به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از
لرستان، شهید سرتیپ ترحم فلاحوندچگنی، در سال 1341 در یکی از روستاهای
توابع شهرستان خرمآباد در یک خانواده مؤمن و متدین و پیرو ولایت و امامت
دیده به جهان گشود.
وی علاقه وافری به مقام ولایت و امامت داشت و با
آغاز انقلاب اسلامی در تظاهرات شرکت فعال داشت تا اینکه در سال 1359 با
شروع جنگ تحمیلی به فرمان امام خمینی(ره) لبیک گفت و به همراه سپاه توحید
اسلام بهعنوان بسیج منطقه غرب (سرپل ذهاب) اعزام و پس از گذشت چند ماه در
آنجا، مجدداً جهت ادامه تحصیل به خرمآباد بازگشت و در سال 1362 به عضویت
دانشگاه افسری ارتش اسلام درآمد و پساز طی نمودن دورههای مقدماتی و ...
با انتخاب رسته پیاده به لشکر 84 پیاده لرستان پیوست و به خط مقدم منطقه
عملیاتی مهران اعزام شد و در ابتدا بهعنوان فرمانده دسته گشتی شناسایی
منصوب گردید.
این شهید بزرگوار از ایمان و شجاعت عجیبی برخوردار بوده و
برای شناسایی دشمن و ضربه زدن به آنان همیشه داوطلب بود، زمانی که شهید در
منطقه حضور داشت آرامش خاصی در گروهان وی حاکم بود.
وی در هنگام
عملیات آفندی نیروهای عراقی در تاریخ 27 اردیبهشتماه سال 65 مسئولیت
فرماندهی گروهان را پس از به شهادت رسیدن ستوان دوم محمدحسین متین برعهده
داشتند و سرسختانه مشغول نبرد با گارد ریاست جمهوری عراق بودند، وی توانست
با تبحر و شهامت کم نظیرش گروهان را هدایت و حلقه محاصره دشمن را درهم
بشکند که در همان موقع همرزمان و فرماندهان وقت لقب خط شکن عملیات مهران
را بر وی نهادند.
به گفته تمامی همرزمان و همسنگرانش شهید فلاحوند
یکیاز افسران شجاع دوران دفاع مقدس در لشکر 84 محسوب میشد و سرانجام به
بزرگترین آرزویش که شهادت در راه خدا بود رسید و در تاریخ 31 خردادماه سال
65 مصادف با سالروز شهادت دکتر مصطفی چمران به درجه رفیع شهادت نائل
گردید.
وصیتنامه شهید فلاحونداین شهید بزرگوار در وصیتنامه خود چنین آورده است؛
بسم رب الشهداء و الصدیقین
شهادت نه تنها باختن نیست بلکه یک افتخاراست (امام خمینی(ره))
هر
روز عاشوراست و هر روز کربلاست؛ در این روزها که آمریکا و ایادیاش به
وحشت از انقلاب اسلامی ایران به رهبری مردی از تبار حسین(ع) و فرزندی از
فرزندان فاطمه(س) امام خمینی رهبرکبیر انقلاب از صدد این برآمدند که موانعی
ایجاد کنند که جلوی رشد این انقلاب اسلامی که روند آن براساس قرآن و پیرو
قیام خونین حسین(ع) است را بگیرند و بعد از چندین توطئه که با به کار گرفتن
تمام نیروی خودشان نهتنها نتوانستن کوچکترین خدشهای بر این انقلاب وارد
کنند بلکه اراده این مردم اسلامی و انقلاب مصممتر و محکمتر شده تا
اینکه دیدند دیگر هیچ کاری نمیتوانند بکنند آمدند یک نوکر حلقه به گوشی
در منطقه پیدا کردند به اسم صدام که سطح جنایات آن از دیگر حکام منطقه
بیشتر بود و بیشتر حق مردم ضعیف و طبقه کارگر را پایمال کرده و با وعدههای
پوچ و توخالی که به او دادند او را واداشتند تا این انقلاب نوپای جمهوری
اسلامی که رسالت پیامبران را که بعد از 14قرن به فراموشی سپرده شده بود و
حالا آن رسالت را به دوش گرفته بود و عقیده داشت و دارد که به جهانیان
بفهماند که این نوکر حلقه به گوش آمریکا و اسرائیل و این از خدا بیخبر که
دم از حقوق مردم میزند ولی برعکس که در حدود نیم میلیون آواره و شاید
بیشتر از این عده در چالههای سیاه زندان خفتهاند که این عده بیشتر مردمی
هستند که دم از اسلام و قرآن میزنند ولی صدام صهیونیستی که دم از
ناسیونالیستی میزند و میگوید این جنگ بین عرب و فارس است . ولی هر روز
دهها تن از این عربها را به خاک و خون میکشد و حق آنها را پایمال
میکند بهطوریکه روی هیتلر و موسولینی و دیگر جنایتکاران تاریخ را
سفیدکرده و خلاصه آن خوی نامردی خودش را نشان داد و ناجوانمردانه به ایران
اسلامی حمله کرد و جنایتی سخت آفرید... این جنایت طوری بود که به کودکان،
دختران، کوچک و بزرگ و زنان چه پیر و چه جوان و مردان رحم نکرد.
شهرهای
مرزی را با خاک یکسان کرد. مردم ایران وقتی دیدن که ناموس، جان و مال
آنها و برادران آنها در خطر است به ندای رهبر بت شکن خود حضرت امام خمینی
لبیک گفتند و در جلوی این مرد فاسق، جنایتکار نوکر حلقه به گوش بیگانگان
ایستادند و مشت محکمی به دهن او و اربابانش کوبیدند و او را از خاک ایران
عزیز بیرون کردند.
تا اینکه بعد از چهار سال جنگ ما هم بهعنوان
قطرهای از دریای خروشان حزبالله راهی جبهههای حق علیه باطل شدیم تا شاید
بتوانیم با الهام گرفتن از مکتب اسلام و قرآن و رهنمودهای حضرت امام
خمینی با کمک دیگر برادران در خط پوزهی این اجنبی را به خاک بمالانیم و شر
این کرم آمریکایی را از جان این درخت نونهال اسلامی بکنیم و بیایید
برادران با قلمتان، کاغذتان، زبانتان، اخلاقتان، رفتارتان و کردارتان در
تداوم این انقلاب بکوشید و در هر سنگری که هستید بهنحو احسن از طریق
اسلامی و با الهام گرفتن از قرآن و مکتب اسلام و به رهبری امام بزرگوار از
آن حفاظت کنیم و تن به ذلت و سازش به گروهکها و ایادی این اجنبیها ندهید
مستقل باشید و اما خواهران شما را به خدا قسم میدهم و به قرآن قسم میدهم
چون شما به قول امام، مربی جامعه هستید باید همه وجودتان اسلامی باشد.
حجابتان
را رعایت کنید چرا به حجاب اهمیت نمیدهید مگر نمیدانید این همه شهید
بهخاطر ناموس و مال مردم این مملکت شهید شدهاند چرا حرمت خون شهدا را زیر
پامیگذارید چرا کفر نعمت میکنید چرا خودتان را یک انسان حساب نمیکنید
چون اگر بیحجابی را به حساب تمدنی بودن بگذارید پس حیوانات هم متمدنترین
موجودات هستند پس خواهران کمی فکر کنید و تن به ذلت ندهید. خودتان را در
حد یک حیوان حساب نکنید.
پس برادران شما به ندای امام عزیز لبیک بگویید و خواهران شما هم حجابتان را رعایت کنید .
و
اما پدر جان و مادر عزیزم برای من ناراحت نباشید چون من با آگاهی کامل و
با بینشی خوب که خالی از کوتهنگری بوده راهی جبهه حق علیه باطل شدهام من
هیچگونه ناراحتی ندارم چون راه من راهی نیست که در آن ضرر باشد. چرا؟ چون
اگر بمیرم شهیدم و اگر بکشم جهاد است. اگر شهید شوم همان طوری که در
احادیث آمده و قرآن بیان میدارد پیش خدا روزی دارم و خدا خودش میگوید
آنهایی که شهید میشوند اجری عظیم پیش من دارند و خیال نکنید آنها
مردهاند بلکه آنها زندهاند و آنهایی که شهید میشوند خدا عاشقشان
میشود که جانشان را میگیرد و در بهایش بهشت را به آنها میدهند پس شما
برای من ناراحت نباشید درست است اولاد خیلی عزیز است ولی شما نباید این
اولاد را عزیزتر از اسلام بدانید زیرا تمام دارایی انسان هستی و نیستی او
متعلق به خداست و در آخرت هرکس باید جوابگوی اعمال خود باشد پس اگر ایمان
دارید اول ایمان خودتان را درست کنید بعد هم من که هیچ، آن شش برادر و آن
دو خواهرم در راه اسلام شهید شوند نباید ناراحت شوید و باید بگویید «انالله
و انا الیه راجعون».
از لحاظ کارهای خانواده هیچگونه سفارشی ندارم اگر شهید شدم اگر میدانید که مشکل برایتان نیست مصیبت من را در صحرا برگزار کنید.
صد
درصد حجلهای در صحرا برایم بزنید و شب هفتم و چهلمم دعای کمیل برگزار
کنید. یک پرچم سبزی که روی آن نوشته شده باشد «محمد» رسولالله بر روی قبرم
بگذارید و در آخر برادرانم را آن چنان تربیت کنید که هر کدام برای اسلام
جانباز و سرباز باشند.
و سلام علیکم و رحمتالله و برکاته (خدایا خدایا
تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار) (شهدا زندهاند اللهاکبر به حق
پیوستهاند اللهاکبر).
نامه شهید فلاحوند در شهریور 63 به خانواده پدر
و مادر گرامی برای من ناراحت نباشید جای من خیلی خوب است و هیچ ناراحتی
ندارم غیر از دوری از شما که امیدوارم آن هم به خواست خدا برطرف شود برای
من ناراحت نباشید اگر زنده ماندم دو سه روز مانده به تاسوعا و عاشورا مرخصی
میگیرم و میآیم و اگر هم سعادت داشتم و شهید شدم که چه بهتر، آنان که
رفتند کاری حسینی کردهاند و آنان که ماندهاند باید کاری زینبی کنند. اگر
ما رفتیم شما باید صبر پیشه کنید تا اجری مانند مزد و پاداش شهیدان پیش
پروردگار داشته باشیم,زنده ماندن ما بدون زنده مانند اسلام فایدهای ندارد
به قول امام عزیز: ما باید تمام عزیزانمان را فدای اسلام کنیم چون اسلام
از عزیزانمان عزیز تراست. اگر شما ما را دوست دارید برایمان دعا کنید تا
گناهانمان آمرزیده شود که اگر شهید شدیم در جوار شهدای راستین اسلام و از
جمله در کنار سرور شهیدان حسین بن علی (ع) قرار گیریم و با خاطری آسوده
زندگی کنیم مادر جان شیرت را حلالم کن من که هیچکارهای نبودم تا در قبال
آن همه زحماتی که تو با من کشیدهای به کاری بکنم و تلافی آنها را به تو
بدهم ولی اگر شهید شدم افتخار کن که فرزندت در راه پرافتخار اسلام هدیه
دادهای و یک موقعی ای برای من گریان نباشید اگر شما با این نامه من ناراحت
شوید ولی آنقدر باید صبور و شکیبا باشید که اصلاً خم به ابرو نیاورید.
شما اگر فکر کنید این دنیا پُر از ذلت و مادیات که انسان را گول میزنند
مانند یک کاروانسرا است که یکی دو روز بیشتر از این مهمانخانه نمیمانیم
خواه نا خواه میرویم بهجای دیگر که آن روز که میمیریم روز اول زندگی است
و آن روز است باید توشهای داشته باشیم تا از گرسنگی نمیریم.
نامه شهید فلاحوند در اردیبهشت 64 به خانواده این
نامه را برای این جهت نوشتهام که شما هم از سلامتی من باخبر شوید و هم
پدر جان اصلاً برای من ناراحت نباشید توکل تمامی رزمندگان اسلام و ازجمله
من هم با خدای یکتا و هرچه در سرنوشت ما هست همان است (پدر و مادر عزیزم
اگر من که هیچ ،تمام خانوادهمان در راه خدا و اسلام فدا شویم شما نباید
ناراحت شوید چون تمام این دنیا زندگی ما بهخاطر آخرت است چون بزرگ پیامبر
ما میفرماید: «الدنیا مزرعه الاخرت» این دنیا کشت و مزرعه آخرت است هرچه
در این دنیا زندگی میکنیم همهاش بهخاطر آخرت است.اگر کارهای خوب و نیک
انجام دهیم در آخرت و قیامت نتیجه خوبی داریم.مثل این میماند که زمستان
گندم بکاریم و تابستان هم گندم بیشتر درو کنیم. ولی اگر کارهای ناشایسته و
بدی انجام دهیم و در آخرت نتیجه بدی دریافت کنیم.پدر جان کارهای خوب
کارهایی هستند که اصول دین و فروع دین ما هستند، مثل نماز، روزه، جهاد، حج،
امر به معروف و نهی از منکر، اعتقاد بهروز قیامت است و کارهای دیگری که
خدا مسلمانان را مثل ابراهیم مورد امتحان قرار میدهد.خدا در قرآن میگوید
ای کسانیکه ایمان آوردهاید هر آن شما را امتحان میکنیم و اگر در این
امتحان قبول شویم و سربلند بیرون آییم در نزد خدا به درجههای بالاتری دست
مییابیم و اگر خدایی نخواسته مردود شویم در ضرر و زیانیم مثل دانشآموزی
که درس خوب بخواند و قبول شود پیش پدر و مادرش سرافراز است و اگر مردود شود
سربهزیر است و خجالت میکشد .پدر، مادر و خواهر و برادرانم تمام این
حرفهایم به جهت این است که شما نه تنها برای دوری من ناراحت نباشید بلکه
اگر خدا سعادت را نصیب ما کرد و در راه خدا شهید شدم برایم نگران نباشید که
خدایی نکرده سربهزیر شوید پیش خدا شما نصف ثواب جهاد ما را قبول کند
دارید پس شما صبور و شکیبا باشید.