به گزارش ایکنا؛ جلسه تفسیر آیتالله عباسی خراسانی با محوریت سوره بقره، هفدهم دیماه، در مدرسه فیضیه حوزه علمیه قم برگزار شد. وی در این جلسه به تفسیر آیه 30 سوره «بقره» پرداخت. خداوند متعال در این آیه میفرماید: «وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ؛ و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت من در زمين جانشينى خواهم گماشت، [فرشتگان] گفتند آيا در آن كسى را مىگمارى كه در آن فساد انگيزد و خونها بريزد و حال آنكه ما با ستايش تو [تو را] تنزيه مىكنيم و به تقديست مىپردازيم، فرمود من چيزى مىدانم كه شما نمیدانید».
وی در این جلسه اظهار کرد: در سوال و جوابی که اینجا بین حضرت حق و فرشتگان و جناب آدم واقع شد، ذات باری تعالی با وصف ربوبیت به ملائکه فرمودند: «إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً». سخن فرشتگان هم این بود که: «أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ». افساد و سفک نهایت مسیر شقاوت است. نهایت کمال و سعادت، خلافت است و نهایت شقاوت، سفک دماء است. نکته دیگری که در آیه کریمه وجود دارد، این است که فرشتگان الهی به جعل اعتراض نداشتند و جعل برایشان یک مطلب پذیرفتهشده بود. سوالی هم که اینها داشتند سوال اعتراضی و انکاری نبود که خواسته باشند بگویند ما نمیدانیم، ولی چرا اینگونه شد؛ بلکه سوالشان استفهامی حقیقی بود. از این آیه استفاده میشود که مراتب علمی فرشتگان متفاوت است، چون آنها میدانستند جعل ولایت در زمین دارای مصلحت است، اما نمیدانستند این مصلحت چیست. این نشان میدهد علومشان دارای مراتب مختلف است.
استاد حوزه علمیه ادامه داد: جالب این است که حضرت حق اینطور جواب دادند: «إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ»، یعنی جوابشان به یک مرتبه علمی بود و به عبارت بهتر، پاسخ به مرتبهای از مراتب علمی بود، چنانکه سوال هم به مرتبهای از مراتب علمی است و منافات ندارد مرتبهای از مراتب علمی نسبت به مرتبه بالاتر جهل باشد. میخواهم این نکته را بگویم که اینطور نبود که فرشتگان الهی جهل مطلق داشته باشند؛ خیر، «علماً ما» داشتند ولی متقاضی علم تفصیلی بودند. شاید جعل را میدانستند، مصلحت جعل را میدانستند، اما نمیدانستند چگونه مصلحتی است. به عبارت بهتر اینجا فرشتگان صرفاً برای استفسار و استعلام سوال کردند که به آن سوال حقیقی میگویند؛ یعنی به مرتبهای عالم بودند و به مرتبهای عالم نبودند. اینجاست که «مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا» دلالت میکند ملائکه از اراده و عقل آدم آگاه بودند، اما تعجب و نگرانیشان از این بود که این پیکره، این جسم، این آدم و این عقل و اراده و اختیار مخلوط و ترکیب با قوای دیگر شده است که عبارتند از شهوت و غضب. میشود گفت جمله «يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ» هم کنایه از شهوت و غضب است.
عباسی خراسانی در ادامه یادآور شد: در مورد آیه «وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ» چند احتمال وجود دارد. یک احتمال این است که جمله حالیه باشد؛ یعنی متعلق به حالت فرشتگان باشد که تلبس و تحقق به تسبیح و حمد است. اگر اینطور باشد، معنای آیه این است «آیا کسی را روی زمین میگذاری که فساد و فسک دماء کند، در حالی که ما مسبح به حمد تو هستیم». میشود این حرف را زد که این جمله یک وصف برای فرشتگان الهی است که دلیل بر کمال آنهاست؛ یعنی میخواهند بگویند ما مورد لطف خدا قرار گرفتیم و تسبیح و تقدیس داریم. یک احتمال دیگر این است که حرف «با» برای سببیت است. اگر اینگونه باشد، معنایش این است خدایا تو در زمین خلیفه قرار دادی که افساد داشته باشد و ما به سبب حمد تو تسبیح میکنیم.
وی ادامه داد: اینجا یک سوال مطرح میشود و آن اینکه چگونه حمد میتواند وسیلهای برای تسبیح باشد، در حالی که ما قبلاً گفتیم حمد، آرایش محمود و ستوده به صفات جمالی است و تسبیح، پیرایش از نقص و عیب است؛ یعنی حمد، آرایش به صفات جمالی است و تسبیح، پیرایش از صفات نقص و ناپسند است. آیا میشود این حرف را زد که آرایش در تمام مراحل، سبب پیرایش میشود؟ آیا میشود بگوییم هر پیرایشی آرایش است ولی هر آرایشی، پیرایش نیست، یا اینکه پیرایش آرایش است و آرایش پیرایش است. عرض ما این است آراستن خدا به صفات جمالی عین پیراستن او از نقص و عیب است. به نکته مهمی اشاره میکنم. چرا؟ چون صفات عین هم هستند. با این توضیح، صفات سلبیه به یک جهتی به صفات ثبوتیه برمیگردند و اتفاقاً نکته مهم اخلاقی که استفاده میشود، این است که در کمالات اخلاقی یا در حال پیرایش هستیم یا در حال آرایش هستیم. مطلب بعدی اینکه در «نسبح بحمدک و نقدس لک» عصاره سیر و سلوک بیان شده است، چون انسان قرآنی هر لحظه در حال سیر و سلوک است و هر آیهای از آیات وسیله سیر و سلوک است.
انتهای پیام