الگوی بسيج مقاومت در ايجاد اقتصاد مقاومتی كارساز و كارآمد است
کد خبر: 2260204
تاریخ انتشار : ۰۱ بهمن ۱۳۹۰ - ۰۹:۱۸

الگوی بسيج مقاومت در ايجاد اقتصاد مقاومتی كارساز و كارآمد است

گروه سياسی: الگوی بسيج مقاومت در ايجاد اقتصاد مقاومتی هم می‌تواند كارساز و كارآمد باشد؛ يعنی با هدايت انگيزه‌های معنوی مردم مسلمان و انقلابی می‌توان يك جبهه مقاومت اقتصادی در مقابل هجوم و تهديدات اقتصادی نظام استكباری ايجاد كرد كه اين جبهه حتی می‌تواند به ايجاد موازنه با قدرت اقتصادی استكباری اقدام كند.

به گزارش خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا) به نقل از پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله خامنه‌ای، اولين شرط حركت به سمت جهاد اقتصادی و اقتصاد مقاومتی داشتن روحيه جهادی است و روحيه يك ملت، بيش از هر چيز ديگر به فرهنگ او برمی‌گردد.
رهبر معظم انقلاب اسلامی می‌فرمايند: «اگر ما بخواهيم اين حركت عظيم اقتصادى در كشور در سال 90 انجام بگيرد، يك الزاماتى هم دارد ... اولاً روحيه جهادى لازم است.»1 اما سؤال مهم اين است كه رابطه «فرهنگ» و «اقتصاد» در مكتب اقتصادی اسلام چگونه است؟ حجت‌الاسلام والمسلمين عبدالعلی رضائی، عضو كميسيون حوزوی شورای عالی انقلاب فرهنگی در گفت‌وگوی زير به اين پرسش پاسخ می‌دهد.
با توجه به معنی و مفهوم اقتصاد مقاومتی، چگونه می‌توان رابطه فرهنگ و اين اقتصاد را بررسی و تبيين كرد؟
اقتصاد مقاومتی در رويارويی و تقابل با اقتصاد وابسته قرار می‌گيرد. اقتصاد مقاومتی نمی‌پذيرد كه صرفاً مصرف‌كننده باشد، منفعل نيست و در مقابل اهداف اقتصاد سلطه ايستادگی می‌كند. اين اقتصاد با رويكرد فعال و مقاومت در مقابل تعاريف، ساختارها و محصولات اقتصاد سلطه، سعی در تغيير ساختارهای اقتصادی موجود و بومی‌سازی آن بر اساس جهان‌بينی و اهداف خود دارد.
هر جامعه‌ای سه ركن اساسی دارد؛ فرهنگ، سياست و اقتصاد. اين سه ركن متقوم هم هستند و از بين آنها، فرهنگ نقش مهم‌تری دارد. بنابراين اقتصاد در تبعيت از فرهنگ عمل می‌كند. اساساً اقتصاد، ارزش‌ها و جهت خود را از فرهنگ متبوع خود می‌گيرد. بنابراين تا فرهنگ مقاومتی نباشد، اقتصاد هم مقاومتی نخواهد شد. پس اين دو با هم يك رابطه طولی دارند.
الگوی مناسب برای اين رابطه چگونه است؟
بهترين الگو برای ايجاد رابطه فرهنگ و اقتصاد مقاومتی، الگوبرداری از فرهنگ بسيج و دفاع هشت ساله ما در برابر همه دنيا است. در جنگ تحميلی با تكيه بر فرهنگ عاشورا، بزرگ‌ترين جبهه مقاومت در مقياس عمومی و در تمامی سطوح جامعه شكل گرفت. به تبع اين فرهنگ مقاومتی، سياست مقاومتی و جنگ مقاومتی و اقتصاد مقاومتی جديدی در دنيا مطرح شد. عامل اصلی اين مقاومت گسترده هم نه مليت بود و نه نژاد و قوميت و نه چندان آب و خاك، بلكه «مذهب و باورهای اعتقادی» عامل اصلی آن بود. اين عامل هم بر دو ركن اساسی استوار بود؛ ركن اول «عاشورا و شهادت» و ركن دوم «انتظار و ظهور منجی مصلح».
بنابراين الگوی بسيج مقاومت در ايجاد اقتصاد مقاومتی هم می‌تواند كارساز و كارآمد باشد. يعنی با هدايت انگيزه‌های معنوی مردم مسلمان و انقلابی می‌توان يك جبهه مقاومت اقتصادی در مقابل هجوم و تهديدات اقتصادی نظام استكباری ايجاد كرد كه اين جبهه حتی می‌تواند به ايجاد موازنه با قدرت اقتصادی استكباری اقدام كند.
از نظر شما پيش‌شرط‌ها و پيش‌نيازهای فرهنگی برای تحقق و دست‌يابی ملت ما به اقتصاد مقاومتی چيست؟
مادامی كه خاستگاه «فرهنگ اقتصاد» بر پايه مفاهيمی همچون «سودمحوری»، «سرمايه‌سالاری» و «تكاثرگرايی» باشد و كارشناسان و مديران اقتصاد به اين دسته از معادلات وفادار باشند، اقتصاد مقاومتی و جهاد اقتصادی مورد نظر نظام اسلامی تحقق پيدا نخواهد كرد. به عبارت ديگر، هرگاه مفاهيم، تعاريف، سياست‌ها، قوانين، ساختارها، ضوابط و مديريت اقتصادی حول محور «اقتصاد سرمايه‌داری» تعريف شود، نمی‌توان از توليد ثروت بر پايه جهاد و مقاومت و اخلاص و ايثار سخن گفت. پس می‌توان نتيجه گرفت كه كيفيت و نوع فرهنگ حاكم بر اقتصاد می‌تواند پذيرای مفهوم ارزشی جهاد و مقاومت باشد يا نباشد.
اعلام جهاد اقتصادی از جانب رهبر معظم انقلاب در سرآغاز سال 1390 بيانگر اين واقعيت است كه با پيروی از الگوهای متداول اقتصادی دنيا نمی‌توانيم به اقتصادی صيانت‌زا، عدالت‌آفرين و مقتدر برسيم. از پيش‌نيازهای فرهنگی برای دستيابی به اقتصاد مقاومتی، يكی اين است كه استراتژی اقتصادی را حول محور استراتژی «جنگ فرهنگی» بازتعريف كنيم. در اين صورت عرصه اقتصادی هماهنگ با عرصه فرهنگ عمل خواهد كرد. اگر مسئولين و مردم ما جنگ اقتصادی دشمن را به طور صحيح درك نكرده باشند و اگر اقتصاد مقاومتی و جهاد اقتصادی صرفاً معطوف به رشد مادی و رفاه و بالا رفتن قدرت مادی همچون كشورهای ژاپن و چين فرض شود، مفهوم جهاد و اقتصاد مقاومتی از معنی و محتوای اصلی خود تهی خواهد شد. در اين صورت جهاد و اقتصاد مقاومتی در معنايی به كار خواهد رفت كه بيشتر شبيه يك مسابقه است تا جنگ و مقاومت. در جهاد و مقاومت، فرض يورش و هجوم دشمن حتمی است و در آن صحنه، جبهه حق و باطل در حال تقابل هستند و تنها در صورت درك چنين مسئله‌ای است كه می‌توان از همه آحاد، اصناف و اقشار انتظار داشت كه در عرصه اقتصاد تا مرز شهادت مجاهده كنند و توليد و توزيع و مصرف جامعه را در جهت برتری جبهه حق بر باطل به حركت درآورند.
اين پيش‌نيازهای فرهنگی كه اشاره كرديد چگونه بايد محقق بشوند؟
تحقق پيش‌نيازهای فرهنگی را بايد در سه سطح بنيادی، تخصصی و عمومی دنبال كرد؛ در سطح بنيادی كه نياز به استخراج فقه نظام اقتصادی و نظام‌سازی مبتنی بر آن توسط فقها و كارشناسان فقه ما دارد، در سطح تخصصی كه نياز به بازنگری در مفاهيم، تعاريف، سياست‌ها، قوانين و ضوابط اقتصادی موجود كشور و نظريه‌پردازی و الگوپردازی بر اساس مفاهيم و تعاريف جديد و هماهنگ با نگاه ارزش‌محور دارد، و بالأخره در سطح عمومی كه نيازمند آموزش و ظرفيت‌سازی و فرهنگ‌سازی در سطح كارشناسان و كارگزاران نظام اسلامی و مردم است.
منابعی كه ما با تكيه بر آن می‌توانيم اين پيش‌نيازها را محقق كنيم چيست؟
عرصه اين منابع متفاوت و گوناگون است. در عرصه‌ی مفهومی، قانون اساسی و اسناد بالادستی نظام همچون سند چشم‌انداز 20ساله، سياست‌های كلی نظام، نقشه مهندسی فرهنگی كشور، نقشه جامع علمی كشور و سند تحول بنيادين آموزش و پرورش و ده‌ها سند در حال تدوين كه منبع معتبر و راهبردی محسوب می‌شوند قرار دارند. به لحاظ ساختاری هم بخش اقتصاد كشور به ستادی فرهنگی ذيل شورای عالی انقلاب فرهنگی نياز مبرم دارد.
استفاده از ظرفيت و توان علمی حوزه‌های علميه و پژوهشگاه‌های وابسته به حوزه و دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌های مرتبط به‌عنوان عقبه فكری، استفاده از شورای عالی انقلاب فرهنگی به‌عنوان قرارگاه اصلی فرهنگی و ستاد هماهنگی بين حوزه‌ها و دانشگاه‌ها با قوای سه‌گانه به‌عنوان واحدهای عملياتی، و همچنين استفاده از نيروهای نخبه جوان و مؤمن كه در حال حاضر به صورت ناشناخته در جامعه معطل مانده‌اند از مهم‌ترين منابعی است كه بايد برای فراهم آوردن پيش‌نيازهای فرهنگی اقتصاد مقاومتی مورد توجه قرار بگيرند.
بنابراين منابع مفهومی، ساختاری و انسانی، اصلی‌ترين منابع لازم برای ما هستند.
باتوجه به تأثيرپذيری اقتصاد مقاومتی از مؤلفه‌های فرهنگی، نقش و تأثير جداگانه‌ی «فرهنگِ سياست»، «فرهنگِ اجتماع» و «فرهنگِ اقتصاد» در اقتصاد مقاومتی چگونه است؟
فرهنگِ سياست به مجموعه باورها، ارزش‌ها، رفتارها و نمادها در حوزه‌ی قدرت و گرايش‌های هر جامعه اطلاق می‌شود. فرهنگ سياست بيانگر جهت‌گيری دولت‌ها و ملت‌ها است. هرگونه تغيير و اتخاذ مواضع در فرهنگ سياست، تأثير مستقيم بر اقتصاد مقاومتی كشور دارد. اين‌كه سمت و سوی جامعه‌ای به طرف حق باشد يا باطل، تأثيری بسزا بر جهت‌گيری اقتصادی آن جامعه و نظام خواهد داشت. بنابراين با توجه به فرهنگ سياست نظام اسلامی كشورمان كه مبتنی بر استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی است، اقتصاد ما هم نبايد وابسته باشد. لذا وجود يك اقتصاد مستقل و مقاوم در مقابل نفوذ بيگانگان و متكی بر عدالت و پيشرفت الزامی است.
فرهنگِ اقتصاد نيز همچون فرهنگ سياست به مجموعه باورها، ارزش‌ها و رفتارها و نمادها در حوزه ثروت اطلاق می‌شود كه با تغيير يا تحول آن، اقتصاد مقاومتی نيز دچار تغيير و تحول خواهد شد. پس هر گونه تحول مثبت يا منفی در فرهنگ سياست (قدرت)، فرهنگ اقتصاد (ثروت) و فرهنگ اجتماع (هنجارها و رفتارها) مستقيماً بر اقتصاد مقاومتی تأثير دارد. براين اساس اقتصاد مقاومتی تابعی از فرهنگ سياست، فرهنگ اجتماع و فرهنگ اقتصاد است. البته سهم تأثير فرهنگ سياست در رتبه اول، فرهنگ اجتماع در رتبه‌ی بعدی و فرهنگ اقتصاد در رتبه آخر است.
از ديدگاه شما رابطه و نسبت بين «فرهنگِ اقتصاد» و «اقتصادِ فرهنگ» چگونه است؟
بايد بگويم كه يكی از محورهای مهم در عرصه اقتصاد اسلامی، اقتصادِ فرهنگ است كه شامل همه منابع انسانی، مالی، تجهيزات، سخت‌افزار، فضا و امكانات می‌شود. اقتصاد بخش فرهنگ نقش مؤثری در پيشرفت فرهنگ اسلامی در سطوح مختلف جامعه دارد. اگر اقتصاد فرهنگ مبتنی بر فرهنگ اقتصادی منبعث از اسلام نباشد، نه‌تنها موجب پيشرفت جامعه اسلامی نخواهد شد، بلكه به عنوان يك اهرم بازدارنده و مخرب هم عمل خواهد كرد و مانع پيشرفت فرهنگ اسلامی در تمامی ابعاد خواهد بود. پس اگر فرهنگ اسلامی را پايه و اساس شكل‌گيری تمامی پديده‌ها و از جمله نظام اقتصادی بدانيم، آن‌گاه درخواهيم يافت كه اقتصاد فرهنگ تابعی از فرهنگ اقتصاد است كه امروزه از آن به عنوان مكتب اقتصادی ياد می‌كنند.
پس اقتصاد مقاومتی يكی از اركان «مكتب اقتصاد اسلامی» به حساب می‌آيد كه ديگر اركان آن شامل «عدالت اقتصادی»، «تدبير معيشت» و «عقلانيت اقتصادی»، الگوی توليد، توزيع و مصرف اقتصادی است. اركان مذكور را اصطلاحاً «فرهنگ اقتصاد» می‌نامند. حال اگر اقتصاد خالی از اين اركان باشد، ديگر نمی‌توان آن را اقتصاد اسلامی ناميد. پس اسلاميت اقتصاد متقوم به وجود معنويت، عدالت و عقلانيت برخاسته از فرهنگ اسلامی در همه عرصه‌های توليد، توزيع و مصرف ثروت است. فرهنگی مبتنی بر معنويت و عدالت و عقلانيت دينی، فرهنگی مقاوم و سالم و مقتدر هم خواهد بود. آن‌گاه حضور و جريان اين فرهنگ در ديگر ابعاد جامعه و از جمله حضور فرهنگ در نظام سياسی، حضور فرهنگ در نظام فرهنگی و حضور فرهنگ در نظام اقتصادی موجب سلامت نظامات سياسی، فرهنگی و اقتصادی خواهد شد.
پس در مرحله نخست و به وسيله فرهنگ دينی بايد تمامی نظامات جامعه را مهندسی كرد. در مرحله دوم وقتی كه اين نظامات شكل گرفت، يعنی هرگاه نظام اقتصادی بر پايه فرهنگ دينی تعريف و مهندسی شد، آن‌گاه اقتصاد سياست و اقتصاد فرهنگ و اقتصاد در حوزه اقتصاد نيز پاك و تعالی‌بخش و مقاوم و بالنده خواهد بود و می‌تواند در خدمت اهداف بلند و تعالی‌بخش و انسان‌ساز اسلام باشد.
پی‌نوشت:
1. بيانات در حرم مطهر رضوی در آغاز سال 90
captcha