ترسِ علی!
کد خبر: 3707101
تاریخ انتشار : ۳۰ فروردين ۱۳۹۷ - ۱۷:۰۹
مناجات شعبانیه/ برداشت دوم؛

ترسِ علی!

گروه معارف- علی(ع) از خود می‌گریزد و از خود می‌ترسد! از گرفتار شدن در خود و غفلت از او، از اینکه با گرفتار شدن وجودش در چنبره نقش‌ها و هویت‌های روزمره، حضورش را در نزد او از دست بدهد، این سخت‌ترین ترس علی است.

به گزارش ایکنا  از اصفهان در بخشی از مناجات شعبانیه آمده است «فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ مُسْتَکِینا لَکَ مُتَضَرِّعا إِلَیْکَ رَاجِیا لِمَا لَدَیْکَ ثَوَابِی وَ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَ تَخْبُرُ حَاجَتِی وَ تَعْرِفُ ضَمِیرِی وَ لا یَخْفَى عَلَیْکَ أَمْرُ مُنْقَلَبِی وَ مَثْوَایَ؛ همانا به سوى تو گریختم، و در حال درماندگى و زارى در برابرت ایستادم، پاداشى را که نزد توست امیدوارم، آنچه را که در درون دارم مى‏دانى، بر حاجتم خبر دارى، نهانم را مى‏شناسى، کار بازگشت به آخرت و خانه ابدى‏ام بر تو پوشیده نیست، و آنچه که مى‏خواهم به زبان‏ آرم، و خواهش خویش را بازگو کنم و هم آنچه را که براى عاقبتم امید دارم، بر تو پنهان نیست».
شاید اگر بخواهیم این فراز از دعا را تجسم کنیم و به آن وجهی بصری ببخشیم، مناسب‎ترین کار آن باشد که انسانی هراسان و در حال فرار را تصور کنیم، انسانی درمانده که با وحشت از چیزی در پشت سر می‌گریزد و نگاه امیدواری به پیش روی دارد تا به قلعه‌ای و دژی وارد شود و امنیت یابد. درهای قلعه اما باز است و انتظار او را می‌کشند و خطر، هر آن به او نزدیک‌تر می‌شود. هراس و اضطراب و ترس و اضطرار و درماندگی و فرار از یک سو و دروازه‌های گشوده در پیش روی، از سوی دیگر است.
دعا با این فراز و هراس آغاز می‌شود؛ اما این کسی که چنین می‌گریزد و به درماندگی، زاری می‌کند، علی است! باورتان می‌شود؟! فهمیدن معنای این کلمات چندان مشکل نیست، به‌راحتی فهمیده می‌شوند؛ چیزی که مشکل است، علت این کلمات هستند؛ چه شده که علی را چنین هراسان می‌یابیم؟ چنین تصوری از علی(ع) حتی در ذهن هم سخت است. او که در جنگ‌ها نامش لرزه بر پشت بزرگ‌ترین جنگجویان می‌افکند و به مرگ از فرزند به پستان مادر مانوس‌تر بود و شجاعت در رکابش مردانگی می‌آموخت، مگر می‌شود چنین هراسان و گریزان شده باشد؟ از چه چیز چنین می‌گریزد؟ او که حتی ترس از جهنم را هم در مقابل اطاعت از خدا پشت سر گذارده و خدا را به دلیل شایستگی‌اش برای پرستش می‌پرستد و نه از ترس جهنمش؛ و ترس از اهل دنیا هم ذره‌ای در دل او نیست و دنیا را هم به خوبی می‌شناسد و مکرها و فریب‌هایش را آشناست و او را سه طلاقه کرده و و شیطان را هم که بر این عبد مخلص و خالص شده حق راهی نیست؛ پس او از چه می‌ترسد؟
اینک با همه وجودش می‌ایستد و با همه وجودش (الهی کانی بنفسی واقفه بین یدیک) می‌گرید. هول و هراسی حتی بزرگ‌تر از مرگ باید او را چنین بی‌تاب و هراسان کرده باشد. درک این هیولای وحشتناک که علی را هم می‌ترساند، کلید فهم بقیه این دعاست. همین ترس و گریز، او را وارد این قلعه کرده و با خداوند و صاحب آن به رازگویی و گفت‌وگو نشانده است. شناخت عامل این ترس و هراس است که کلید گشایش فهم نوع گفت‌وگو و درک خواهش‌ها و تمناهای اوست و علت تضرع‌هایش، ترس او از چیزی و موجودی بالاتر است، این‌ها نمی‌توانند علی را بترسانند.
آری، علی از خود می‌گریزد و از خود می‌ترسد! از گرفتار شدن در خود و غفلت از او، از اینکه با گرفتار شدن وجودش در چنبره نقش‌ها و هویت‌های روزمره، حضورش را در نزد او از دست بدهد، این سخت‌ترین ترس علی است، ترس از خودش! و از فراموشی موقعیت درستش در مقابل خداوند. فراموشی نقش مخلوق در برابر خالق؛ نقشی که همه اعتبارهای دیگر را بر خواهد چید، همین است که به مجرد آن که خود را در آغوش او می‌اندازد و در حین اشک و تضرع به همین مسکنت و فقر اشاره می‌کند.
اینکه او خود را با همه هستی‌اش به پیشگاه خدا رسانده، یعنی دارد با همه وجودش حرف می‌زند و معلوم است این‌ها سخنان وجودِ علی است، نه این که خواسته باشد، موعظه کند. ما به تماشای تمامیت علی نشسته‌ایم که او خود را به تمامی در مقابل خداوند نشانده و این صحنه با شکوهی است! علی در قامت یک حاکم یا یک مرشد یا یک حکیم یا یک پدر یا یک همسر و یا ...نیست، او اینجا فقط علی است بی هیچ نقشی؛ وجود خالص او را می‌توان اینجا مشاهده کرد او همه وجودش را در مقابل خداوند به صحنه آورده و این وجود بزرگ و زیبا در پیشگاه خداوند به خاک افتاده؛ قهرمان و جنگجویی که زره را باز کرده و شمشیر انداخته، حاکمی و حکیمی که از منبر پایین آمده و دستار باز کرده، خطیبی که زبان گویایش که چون شمشیرش پرده‌های تاریکی و ابهام را می‌درید، به تضرع و زاری افتاده، پدری و همسری که خانه را رها کرده و از همه گریخته! و آیا واقعی‌تر و بی واسطه‌تر و صادقانه‌تر از این می‌توان وجودی را به تماشا نشست؟ و آیا گفت‌وگوهایی صادقانه‌تر از این موقعیت می‌توان انتظار کشید؟

مناجات علی، صحنه باشکوه مواجهه انسانِ خالص با خدا

صحنه باشکوه مواجهه انسانِ خالص با خدا، انسانی پیراسته از تمامی هویت‌های اعتباری در مقابل خداوند ایستاده است و سخن می‌گوید. او از همه این هویت‌های اعتباری فریبنده که گرداب‌وار انسانیت ما را در خود می‌کِشند و می‌کُشند گریخته و همه نفس انسانیش را در مقابل خداوند حاضر کرده و این است که صحبت‌هایش خالص‌ترین گفت‌وگوی انسان و خدا خواهد بود. اگر ما درخواست‌های حقیرمان را به پیشگاه خداوند می‌بریم، این درخواست‌ها نشانه هویت‌هایی است که به جای خود نشانده‌ایم و نیازهای هستند که از آن جهت پیدا کرده‌ایم، اما وقتی از همه این نقش‌ها و اعتبارها گریختیم، انسانیت خالص و بی‌پیرایه‌مان سر بر می‌آورد و خواسته‌های «انسان» از خداوند زمینه بروز می‌یابد. آن چه در ادامه می‌آید این نوع از خواسته‌هاست، نشانه‌هایی که با آن می‌توان انسان را شناخت و نیازها و حرف‌هایش را شنید و به آن راه پیدا کرد.
حالت او حال انسان مستکین است، مستکین بیش از مسکین می‌باشد. مسکین کسی است که از فرط بقرف ساکن شده و قدرت حرکت ندارد، اما مستکین به این بی حرکتی میل و رغبت هم یافته. او در این جا خود را مستکین می‌نامد و حالتش را در مقابل خداوند حالت فردی می‌بیند و گزارش می‌کند که در مقابل پروردگارش هیچ حرکتی بدون اذن و دستور او ندارد.
پس از آن گریز و پس ازآن بارش باران اشک و سربرآوردن انسان، اینک امید از راه می‌رسد و زبان رازگویی و شرح حال‌گویی را می‌گشاید. اقرارها و اعتراف‌ها آغاز می‌شود. گویی به آهستگی از آن شرایط هراس و فرار و تضرع گذر کرده‌ایم و با امیدی که آن را هم خود او در دل‌مان کاشته و اینک برآورده، قدرتِ یافتنِ خود و مسلط شدن بر نفس خویش را یافته‌ایم و طبیعی است که در مقابل چنان عظمتی که روبروی‌مان قرار دارد، اولین کلمات‌مان از جنس اقرار به علم و آگاهی او باشد و عرضه خویش به او. نفسی، ثوابی، حاجتی، ضمیری، امر منقلب و مثوای، این‌ها اولین مطالبی است که به او عرضه می‌کنیم و این اولین‌ها نشانه مهمترین‌ها هم هستند. عرضه همه وجود و درون‌مان به او و بیان نگرانی‌مان از امر آخرت‌مان و امید به پاداش‌های او.
یادداشت از داریوش اسماعیلی/ معاون فرهنگی جهاددانشگاهی واحد اصفهان

انتهای پیام 

captcha