ایکنا با فرارسیدن ایام سوگواری امام حسین(ع) در سلسله یادداشتهایی به بررسی گستره تحولات اجتماعی که باعث شد فقط پنجاه سال پس از ارتحال پیامبر اکرم(ص) واقعه عاشورا رخ دهد و بالاتر از آن عواملی که باعث شد جامعه آن روز در مقابل این حادثه بزرگ، واکنشی سرد، بیروح و کماثر از خود بروز دهد، میپردازد.
عهدشکنی مردم عراق و به ویژه مردم کوفه در زمام امام علی(ع) و امام حسن(ع) نمود فراوانی داشت تا جایی که همین عهدشکنی باعث تنهایی امام علی(ع) و امام حسن(ع) در برابر معاویه شد و کار به جایی رسید که مردم امام خویش را حمایت نکرده و موجبات ایجاد حکومت ظالم اموی را فراهم کردند.
مردم کوفه امام علی(ع) را بارها در برابر معاویه تنها گذاشتند. امام(ع) خطبههای فراوانی را از منبر کوفه میخواند تا ایشان را از خواب غفلت بیدار کرده و آماده مجاهدت در راه خدا کند اما کوفیان هر بار بهانهای آورده و از حمایت امام(ع) خودداری میکردند. همین امر باعث شد تا در نهایت معاویه بتواند شهرهای اسلامی را یکی یکی تصرف کرده و حکومت مسلمین را در اختیار گیرد.
برای تحلیل و بررسی عهدشکنی کوفیان نسبت به امام خویش نیاز به یک تحلیل پیچیده و زمانبر جامعهشناسی وجود دارد و وقتی که میخواهیم علل واقعهای را بررسی کنیم، باید گذشته جامعه و مردم آن را نیز در نظر بگیریم.
بنابراین، اگر حتی به گذشتهای نزدیک برگردیم، درمییابیم شهر کوفه در زمانی که حرکت امام حسین(ع) مطرح است، جمعیتی چندمذهبی و چندفرقهای را تشکیل داده که از گذشته آنها حکایت دارد. بخشی از آنها با خلیفه دوم وارد این منطقه میشوند، بخشی با امیرالمؤمنین(ع) و بخشی نیز براساس اهداف خود به آنجا آمدهاند که بنابر تصریحات تاریخ، ایرانی بودهاند، یعنی چون شرایط رفاهی و امکانات مناسبی در آن شهر فراهم بود به آنجا آمدند، یعنی این شهر یکدست و دارای سابقهای کهن نیست که مردم آن به صورت همسو اهدافی خاص را تعقیب کنند، بلکه این تعدد مذاهب و فرق و ملیتها، هماهنگی این شهر را از بین برده و زمینه هر اتفاقی را فراهم کرده است.
حرکت امام حسین(ع) به سمت کوفه و در نهایت عهدشکنی ایشان حجت را بر همگان تمام کرد. امام حسین(ع) برای بار آخر به کوفیان فرصت داد که امام خویش را یاری کنند و با آنکه میدانست آنها بار دیگر نیز ولی خود را تنها خواهند گذاشت، اما فرصتی دوباره به ایشان داد تا شاید بخواهند راه حق را در پیش گرفته و در برابر ستم و ظلم امویان بایستند که اینگونه نشد و در نهایت نیز بدعهدی کوفیان منجر به شهادت امام(ع) و یاران ایشان شد.
هنگامی که امام(ع) به سوى کوفه پیش مىرفت، فرزدق (شاعر معروف عرب) را دید، فرزدق سلام کرد و گفت: «اى فرزند رسول خدا! چگونه به مردم کوفه اعتماد کردى با آنکه آنان پسر عمویت (مسلم بن عقیل) و پیروانش را کشتند؟» اشک از دیدگان امام جارى شد و فرمود: «رَحِمَ اللهُ مُسْلِماً فَلَقَدْ صارَ إِلى رَوْحِ اللهِ وَ رَیْحانِهِ وَ جَنَّتِهِ وَ رِضْوانِهِ، أَلاَ إِنَّهُ قَدْ قَضَى ما عَلَیْهِ وَ بَقِىَ ما عَلَیْنا؛ خداوند مسلم را رحمت کند، او به سوى رَوْح و ریحان و بهشت و رضوان خداوند رهسپار شد، بدانید او به تکلیف خویش عمل کرد و هنوز تکلیف ما باقى مانده است».
کوفه شهر یکدستی نبود و از قبایل متعددی تشکیل شده بود و هر کدام از این قبایل فرهنگ و تفکر مربوط به خود را داشت. همین عدم یکدستی در میان مردم کوفه باعث میشد تا در برابر حوادث گوناگون تصمیم واحدی نداشته باشند و نتوانند به درستی راه مستقیم و صحیح را انتخاب کنند. کوفیان از زمان جنگ صفین که با مکر عمروعاص، راه را گم کرده و به بیراهه رفتند، امام خود را تنها گذاشتند و در ادامه نیز تفرقه میان آنان باعث شد تا امام علی(ع) تنها مانده و در تنهایی به شهادت برسد.
در دوران کوتاه امام حسن(ع) نیز مردم کوفه با آنکه با ایشان برای حکومت مسلمین بیعت کرده بودند، اما در نهایت معاویه توانست آنها را با تطمیع و تهدید از کنار امام دور کند و ایشان را در نهایت مجبور به صلح با خود کند. لذا کوفیان سالها بود که در امتحانات گوناگون اجتماعی رد شده و به امامان خود خیانت میکردند. آنها در حساسترین دوران تاریخ اسلام، امام حسین(ع) و یاران ایشان را تنها گذاشته و با بدعهدی و ناجوانمردی موجبات شهادت ایشان را فراهم کردند.
انتهای پیام