سید یحیی یثربی، مفسر قرآن در گفتوگو با خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، به بیان نکاتی در باب نگاه قرآن به انسان و انسانشناسی قرآنی پرداخت.
یثربی در بخش نخست این گفتوگو با تکیه بر نظر خود مبنی بر روشن بودن و همهفهم بودن زبان قرآن و در عین حال سخن گفتن با افراد در حد فهم آنان، بر این نکته تأکید کرد که فهم ما از قرآن بستگی به نوع تفکر ما دارد و در عین حال فهم زبان روشن آن نیازمند گوشی شنوا و چشمی بیناست.
وی با اشاره به جایگاه انسان در جهان امروز، ارتقای این جایگاه را مساوی انکار خداوند ندانست، بلکه آن را حاکی از به رسمیت شناخته شدن توان انتخاب و اختیار انسان قلمداد کرد و ضمن اینکه انسانشناسی قرآنی را دارای همین رویکرد توصیف کرد، خود قرآن کریم و وجود رسول را بزرگترین معرفی انسان و تأکیدی بر استقلال انسان دانست.
بخش نخست این گفتوگو را در این جا بخوانید!
یثربی در ادامه این گفتوگو با تذکر نسبت به ساختن برخی موضوعات و مفاهیم انتزاعی و ذهنی که هیچگونه کارایی عینی و عملی ندارد و طرح آن به عنوان انسانشناسی قرآنی، بیان کرد: اینکه برای مثال ما چند گونه انسان داریم که یکی انسان است، یکی بشر است، یکی خلیفه است، یکی مخاطب است، یکی آدم است، یکی بنیآدم است، اینها مسائلی انتزاعی هستند و قرآن بر اساس اینها به ما چیزی یاد نداده است و روی اینها تصمیم نگرفته است که الان من یثربی بشر هستم یا آدمام یا انسانم یا خلیفهام یا ... .
وی در پاسخ به این پرسش که چگونه میتوان در شناخت انسان از مفاهیم چشمپوشی کرد، گفت: انسان باید شناخته شود، اما نه با این مفاهیم؛ یعنی اگر ما انسان را از نظر مفهومی تقسیم میکنیم، در عینیت هم باید بتوانیم اینها را تقسیم کنیم وگرنه به یک کلیگویی تبدیل میشود.
یثربی در پاسخ به این پرسش که «آیا این گونه نفی انسانشناسی مفهومی، برآمده از رویکردی پیشاتئوریک به زبان و مفاهیم قرآن است؟» اظهار کرد: ما به دو گونه با واقعیت برخورد میکنیم؛ یکی اینکه یک ذهنیت داریم و واقعیت را با ذهنیت خود تطبیق میکنیم، مانند افلاطون که «مُثُل» را مطرح میکند و بعد سعی میکند واقعیت جهان را با آن «مُثُل» تنظیم کند و میگوید که این آب مظهر مثل آب است، این خاک مظهر مثل خاک است و ... . یک روش هم این است که ذهنمان را با واقعیت تطبیق بدهیم. این روشی بود که ارسطو از همان 2 هزار و 500 سال پیش متوجه آن شد و در همین رابطه به افلاطون انتقاد کرد.
استاد فلسفه و عرفان اسلامی با بیان اینکه روش افلاطونی تطبیق دادن واقعیت با ذهن به ما معرفت نمیدهد، اظهار کرد: ما باید این روش را کنار بگذاریم. روش درست این است که ما ذهنمان را با واقعیت تطبیق بدهیم؛ یعنی بیاییم بیرون و ببینیم که انسان چند قسم است و انسان چه کار میکند و آن چه از انسان مییابیم را تنظیم و تدوین کنیم. بعد در مرحلهای که میبینیم که بعضیها راست میروند و بعضی کج، در این جا به سراغ قرآن برویم تا ببینیم که چرا کج میروند یا در آن جا که میبینیم که بعضی به بعضی زور میگویند، به قرآن مراجعه کنیم و ببینیم که چرا بعضی به بعضی زور میگویند.
یثربی در پاسخ به سؤالات مطرح شده عنوان کرد: بشر هیچگاه نمیتواند بدون تئوری و بدون نظریههای گسترده یا فرضیه یا پارادایم یا پیشفرض فکر کند، اما یک وقت اینگونه است که این پیشفرضها ساخته ذهن اوست، اما یک وقت است که بیرون را مطالعه کرده است و به این پیشفرضها رسیده است. یک وقت در ذهن خود میگوید که یک ماده اولیه و یک صورت داریم که البته قائل شدن به چنین چیزی هم کاملاً انتزاعی نبود، اما یک وقت میرود ببیند که اصلاً ماده چه شرایطی دارد.
وی ادامه داد: ما 22 قرن در ذهنمان آب را عنصری غیرقابل تقسیم دانستیم، اما الان هر بچهای میداند که آب ترکیبی از اکسیژن و هیدروژن است. ما باید به سراغ آب برویم و خودمان حکم نکنیم که جهان از چهار عنصر تشکیل شده و سعی کنیم با آن چهار عنصر دنیا را تنظیم کنیم. برویم ببینیم که واقعاً چند عنصر داریم. عناصر را در نظر بگیریم، اما بعد از مطالعه جهان؛ در یک کلام باید تجربه را مقدم بداریم.
استاد بازنشسته دانشگاه علامه طباطبایی، با غلط دانستن تفسیر به رأی بر همین اساس، بیان کرد: این که میگویند تفسیر به رأی غلط است و در این زمینه حدیث هم داریم و خطرناکترین چیز هم هست، یعنی این که تو یک ذهنیت داشته باشی و آن را به بیرون تطبیق بدهی.
وی ادامه داد: فرق انسان گذشته با انسان امروز در داشتن هواپیما چیست؟ اینکه او هواپیما نداشت و این دارد؛ به دلیل این است که این درست به سراغ طبیعت رفته است، اما او درست نرفته بود. ما اگر بر فیزیک ارسطو میماندیم، هنوز هم هواپیما نداشتیم چون ارسطو درست به سراغ طبیعت نرفته بود.
یثربی در پاسخ به این پرسش که آیا همان حد از مطالعات و مفاهیم فیزیک ارسطویی نیز بر مطالعه تجربی استوار نبود؟ بیان کرد: بله آنها هم تجربی بودند، اما آن مطالعه ابتدایی بود و ما پس از قرنها همچنان دور همان مطالعه و همان نظریههای ابتدایی میچرخیدیم. من نمیگویم که ابنسینا مطالعه نکرده است، او صد در صد مطالعه کرده است، اما آن مطالعه گام اول بود و ما باید باز به سراغ طبیعت و واقعیت میرفتیم و الان در گام هزارم میبودیم.
وی ادامه داد: ما گامهای بعدی را برنداشتیم و در نتیجه آن مطالعه اولیه ارسطو و ابنسینا را برای خودمان به ذهنیت و پارادایم و پیشفرضی تبدیل کردیم که باید واقعیت را با آن تطبیق بدهیم. به هر حال الان ما باید بشر و مشکلات بشر را مطالعه کنیم.
تعبیر شرک به مثابه ظلم به خود، ما را از توجه به ظلم عظیم شرک بازداشته است
این مفسر قرآن با بیان این که یکی از مشکلات بزرگ بشر همین ظلم است، عنوان کرد: ما اگر بشر را مانند فیلسوفان سیاست مورد مطالعه قرار دهیم، میبینیم که اینها کاملاً به این نتیجه رسیدهاند که امپراطوریها و تبعیضها و ستمها اکثراً نتیجه این است که عدهای از انسانها خود را تافته جدا بافته دانستهاند و این را به خدا نسبت دادهاند و ویژه، بودن خود را خدایی و تقدیری شمردهاند. وقتی ما این را بفهمیم، میتوانیم از این مطلب قرآن که میگوید «شرک ظلم عظیم است» چیز دیگری بفهمیم و آن را امروزی میفهمیم.
یثربی با اشاره به فهم غالب و رایج از همین نمونه، بیان کرد: حتی در تفسیرهای اخیر نیز این مطلب به این گونه دریافته شده که کسی که مشرک باشد، با جهنمی شدن به خود ظلم میکند، اما کسی که این را میگوید و به همین بسنده میکند، نمیتواند بفهمد که شرک ظلمی بزرگ و زمینه بزرگترین تبعیضهاست.
وی با تأکید بر ضرورت توسعه ذهن در مواجهه با قرآن، اظهار کرد: ما باید ذهنمان را توسعه بدهیم. این همه تأکید قرآن بر «یعقلون» به این معنا نیست که یک عده عقل دارند و یک عده ندارند، بلکه به این معناست که عقل خود را به کار نمیگیرند.
جمله معروف «جرأت اندیشیدن داشته باشید» از الفبای آموزههای اسلام است
این استاد فلسفه اسلامی افزود: دکارت به مردم یاد داد که همه عقل دارند و تفاوتها در این است که یکی عقل را درست به کار میبرد و یکی درست به کار نمیبرد و در همه این موارد راهنمایی قرآن هم وجود دارد.
وی با اشاره به این مطلب که فلسفه دکارتی را در اروپا راهگشای تمدن جدید و رشد انسان میدانند، عنوان کرد: فیزیک دکارت 20 سال بعد از خودش باطل شد، شیمی و طب او هم باطل شد و خود او هم جوانمرگ شد و اگر به سن پیری میرسید، خودش میدید که اینها همه دود شدند و قبول میکرد که اشتباه میکرده است، اما یک چیز از او ماند و راهنما و راهگشا شد و آن این که هر انسانی باید ذهن خود را از نو بسازد و همین مسئله اساس آن شعار معروف کانت است که گفت «جرأت اندیشیدن داشته باشید»؛ سخنی که از الفبای آموزههای اسلام است.
یثربی با اشاره به نبود تقلید در اصول دین، گفت: این که در اصول دین تقلید نیست، یعنی باید در آنچه داری شک کنی و دوباره ذهنت را با دلیل بسازی. به تو یاد دادهاند خدا یکی است، پیغمبر 124 هزار تا و امام 12 تاست. وقتی بالغ شدی باید بگویی از کجا معلوم خدایی هست و از کجا معلوم خدا یکی است و این را شخصاً باید بسازی. بنابراین این نکتهای را که آنها در این قرنهای اخیر دریافتهاند، ما از اول داشتهایم ولی درنیافتهایم. البته بعضیها مانند جباییها از معتزله دریافتند و گفتند که اولین واجب بر هر مکلف شک است، چرا که کسی که شک نکند، نمیتواند فکر کند و آدم باید شک کند، فکر کند، بتواند استدلال کند و بعد بیاید خدا را بشناسد.
قرآن میگوید که مقلد کسی نباش
وی با اشاره به برخی دیگر از مطالب قرآن عنوان کرد: قرآن میگوید که مقلد کسی نباش، اگر پدر و مادر تو گمراه بودند و تو به دنبال آنها بروی این غلط است، به آن چه داری دلخوش نباش و مطالب دیگری ازاین دست. اینها همه نمونههایی از نوع انسانشناسی قرآن هستند. آیا ما توانستهایم اینها را تحویل بگیریم؟