خودباوری؛ اصلی ضروری در جامعه قرآنی
کد خبر: 3721430
تاریخ انتشار : ۲۰ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۱:۱۲
منبر مجازی: اصول جامعه قرآنی ۲۵/

خودباوری؛ اصلی ضروری در جامعه قرآنی

گروه اجتماعی- خودباوری، یکی از اصول اجتماعی حاکم بر جامعه قرآنی است؛ اینکه به فرزندان و جوان‌‌های ممکلت اعتماد شود، نه اینکه همه نگاه‌ها به خارج باشد که در دوران شاهنشاهی بسیار دیده می‌شد اما خودباوری، در دروان دفاع مقدس به اوج خود رسید...

 خودباوری، اصلی ضروری در جامعه قرآنی

به گزارش ایکنا از خراسان رضوی، در یادداشت گذشته، به «همتِ بلند» به عنوان یکی از اصول اجتماعی در جامعه قرآنی، پرداخته شد که در این یادداشت که حجت‌الاسلام سیدمحمدحسین راجی، استاد کفایه حوزه، مدرس دانشگاه و رئیس بنیاد صحیفه سجادیه در خراسان رضوی در اختیار ایکنا قرار داده است، به «خودباوری» به عنوان یکی از اصول جامعه قرآنی پرداخته می‌شود.
آخرین اصل از اصول اجتماعی حاکم بر جامعه قرآنی خودباوری است. اینکه به فرزندان و جوان‌‌های ممکلت اعتماد شود، نه اینکه همه نگاه‌ها به خارج باشد.
خداوند می‌فرماید: «لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرينَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ سَبيلا، و هرگز خداوند براي كافران نسبت به مومنان راه تسلطي قرار نداده است». همین سند 2030 که سند ننگ آور و شرم آوری برای کشور است و ما افسوس می‌‌خوریم که چرا باید اینقدر عده‌‌ای با بی سوادی از آن دفاع کنند، رهبری می‌‌گویند فرض بر اینکه این سند، کاملا خوب باشد و ایرادی هم نداشته باشد اما آیا استقلال کشور با این سند زیر سوال نمی‌‌رود؟
بی‌‌عرضگی شاه از زبان ثریا، همسر دومش
اوج خودباختگی در دوران پهلوی بود. ما از دوران پهلوی و بعد از آن قاجار دوران ننگین تری نداریم. در کتاب کاخ تنهایی، خاطرات ثریا اسفندیاری، همسر دوم شاه نوشته است: «دیگر نمی‌‌توانستم مرد ضعیفی را که به هیئت او درآمده بود، تحمل کنم، این شاه را که عرضه ی تصمیم گیری نداشت، این بازیچه ی دست قدرتهای بزرگ را، این عروسک خیمه شب بازی را، که دائما بین عقاید این و توصیه‌‌های آن سرگردان بود!…».
اقتدار شاه(!) از زبان مادرش
در خاطره‌‌ای دیگر، در کتاب ملکه پهلوی، مادر محمدرضا، در خاطراتش می‌‌گوید: «یک روز محمدرضا که خیلی ناراحت بود به من گفت: «مادر جان مرده شوره این سلطنت را ببرد که من، شاه و فرمانده کل قوا هستم و بدون اطلاع من هواپیماهای ما را برده اند ویتنام». آن موقع جنگ ویتنام بود و آمریکایی‌‌ها که از قدیم در ایران، نظامی داشتند هر وقت احتیاج پیدا می‌‌کردند از پایگاه‌‌های ایران و امکانات ایران با صلاح‌‌دید خود استفاده می‌‌کردند. حتی اگر احتیاج داشتند هواپیماها و یدکی‌‌های ما را برای پشتیبانی از نیروهای خودشان در ویتنام به‌کار می‌‌بردند. حالا بماند که چقدر سوخت مجانی می‌‌زدند و اصلا کل بنزین هواپیماها و سوخت کشتی‌‌هایشان را از ایران می‌‌بردند… همین آقای ارتشبد نعمت‌اله نصیری که ما به او می‌گفتیم نعمت خرگردن ـ او یک گردن کلفتی مثل خر داشت! ـ می‌آمد خدمت محمدرضا، و گاهی من هم در این ملاقات‌ها بودم، می‌گفت آمریکایی‌ها فلان پرونده و فلان اطلاعات را خواسته‌اند! محمدرضا می‌گفت بدهید!».
ما این قدر بدبخت بودیم ولی حالا می‌‌گویند خاندان پهلوی مقتدر بود! دورانی ننگین‌‌تر از دوران پهلوی نداشتیم. مثلا فیلمی را که در مورد بستری کردن شاه در تیمارستان توسط آمریکایی‌‌ها هست را در اینترنت جست و جو کنید و ببینید. فرح می‌‌گوید: «وقتی از ایران فرار کردیم برای معالجه به آمریکا رفتیم. وقتی به آنجا رسیدیم ما را به جایی بردند که دیدم آن جا پنجره‌‌هایش نرده داشت. وقتی خواستم از اتاق بیرون بروم فهمیدم که این اتاق دستگیره ندارد و از بیرون قفل می‌‌شود. فهمیدم اینجا تیمارستان است». این نتیجه خوش خدمتی شاه به امریکا بود که او را به تیمارستان بردند. سرنوشت تمام کسانی که به آمریکا اعتماد کنند این است.

خودباوری، اصلی ضروری در جامعه قرآنی
دوران دفاع مقدس، اوج خودباوری
در مقابل، دفاع مقدس اوج خودباوری بود که امام توانست روح خودباوری را در جامعه آن روز تزریق کند.
یک شرکت خارجی شش ماه وقت خواسته بود با کلی امکانات، تا یک سایت پدافندی راه بیندازد. اما شهید محمدتقی رضوی دوازده روزه همان سایت را با امکانات و هزینه کمتر؛ بالای بلندی‌‌های اهواز ساخت. پلی که شهید چمران زد، یا پل بعثت اصلا شوخی نبود. جوان‌‌ها این کارها را می‌‌توانند بکنند.
شهید رضوی در کردستان با آن وضعیت ناامنی که نمی‌‌شد رفت و آمد کرد، گفت که باید در کوه جاده بسازیم. گفتند مردم اینجا نهایتا حمام یا مسجد ساخته‌‌اند و نمی‌‌شود با این وضعیت جاده زد. اما شهید رضوی این کار را انجام داد.
شهید علی طاهریان، نوجوان که بود با پدرش سرِ زمین کشاورزی می‌‌رفت. پدرش به او گفت: «بابا خسته می‌‌شوی این قدر سر زمین زحمت نکش، ما هم مثل بقیه گندم می‌‌خریم». جواب داد: «نه پدر! ما باید خودمان گندم بکاریم وگرنه مجبور میشویم برویم از نامسلمانان گندم بگیریم».
هدیه سفیر انگلیس به کریم خان زند
نقل است که سفیر انگلیس برای کریم خان زند کاسه‌‌ای چینی هدیه آورد. کریم خان به آن توجهی نکرد و با همان کاسه رویی که داشت غذا خورد. به او گفتند: «چرا با کاسه چینی که برایتان آورده‌‌اند غذا نمی‌‌خورید؟». کریم خان کاسه چینی را برداشت و پرت کرد. کاسه چینی شکست. به آن‌‌ها گفت: «چرا باید از کاسه‌‌ای استفاده کنم که اگر روزی شکست مجبور شوم برای اینکه دوباره داشته باشم به بیگانه رو بزنم؟».
ما باید به جوان‌‌های خودمان اعتماد داشته باشیم نه اینکه در این دو سه سال غذای قطارهایمان را نیز به اتریشی‌‌ها واگذار کنیم تا آن‌‌ها تهیه کنند. ننگ از این بالاتر؟ یا برویم کارخانه هواپیماسازی اصفهان را تعطیل کنیم و بعد با خوشحالی برویم دو هواپیما وارد کنیم؟ در سال‌‌های گذشته نیز هواپیما می‌‌خریدیم اما نه کسی با آن عکس یادگاری می‌‌انداخت و نه خوشحالی می‌‌کرد. نمی‌‌شد به جای خرید دو هواپیما، از کارخانه هواپیماسازی اصفهان حمایت کنیم؟ آیا ما باید خلال‌دندان و گوش پاک کن وارد کنیم؟ آیا این‌‌ها شایسته جامعه اسلامی است؟
الان که ما داریم کالای خارجی می‌‌خریم اگر زمانی ما را تحریم کنند دق می‌‌کنیم. نمی‌‌شود ادعای ایران و ایران دوستی کرد اما بعد به کالای ایرانی بی‌‌اعتنایی کرد.
حکومت شاهنشاهی، روحیه خودباوری را از مردم گرفت
کاری که رضا شاه با مملکت ما کرد این بود که روحیه خودباوری را از مردم و جوان‌‌های ما گرفت. آیا از این خیانت بالاتر هست؟ حال باید این نگاه را با دیدگاه رهبر معظم انقلاب مقایسه کرد که می‌‌گویند ما همه کار می‌‌توانیم انجام بدهیم و صد البته که تا به حال نیز توانسته‌ایم. ما سلول‌های بنیادی از دندان شیری تولید کردیم. این ما بودیم که هواپیمای استراتژیک خورشیدی ساختیم. ما ژن نابینایی را کشف کردیم. ساخت پروتز عصبی در دنیا متعلق به ماست. بیوایمپلنت چشمی و بیوایمپلنت پوششی کار ما است. ساخت دریچه قلب، فرستادن ماهواره به فضا و اختراع موشک‌‌های فوق پیشرفته و رادار گریز متعلق به ماست. ما باید روحیه خودباروی را به فرزندان و نسل خودمان منتقل کنیم. چه ایرادی دارد بعضی کارها را به بچه‌‌هایمان واگذار کنیم تا آن‌‌ها تعمیر کنند.

انتهای پیام

captcha