کنار حوض فیروزهفام حیاط مینشینم و مهیای وضو گرفتن میشوم. دستم را که به تن آب میزنم، نقش رخ هلال نازک ماه در میان موجهای کوچک بر هم میریزد. وضو میسازم و قرآن به دست میگیرم. یکی از برنامههایی که با فرارسیدن هر ماه رمضان، خود را بر انجامش ملزم میکنم، قرائت روزانه یک جزء از قرآن کریم است.
دومین روز از ماه مبارک است و در جزءخوانیام به این آیه میرسم که: «شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَىٰ وَالْفُرْقَانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَنْ كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَىٰ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ؛ روزه در ماه رمضانی است که قرآن در آن نازل شده برای هدایت بشر، راهنمایی و تمایز حق از باطل؛ پس هر که دریابد ماه رمضان را، باید آن را روزه بدارد و هر که ناخوش یا در سفر باشد، به شماره آنچه روزه خورده است، از ماهای دیگر روزه دارد که خداوند برای شما حکم را آسان خواسته و تکلیف را مشکل نگرفته و خواسته تا اینکه عدد روزه را تکمیل و خدا را به عظمت یاد کنید که شما را هدایت فرمود؛ باشد که از این نعمت بزرگ سپاسگزار شوید.»
قرآن را میبندم و به آیه دقیقتر میاندیشم. رمضان، ماهگرد رابطه ساکنان این سیاره کوچک با خداوند آسمانها و زمینهاست. آن ماهی است که در شب قدرش، آیات وحی بر پیامبر(ص) نازل میشود؛ پس آدابش باید با همه ماهها متفاوت باشد. انگار تمام مردم طول تاریخ در این برهه زمانی ویژه برای دریافت آنچه رزقشان میشود، لازم است در مرتبهای بالاتر از معنویت، سلوک و تقوا قرار بگیرند و این محقق نمیشود، مگر از طریق مراقبه نفس که بخش اعظم آن با روزهداری به دست میآید.
صحبتهای حجتالاسلام قرائتی، معلم بزرگ قرآن درباره عبارت «الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ» در ذهنم تداعی میشود که میگفت: «ارزش رمضان به نزول قرآن است. ارزش انسانها نیز مىتواند به مقدارى باشد که قرآن در آنها نفوذ کرده است» و آرزو میکنم روزی بیاید که معیار سنجش همه انسانها بر حسب استیلای آیات کلامالله بر ضمیرشان باشد.
برای فهم دقیقتر آیه به سراغ تفسیر المیزان میروم که چند جلدش در کتابخانه موجود است. در جلد دوم، صفحه ۳۱، نکتهای جالب توجه میخوانم: «هُدًى لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَىٰ وَالْفُرْقَانِ، كلمه ناس عبارت است از طبقه پایين افراد جامعه كه سطح فكرشان نازلترين سطح است... ناس معنایی اعم از علما و غيرعلما دارد و اين اكثريت همانهايی هستند كه اساس زندگيشان بر تقليد است و خود نيروی تشخيص و تميز در امور معنوی بهوسيله دليل و برهان را ندارند و نمیتوانند از راه دليل، ميان حق و باطل را تشخيص دهند، مگر آنكه كسی ديگر ايشان را هدايت و حق را بر آنها روشن کند و قرآن كريم همان روشنگری است كه میتواند برای اين طبقه، حق را از باطل جدا كند و بهترين هدايت است.
اما خواصی از مردم كه در ناحيه علم و عمل تكامل يافتهاند و استعداد اقتباس از انوار هدايت الهيه و اعتماد به فرقان ميان حق و باطل را دارند، قرآن كريم برای آنان بينات و شواهدی از هدايت است و نيز برای آنان جنبه فرقان را دارد؛ چون اين طبقه را به سوی حق هدايت و آن را برايشان مشخص میكند.»
روزها یکی پس از دیگری سپری میشوند و ماه بدر جلوهگری میکند. انگار، ماه تمام را که میبینیم، نمودار حرارت و شعفمان از حضور حضرت رمضان، نزولی میشود. سختی روزهداری بر ما غلبه میکند و... گفتم سختی... به یاد این عبارت میافتم که «يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ»، از خود میپرسم منظور خداوند چیست؟ هر چه نباشد، روزهداری سخت است. چرا قرآن با وجود وجوب این فریضه بر ما باز هم میفرماید: «خداوند برای شما حکم را آسان خواسته و تکلیف را مشکل نگرفته است؟»
«پس از احراز اصل حکم، باید شرایط تحقق آن طوری باشد که اصلش تعطیل نشود و آسان اجرا شود و پیش برود... «وَلِتُكْمِلُوا»، خداوند در تشریع احکام برای شما آسانی و نه سختگیری خواسته است تا روزه ایام معدود را به هر صورتی که بتوانید، چه در ماه رمضان یا غیر آن، به کمال برسانید.» (پرتوی از قرآن/ جلد ۲)
قاعده «لاحرج» که بهصورت قاعدهای کلی از این آیه استنباط میشود، مىگويد: «اساس قوانين اسلام بر سختگيرى نيست و اگر در جایى حكمى توليد مشقت شديد كند، بهصورت موقت برداشته مىشود.» اینها نتیجه جستوجو در اینترنت است که میخوانم. چه سخت، چه آسان، میگذرد.
شب آخر وقتی عکس ماه در حوض فیروزهای گم میشود، همه در تاریکی آسمان در پی استهلال هلال شوالند. به اتاق که پا میگذارم و نگاهم به سمت صفحه تلویزیون میچرخد، جمله «عاشقان، عیدتان مبارک» را میبینم. دیگر نوبت «وَلِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَاكُمْ...» فرا میرسد.
«بیشتر دانشمندان گفتهاند که مقصود از وَلِتُكَبِّرُوا اللَّهَ، تکبیرهایی است که در شب عید فطر وارد شده که این تکبیرها بعد از چهار نماز مغرب، عشاء، صبح روز عید و نماز عید فطر گفته میشود. در عید فطر اینگونه میگویند: الله اکبر الله اکبر، لا اله الا الله و الله اکبر، الله اکبر و للهالحمد، الحمد علی ماهدانا و له الشکر علی ما اولانا» (روضالجنان و روحالجنان فی تفسیر القرآن، ج ۳، ص ۳۹)
کیفیت نماز عید فطر را از مادر سؤال میکنم. او میگوید: «نماز عید فطر از دو رکعت تشکیل شده است و در هر رکعت، پس از قرائت سوره حمد، میتوان سورهای دلخواه خواند. البته بهتر است که در رکعت اول پس از حمد، سوره شمس و در رکعت دوم پس از سوره حمد، سوره غاشیه خوانده شود و یا در رکعت اول پس از سوره حمد، سوره اعلی و در رکعت دوم، سوره شمس خوانده شود. در نماز عید سعید فطر، در رکعت اول و پس از قرائت حمد و سوره، پنج تکبیر و پنج قنوت داریم که بعد از هر تکبیر، یک بار دستها را به قنوت میگیریم و دعای قنوت را میخوانیم و در رکعت دوم، چهار تکبیر و چهار قنوت خوانده میشود.»
حال دلم به این سو و آن سو میکشد؛ شعف و غم. شعف فرارسیدن عید فطر و غم به آخر رسیدن ماه مبارک رمضان. صحیفه سجادیه را میگشایم و دعای ۴۵ را زمزمه میکنم: «... اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ مِنْ أَلِیفٍ آنَسَ مُقْبِلاً فَسَرَّ وَ أَوْحَشَ مُنْقَضِیاً فَمَضَ؛ بدرود اى همدم ما که چون بیایى، شادمانى و آرامش بر دل ما آرى و چون بروى، رفتنت وحشتخیز است و تألمافزاى...» پیامکی آماده میکنم و برای دوستان و آشنایان میفرستم: «بدرود میگوییم به بزرگترین ماه خدا، به عید متبرک اولیا و بندگان او. بدرود میگوییم به ۳٠ روز عبادت، رحمت، آسایش و بخشندگی و سلام میکنیم به ماه پربرکت شوال.»
زهراسادات محمدی
انتهای پیام