوره تحصیلات دبیرستانی خودش را نشان داد، با اینکه در رشته تجربی درس می خواندم اما بیشتر درگیر مسایل فلسفی بودم یعنی پیش از آنکه فلسفه به عنوان یک رشته تحصیلی و یا دستگاه و نظام و معرفتی برایم جلوه گر شود، با آن زندگی کرده بودم و درگیر مسایلی بودم که بعدها متوجه شدم این مسائل از سنخ مسائل فلسفی است.

 چه مسائلی؟

من درگیر مسائل ژرف تری در ارتباط با خودم و محیطم شدم، البته بسیاری از همسالانم در آن زمان دچار این مسائل می شدند ولی من مقداری این مسایل را جدی گرفته بودم. موضوعات و مسائلی مثل هدف از زندگی، جبر و اختیار، مثل اینکه نسبت ما با هستی چیست و ... .

این موارد مسائلی بود که توجه مرا به خود جلب کرد و نهایتا وقتی انتخاب رشته می کردم، تصمیم گرفتم رشته ای بروم که با این مسایل سر و کار دارد.

اما ناگفته نماند وقتی که درس فلسفه می خواندم ناگهان خود را با یک چرخه کور پوچ کننده مواجه دیدم. این چرخه میان ما که فلسفه می خواندیم وجود داشت، غالبا می گفتیم: فلسفه می خوانیم تا روزی  فلسفه بگوییم و طبیعتا فلسفه بگوییم برای کسانی که  فلسفه بخوانند تا در آینده آنها هم فلسفه بگویند و این چرخه و تسلسلی ظاهرا بی پایان بود که می توانست و می تواند فلسفه خواندن را با یک پوچی رو به رو کند. من این تجربه را در دوره تحصیل دانشگاه داشتم و تصمیم گرفتم برای آنکه از این پوچ گرایی نجات پیدا کنم مقداری در کنار بحث های نظری فلسفه به بحث های کاربردی فلسفه اهمیت دهم. در نتیجه اکنون به عنوان کسی که در حوزه فلسفه پژوهش می کند بخشی از پژوهش های من اختصاص به فلسفه کاربردی دارد.

فلسفه چه قدر نگاه شما را به جهان تغییر داد، به بیان دیگر دیدگاه تان نسبت به مسائل زندگی چه قدر متاثر از فلسفه است؟

واقعیت آن است که ارتباط با فلسفه را دو جور می توان تعریف کرد. یکی ارتباط سطحی است که شامل خواندن الفاظ فلسفی و از بَر کردن جملات فلسفی است، این فلسفه خوانی هیچ نقشی در نگرش انسان بازی نمی کند. نوع دوم آن است که فلسفه را به معنای فلسفه ورزی بدانیم، در این صورت در زندگی تاثیر می گذارد.

من این تجربه را داشتم و اکنون نیز گمان می کنم که نگاهم به خودم، جهان هستی و محیطم بسیار متفاوت است، به عبارت دیگر یک نوع نگاه فلسفی به پدیدارها اعم ازحوادث و محیط در وجودم رخ داده است.  10 سال قبل مقاله ای نوشتم که محتوایش این بود: اگر نگاه صدرایی به محیط زیست داشته باشیم هرگز محیط زیست را آلوده نمی کنیم و حتما از محیط زیست حفاظت خواهیم کرد.

بعدها دیدیم که فیلسوفان محیط زیست هم گره مسائل محیط زیست را از نگرش فلسفی جست وجو می کنند، لذا اساسا فلسفه به انسان نگاهی نسبت به هستی می دهد که می توان آن نگاه را تعریف کرد.

و این نگاه فلسفی در وجود خودتان نسبت به هستی چیست؟

در نگاه فلسفی من به هستی، گسیختگی و پراکندگی دیده نمی شود؛ تکثر و کثرت خود را در پیوست و اتصال منظم و به سامان رخ می نمایانند و در نتیجه آنها را با سامان و وحدت می بینم.

اصلا این خاصیت نگاه فلسفی است که هستی را رها شده نمی بیند بلکه غایتی را برای هستی می بیند، لذا می توانم بگویم که اساسا فلسفه ورزی به انسان یک زیست فلسفی می دهد، در این زیست نگاه آدمی به هستی متفاوت می شود و من این نگاه را با فلسفه تجربه کرده ام.

در مباحث تان اشاره به فلسفه کاربردی کردید، در این سال ها نیز کارنامه علمی شما این مساله را ثابت می کند، در این مورد صحبت کنید.

به عنوان یک فلسفه خوانده مقدار زیادی از وقتم را در مباحث کاربردی فلسفه گذاشتم، می دانیم که یکی از شاخه های جدی فلسفه حکمت عملی است و حکمت عملی در دنیای امروز  پیچیدگی های زیادی دارد خصوصا وقتی در ساحت اخلاق حرفه ای مطرح شود، ظاهرا گفته می شود کتاب «اخلاق حرفه ای» که نوشتم، سرآغاز ادبیات جدید مربوط به اخلاق حرفه ای در ایران است.

من این کتاب را از موضع فلسفی، برای گشودن مسایل اخلاقی در حرفه ها و سازمان ها نوشتم. همچنین کتابی در اخلاق سازمانی دارم، اما بخش اصلی فلسفه کاربردی من از کتاب «قدرت انگاره» شروع می شود، در این کتاب تحلیلی از ژرف ترین و پنهان ترین لایه های ذهنی بشر که فرمان احساسات، باورها و گفتارها و کردارها و انتخاب های ما را به دست گرفته است ارایه می شود.

کتاب «قدرت انگاره»، نمونه ای از فلسفه کاربردی در مواجه ما با همه شئون زندگی است، در این کتاب بحث های اقتصادی، سیاسی، رسانه، اخلاق مطرح می شود و وجه مشترک شان رصد کردن قدرت انگاره است.

این روزها پژوهش یا کتاب جدیدی در دست دارید؟

بله، اکنون مشغول تدوین دفتر دوم این کتاب با عنوان «مدیریت انگاره ها» هستم که باز هم از موضع فلسفی به سراغ انگاره رفتم، قاعدتا فسلفه متداول نظری ما در پی تصورات و تصدیقات بود ولی در دفتر دوم این کتاب یعنی قدرت انگاره، سعی کردیم در پی عنصر پنهان تری به نام انگاره باشیم که می تواند بر تصور و تصدیق ما تاثیر بگذارد. واقعیت آن است که من همچنان به دنبال بحث های کاربردی در فلسفه هستم.

انتهای پیام

captcha