اما و اگرهای بشارت ظهور پیامبر اسلام در کتب مقدس/ ناگفته‌هایی از «وحی کودک»
کد خبر: 3670110
تاریخ انتشار : ۱۷ آذر ۱۳۹۶ - ۱۰:۲۶
ایکنا گزارش می‌دهد:

اما و اگرهای بشارت ظهور پیامبر اسلام در کتب مقدس/ ناگفته‌هایی از «وحی کودک»

گروه اندیشه: در کتب مقدس یهودیان و مسیحیان، بشارت ظهور پیامبری داده شده است که سیطره دعوتش شرق و غرب عالم را فرا می‌گیرد. با اینکه همه به وجود چنین بشارتی اعتراف دارند اما در تعیین مصداق حقیقی آن اختلافات زیادی وجود دارد.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا) در کتب مقدس یهودیان و مسیحیان، بشارت ظهور پیامبری داده شده است که سیطره دعوتش شرق و غرب عالم را فرا می‌گیرد. امروز حدود 3500 سال از زمان بیان بشارت ظهور این منجی می‌گذرد اما پیروان ادیان ابراهیمی در تعیین مصداق این رسول الهی دچار اختلافند. مسیحیان «روح‌القدس» و مسلمانان «پیامبر اکرم» را مصداق تحقق این وعده الهی می‌دانند. سالروز ولادت پیامبر اسلام بهانه‌ای شد که با سعید کریم‌پور، یکی از پژوهشگران عرصه ادیان به گفت‌وگویی بنشینیم و به واکاوی این موضوع بپردازیم. سعید کریم‌پور دانشجوی دکتری رشته ادیان و عرفان در دانشگاه فردوسی مشهد است که تاکنون 11اثر تحقیقی در حوزه ادیان ابراهیمی منتشر کرده است که از جمله آنها می‌توان به ترجمه «انجیل برنابا» اشاره کرد. ترجمه کامل «طومارهای بحر‌المیت» جدیدترین اثر پژوهشی اوست که در دست انتشار است. بخش نخست این گفت‌وگوی از نظر می‌گذرد؛

ایکنا: چرا پیروان ادیان ابراهیمی در تعیین مصداق پیامبر آخرالزمان که بشارت آمدنش در کتب مقدس ذکر شده است دچار اختلاف شده‌اند؟

پیروان هریک از ادیان که نسبت به ادیان سابق متأخرتر هستند، ویژگی‌های پیامبر آخرالزمان را با ویژگی‌های پیامبر خودشان تطبیق می‌کنند. یعنی مسیحیان می‌گویند پیغمبر آخرالزمان عیسای ماست، مسلمان‌ها می‌گویند حضرت محمد(ص) است و پیروان ادیان دیگر هم با پیامبر خودشان تطبیق می‌کنند. مثلا مانوی‌ها می‌گفتند پیغمبر آخرالزمان «مانی» است.
دلیل این امر این است که نشانه‌هایی که برای ما باقی مانده است، یعنی جملاتی از کتاب مقدس که حاوی بشارت هستند، نشانه‌هایی را به صورت کلی بیان کرده‌اند و به ذکر جزئیات و خصوصیات پیامبرآخرالزمان نپرداخته‌اند. لذا پیروان ادیان از روی همان جزئیات، به تعیین مصداق می‌پردازند. این اشارات کلی موجب شده است که هرکسی نشانه‌های پیامبر آخرالزمان را با پیامبر خودش تطبیق دهد. به همین دلیل، بحث بشارت ظهور پیامبر موعود یک بحث تفسیری است و جنبه تفسیری دارد. پیروان هریک از ادیان بر اساس معیارهای مورد قبول خودشان می‌آیند این جملات را به نحوی تفسیر می‌کند که با شخصیت مورد نظر خودشان تطبیق کند.
لذا دلیل این امر که پیروان یک دین جدید می‌گفتند پیامبر موعود پیامبر ماست و در مقابل، پیروان دین قبلی این ادعا را قبول نمی‌کردند همین تفسیری بودن نشانه‌ها بوده است. یعنی پیروان دین جدید بر اساس معیارهای دین خودشان آن نشانه‌ها را بر پیامبر جدید تطبیق می‌دادند اما پیروان دین قدیم، بر اساس معیارهای دین خودشان می‌گفتند این پیامبر جدید، پیغمبری نیست که ما در جست‌وجویش بودیم. در مجموع، کلی بودن نشانه‌هایی که در بشارت‌ها اعلام می‌شد باعث ایجاد تفسیرهای متفاوت و اخلاف نظر بین پیروان ادیان گشت.

ایکنا: یعنی شما می‌فرمایید در این بشارت‌ها به نام پیامبر اسلام تصریح نشده است؟

بنده پژوهشی در این زمینه انجام دادم و سعی کردم نگاه بی‌طرفانه‌ای داشته باشم. نگاه بی‌طرفانه داشتن موجب می‌شود انسان به نتایجی برسد که افرادی که نگاه بی‌طرفانه ندارند، آن نتایج را نپذیرند. من پرسش را مطرح کردم که آیا این نشانه‌هایی که بیان شده است به طور قطعی و دقیق، قابل تطبیق به شخص خاصی هست و یا جنبه کلی دارد و بر حسب تفاسیر مختلف می‌تواند بر افراد گوناگون تطبیق کند. بنده متوجه شدم این مسئله، یک مسئله تفسیری است و هیچ کس به طور دقیق نمی‌تواند بگوید فلان بشارتی که در کتاب مقدس ذکر شده است، یعنی جملاتی که جنبه پیش‌گویی از آمدن یک قدیس بزرگ در آخرالزمان دارد، قطعا بر آن شخصی دلالت می‌کند که ما بدان معتقدیم. واقعا این‌گونه نیست.

نشانه‌ها طوری است که هرکس می‌تواند آنها را با فرد مورد نظر خود تطبیق بکند. این نتیجه‌ای بود که من به آن رسیدم. اگر نگاه بی‌طرفانه داشته باشیم به این نتیجه خواهیم رسید که این جلات فقط می‌تواند جنبه تفسیری داشته باشد و نه جنبه قطعی. این پژوهش که بنده انجام دادم دو خصوصیت داشت: نخست اینکه با نگاه بی طرفانه بود. دوم اینکه جنبه علمی داشت. یعنی من نیامدم جنبه عقیدتی به آن بدهم. منظور از علمی بودن این است که بیشتر روی اسناد تاریخی و متون بزرگان ادیان قدیم تمرکز کردم. به عبارتی، در تطبیق نشانه‌ها، اسناد تاریخی را لحاظ کردم و جنبه فلسفی و الاهیاتی به آن ندادم. یعنی هم نگاهم نگاه بی طرفانه بود و هم رویکردم به مسئله، رویکردی علمی بود.

ایکنا: لطفا نمونه‌ای از این بشارت‌ها را بیان فرمایید.

در تورات آمده است که حضرت موسی از قول خداوند می‌گوید: یک پیامبری خواهد آمد؛ من این پیامبر را از میان برادرانت برخواهم گزید. وقتی خداوند به موسی خطاب می‌‌کند «از میان برادرانت»، این گفتار، جنبه تفسیری پیدا می‌کند. در تورات کلمه برادران هم به اشخاصی از بنی اسرائیل اطلاق شده است، هم به اشخاصی بیرون از بنی اسرائیل که از نظر آبا و اجداد با بنی اسرائیل نسبتی داشته باشند.

مسلمان‌ها می‌گویند چون حضرت اسماعیل، پدر اسحاق بوده، بنابراین نسل اسماعیل با نسل اسحاق برادر محسوب می‌شوند. لذا اینگونه بشارت موسی را با پیامبر اسلام تطبیق می‌دهند. یعنی می‌گویند پیامبر اسلام از بنی اسماعیل است و بنی اسماعیل، برادران بنی اسرائیل هستند. بنابراین این بشارت با پیامبر اسلام تطبیق می‌کند.

در مقابل، یهودیان می‌گویند کلمه برادران برای افرادی از خود بنی اسرائیل استفاده شده است. مثلا وقتی در تورات می‌گوید: یکی از برادرانت را به پادشاهی برگزین، یعنی یکی از خود بنی‌اسرائیل. طبق دیدگاه سنتی یهود که فقط خودشان را قوم برگزیده به‌شمار می‌آورند و نبوت را فقط در چهارچوب خودشان می‌پذیرند، ادعا می‌کنند این پیامبر موعود هم از قوم بنی‌اسرائیل است. این یک نمونه از نشانه‌هایی است که گفته شده و جنبه تفسیری دارد.

ایکنا: در برخی روایات گفته شده که نام پیامبر اسلام و حتی امیرالمومنین(ع) صراحتا در کتب مقدس ذکر شده است. در این زمینه چه توضیح می‌فرمایید؟

حقیقتش را بخواهید ما یک مشکلی داریم و آن اینکه نمی‌دانیم یهودیان و مسیحیانی که در حجاز بوده‌اند، از چه نسخه‌‌هایی از کتاب‌های مقدس استفاده می‌کردند. یعنی نسخه‌های قدیمی که در اختیار ماست و به آنها مراجعه می‌کنیم، نسخه‌هایی است که عمدتا از خارج شبه جزیره عربستان جمع‌آوری شده‌اند. وقتی در این نسخه‌های که در دست ما هست جست‌وجو می‌کنیم اسمی از پیامبر یا حضرت علی(ع) نیامده است. شاید مسیحیان و یهودیان حجاز نسخه‌هایی داشتند که نام پیامبر در آنها به صراحت ذکر شده بوده است. از نظر تحقیقی نمی‌شود به این مسئله جواب داد؛ چراکه نسخه‌‌ای از آن منطقه که به دست ما نرسیده است. اگر نسخه‌ای داشتیم می‌رفتیم تحقیق می‌کردیم که چنین موضوعی هست یا خیر. در نتیجه نمی‌شود در این مورد قضاوت قطعی داشت.

ایکنا: برخی ادعا می‌کنند که دلیل استعفای بندیک شانزدهم مشاهده نسخه‌ای از انجیل بوده که نام پیامبر اسلام در آن ذکر شده بوده است. پاسخ شما به این ادعا چیست؟

خبری که در آن زمان شهرت پیدا کرد این بود که ایشان نسخه‌ای از انجیل برنابا را دیده‌اند. من خودم انجیل برنابا را به صورت کامل از انگلیسی به فارسی ترجمه کرده‌ام و یک مقدمه 200 صفحه‌ای هم برای آن نوشتم که حاصل سال‌ها تحقیقات من در خصوص این انجیل بود. همه شواهد و قرائن نشان می‌دهد که این انجیل، جعلی است و حدود قرن شانزدهم میلادی نوشته شده است. این که ما این کتاب را به عنوان یک نسخه قدیمی و معتبر در نظر بگیریم که نام پیامبر در آن ذکر شده باشد، امکان‌پذیر نیست. از نظر علمی مبرهن است که این نسخه جعلی است و چند قرن بعد از اسلام نوشته شده است.
کسانی که گفته‌اند نسخه‌ای قدیمی از این کتاب پیدا شده و علت استعفای پاپ، مشاهده این کتاب است، باید دلایل محکمی برای ادعای خودشان ذکر کنند. این افراد طبق چه استدلالی می‌گویند علت استعفای پاپ این موضوع بوده است؟ تا جایی که من می‌دانم یکبار یک نسخه قدیمی در ترکیه پیدا شد که گفتند نسخه انجیل برنابا و مربوط به دوره پیش از اسلام است. اما بعدا معلوم شد که آن کتاب، نسخه‌ای از همان چهار انجیل معمولی است. بعدش یک نسخه دیگر از انجیل برنابا پیدا شد که معلوم شد آن هم جعلی است و در زمان خودمان تهیه شده است.

ایکنا: کتابی با عنوان «وحی کودک» به فارسی ترجمه شده و در فضای مجازی منتشر شده است که در آن پیشگویی‌هایی در خصوص ظهور پیامبر ذکر شده و حتی به داستان کربلا اشاره شده است. درباره این کتاب چه نظری دارید؟

این کتاب برای اواخر قرون وسطی هست و زبانش یک زبانی است که مشخص است در قرن 15 یا 16 میلادی نوشته شده است. اصلا در قرن 15 و 16 میلادی خیلی کتاب‌ها به صورت جعلی در سراسر دنیا نوشته شد. نمی‌دانم در آن دوره چه شرایطی وجود داشت که کتب جعلی بسیاری نوشته شد. این کتاب، یک کتاب عبری آرامی است. یهودیان این کتاب را نوشتند برای اینکه به نسل‌های خودشان بگویند یک شخصی که مدعی پیامبری است و عامل که گمراهی است بعدا ظهور خواهد کرد. پیامبر اسلام در این کتاب به عنوان شخصیتی گمراه‌کننده معرفی شده است. یعنی اسم ایشان به همراه جملاتی آورده شده است که دلالت بر این معنا دارد که ایشان افراد را گمراه خواهند کرد. مثلا حوادثی از تاریخ اسلام در این کتاب نقل شده و حتی به حادثه کربلا اشاره شده است.

منتهی ترجمه‌های فارسی که از این کتاب منتشر شده فقط آن جملاتی را شامل می‌شود که وقایع اسلام را نقل می‌کند. آن عبارات دیگر که بر گمراه‌کننده بودن پیامبر اسلام دلالت دارد را ترجمه نکردند. این باعث شد افرادی که این کتاب را مطالعه می‌کنند گمان کنند این کتاب، متنی است که ظهور پیامبر را پیشگویی کرده است در حالی که اصلا اینطوری نیست و این کتاب، یک کتاب جعلی است که قرن‌ها بعد از پیامبر نوشته شده. متأسفانه اینها جزء حقایقی است که گفته نمی‌شود.

ایکنا: آیا بشارت به ظهور پیامبران بعدی، در میان انبیا عملی مرسوم بوده است؟ اساسا ضرورت داشته است که نسبت به ظهور پیامبران پس از خود بشارت دهند؟

رسم بودن به معنای این است که مثلا یک پیامبری مثل حضرت موسی بشارت داده باشد و مجددا پیامبران دیگری نیز این کار را انجام داده باشند. در تورات فقط ظهور یک پیغمبر بشارت داده شده. در کل عهد عتیق عبری فقط ظهور یک پیغمبر بشارت داده شده و آن هم یک بشارتی از قول حضرت موسی که به بنی‌اسرائیل می‌گوید خداوند پیامبری برای شما مبعوث خواهد کرد. در مسیحیت هم در انجیل‌هایی که در دست داریم، فقط در انجیل یوحنا یک بشارت از حضرت عیسی نقل شده است. بنابراین نمی‌توان گفت این عمل در میان پیامبران یهود یک عمل یک مرسوم بوده است. در ادیان هندو هم پیش‌بینی‌هایی وجود دارد. البته این نکته را عرض کنم که در پیش‌گویی‌های تورات و انجیل از کلمه آخرالزمان استفاده نشده است. این که گفته می‌شود این نشانه‌ها بر پیامبری در آخرالزمان تطبیق می‌کند، باید ببینیم منظور ما از آخرالزمان چیست؛ چون در آن بشارت‌ها کلمه آخرالزمان استفاده نشده است. ما خودمان داریم این را الحاق می‌کنیم.

اما در پاسخ به این سوال که آیا این امر لزوم داشته یا خیر باید توضیحی عرض کنم: اینکه یک پیغمبر، ظهور پیغمبری دیگر را بشارت دهد از دو جهت امکان‌پذیر است: اول اینکه نوع وحیی که به پیامبر جدید می‌شود با پیامبر قبلی متفاوت باشد. به عنوان نمونه ماجرای بشارتی که حضرت موسی در تورات درباره پیامبر بعد از خودش می‌دهد این‌‌چنین است: وقتی می‌خواست به حضرت موسی وحی شود آتش‌های بزرگی ظاهر می‌شد و بنی‌اسرائیل غرّش‌های مهیبی را می‌شنیدند و از این امر دچار هراس می‌شدند. بنی‌اسرائیل آمدند به حضرت موسی عرض کردند: این طریقه وحی، ما را می‌ترساند. اگر می‌شود با خداوند راز و نیاز کن و از او درخواست کن این‌چنین به تو وحی نشود که ما دچار ترس شویم. حضرت موسی این موضوع را به خداوند عرضه داشت و خداوند نیز با قبول این درخواست، وعده فرمود که پس از تو پیامبری می‌فرستد که نشانه‌های وحی بر او این‌گونه نیست. از این جهت لازم بود که حضرت موسی این موضوع را به بنی‌اسرائیل اطلاع دهد تا وقتی آن پیامبر جدید آمد، بنی‌اسرائیل بدانند که چنین نشانه‌هایی برای وحی او وجود نخواهد داشت و او را به دروغ‌گویی متهم نکنند.

دلیل دوم به خاطر اهمیت پیام پیغمبر جدید است. یعنی پیغمبر جدید قرار است پیامی را برای ما بیاورد که پیغمبران قبلی آن پیام را نداشته‌اند. وقتی حضرت عیسی ظهور شخصی پس از خودش را بشارت داد، یک جنبه جهانی برای دعوت او توصیف کرد. این جنبه در خود عیسی مسیح نبوده است. قبل از او هم نبوده. حضرت عیسی برای اینکه به اهمیت دعوت آن شخص اشاره کند، به ظهور او بشارت داد و به پیروان خود اطلاع داد که اگر چنین شخصی با این خصوصیات آمد باید از او پیروی کنید. یعنی مثل من عیسی نیست که پیامش را در یک محدوده کوچکی از بنی‌اسرائیل تبلیغ کند، بلکه پیام او جهانی است.

ایکنا: در مجموع چند بشارت قابل استناد در کتب مقدس ذکر شده است؟

به عنوان کسی که بیش از بیست سال درباره موضوع پیامبر موعود به خصوص در تورات و انجیل تحقیق کرده و تقریباً تمام اسناد و مدارک تاریخی و تمام کتاب‌ها و مقالات دانشمندان مختلف اعمّ از مسلمان و غیرمسلمان را به زبان‌های مختلف دیده و به دقت مطالعه کرده‌ام، به شما می‌گویم که در تمام تورات و انجیل فقط دو بشارت هست که می‌توان آنها را با دقت نسبتاً خوبی بر پیامبر اسلام تطبیق داد، که عبارتند از بشارت تورات و بشارت انجیل. اینها همان دو بشارت معروفی هستند که موضوع ظهور پیامبری در آینده را به صراحت بیان کرده‌اند. به جز این دو بشارت، سایر عبارات و جملاتی که از عهدین نقل شده هیچ کدام قابل استناد نیست، یعنی یا اصلاً بشارت نیستند و ربطی به پیامبر اسلام ندارند یا آنکه آن قدر مبهم و کلی هستند که نمی‌توان ارتباط روشن و قطعی بین آنها با پیامبر اسلام نشان داد و به همین دلیل نمی‌توان از آنها برای احتجاج با اهل کتاب استفاده کرد.

دو بشارتی که از تورات و انجیل اشاره کردم بسیار قابل اعتماد هستند و می‌توان با دقت خوبی آنها را بر پیامبر اسلام تطبیق داد، و به همین دلیل فکر می‌کنم اگر ما مسلمانان بیشتر بر همین دو بشارت تمرکز کنیم و نکات آنها را خوب یاد بگیریم و در مباحثه با غیرمسلمانان استفاده کنیم، نتایج خیلی بهتری خواهیم گرفت تا آنکه بخواهیم بر جملاتی که ظاهراً فکر می‌کنیم بشارتند اما در واقع نیستند اصرار داشته باشیم. همان دو بشارت که عرض کردم برای مقصود ما کفایت می‌کنند و ما نیازی به بشارت‌های ساختگی نداریم.

ادامه دارد...

captcha