دعا و ذکر خاصی از شیخ بهایی برای رفع فقر/ روزی به نام این دانشمند نام‌گذاری شود
کد خبر: 4136463
تاریخ انتشار : ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۱۳:۴۷
استاد حوزه علمیه بیان کرد:

دعا و ذکر خاصی از شیخ بهایی برای رفع فقر/ روزی به نام این دانشمند نام‌گذاری شود

حجت‌‌الاسلام علی صدرایی خویی، استاد حوزه علمیه تاکید کرد: تاریخ تولد شیخ بهایی، روز چهارشنبه 27 ذیحجه سال 953 بیان شده است که این تاریخ باید به عنوان تولد آن مرحوم ثبت و روزی به نام ایشان در تقویم کشور ثبت شود.

دعا و ذکر خاصی از شیخ بهایی برای رفع فقر/ روزی به نام این دانشمند ایرانیبه گزارش ایکنا، حجت‌‌الاسلام و المسلمین علی صدرایی خویی، استاد حوزه علمیه 5 اردیبهشت ماه در نشست علمی «شیخ بهایی در عرصه نسخه‌شناسی» که از سوی دانشگاه قرآن و حدیث برگزار شد، گفت: شیخ با وجود همه مشغله‌ها و حضور در دربار صفویه رویکرد عرفانی داشت و ضمن توانمندی در علوم از جهت اخلاق و معنویت فرد بی نظیری بوده است. 

متن سخنان این استاد حوزه در نشست مذکور به شرح زیر است:

تاریخ تولد شیخ بهایی، روز چهارشنبه 27 ذیحجه سال 953 بیان شده است که این تاریخ باید به عنوان تولد آن مرحوم ثبت و روزی به نام ایشان در تقویم کشور ثبت شود. به نظر بنده بهتر است روز تولد را به نام افراد ثبت کنیم تا روز وفات را زیرا پویایی ویژه‌ای دارد. در مورد وفات ایشان هم اختلاف نظر وجود دارد و برخی 12 شوال 1030 را بیان کرده‌اند ولی با توجه به ابزار و امکانات آن روز و مدت زمان انتقال جسد به مشهد روز دفن به سال 1031 منتقل شده است. شیخ بهایی در نهایت 77 سال عمر کرده است. 

در مورد نسخه‌شناسی مرتبط با شیخ بهایی هم باید گفت که در تذکره‌های جدید مانند خیرالبیان که هنوز منتشر نشده است و متعلق به ملک شاه حسین سیستانی است احوال شیخ بهایی را آورده است. او معاصر شیخ بهایی بوده است و از شیخ بهایی تمجید زیادی کرده است با اینکه حجاب معاصرت معمولا محدودیت‌هایی ایجاد می‌کند. 

در کتاب الاخوان واعظ مرندی هم که هنوز منتشر نشده و بخشی از آن در میراث حدیث شیعه آمده شرح حال شیخ بهایی را آورده و نوشته است: الشیخ الاعز الامجد الاکرم العالم الفاضل آفتاب فلک شریعت، جامع معقول و منقول و... . علامه فانی زنوزی هم در ریاض‌الجنه گزارشی در مورد شیخ بهایی آورده است. ریاض شامل چند روضه است که تاکنون فقط 3 روضه از ریاض الجنه ایشان منتشر شده است. 

نکته دیگر اینکه در تذکره شمع محفل سخن نوشته سید عبداللطیف حسینی که در هند نوشته شده است شرح حال شیخ بهایی آمده است ولی نسخه چاپی این کتاب را در ایران نیافیتم و بنده فقط در هند نسخه چاپی آن را دیدم.

عظمت علمی و اخلاقی پدر شیخ بهایی

بحث دیگر در مورد خاندان شیخ بهایی است. پدر ایشان از علمای بزرگ و مبرز بوده است؛ یک اثر ایشان که فقط یک نسخه آن در هند است درباره اخلاق است؛ او این کتاب را در مشهد نوشت و نسخه را برای پسرش یعنی شیخ بهایی فرستاده است و در پشت کتاب، یادداشت پدر نسبت به پسر هم وجود دارد و البته شیخ بهایی هم بعدا به آن تقریظ نوشته و از کار پدر تمجید کرده است که ای کاش این اثر هم پیدا و چاپ شود.

همسر شیخ بهایی، دختر شیخ‌الاسلام اصفهان، زین‌الدین علی ملقب به علی منشار عاملی بوده است و او کلاس درس داشته است و زنان نزد وی دانش کسب می‌کردند و پدرش از دانشمندان دوره شاه طهماسب بوده است و آثار شیخ بهایی به او رسیده است. به هر حال همسر شیخ بهایی از زنان فاضله شیعه بوده است ولی معلوم نشده است که رویکرد علمی او و دروسی که می‌داده چیست.

بحث دیگر در مورد فرزندان و نوادگان وی است؛ معروف این است که شیخ بهایی فرزند نداشته است ولی نسخه‌ای بنده در شهر خوی دیدم که از جمله کتاب المعجز فی الطب بود و کاتب در انتهای آن نامی از فرزندان شیخ بهایی آورده است. البته مطلب عجیب در این باره آن است که آورده؛ همه مطالب کتاب را من نوشته‌ام ولی 5 صفحه انتهایی کتاب را محمدجعفر، فرزند شیخ بها نوشته است. همچنین اسامی دو فرزند دیگر شیخ بهایی را هم در همین اثر نام آورده است و براین اساس سه فرزند به شیخ بهایی منسوب است. 

محمدمحسن رشتی از علمای بزرگی است که بیش از 200 اثر مخطوط دارد ولی آثار وی چاپ نشده است؛ وی گفته است که من مثنوی شور و شیرین را بر اساس مثنوی جدم شیخ بهایی نوشته‌ام و قید شده از نوادگان پسری او است. بنابراین محمدمحسن هم به شیخ بهایی به عنوان فرزند نسبت داده شده است.

تعداد آثار شیخ بهایی

فرزند دیگری هم در خوی به او نسبت داده شده است. در خوی مسجد حاج مطلب خان وجود دارد و در ورودی آن کتیبه‌ای وجود دارد و در این کتیبه گفته شده است که حاج مطلب خان از نوادگان شیخ بهایی است. آقای نصرآبادی در کتاب کتاب‌شناسی شیخ بهایی 104 اثر قطعی و 82 اثر منسوب به او وجود دارد. چندین لغز هم منسوب به وی وجود دارد و محمدصادق ابن سرکانی از شاگردان شیخ آن را شرح داده است و کاری پژوهشی برای ادیبان است. 

«الاشارات الکامله فی النیه» رساله کوتاهی در مورد وسواس در نیات اعمال شرعی و عبادات است. مرثیه شیخ بهایی به نظم هم از صدرای تبریزی گزارش شده است. اثر دیگر منسوب به ایشان، تفسیر آیه شریفه «ما کنا فی اصحاب السعیر» است که نسخه آن در کتابخانه آیت الله مرعشی وجود دارد. 

کتاب حدائق الصالحین هم از شیخ بهایی گزارش شده است که بخشی از آن موجود است؛ سیدعلی خان مدنی گفته است که شرح شیخ بهایی بر صحیفه حقیقه الهیه وجود ندارد ولی صاحب مرآت الکتب ضمن خرده گرفتن بر سیدعلی خان معتقد است که این کتاب تالیف شده است و در هند موجود است. 

کتاب دیگری که در هاله ابهام است و به شیخ نسبت داده شده است قراجامع(قرا مجموعه) درباره سیاست صفویه است و نام شاهان صفویه در آن ذکر شده است. شاهان صفوی مدعی بودند که حوادث آینده را می‌توان از این کتاب به دست آورد ولی در مورد مؤلف آن چیزی وجود ندارد و فقط شاهان صفویه آن را داشتند و یکی بعد از دیگری به ارث می‌برند. در مقاله مواردی از دستاویزهای معنوی صفویان نوشته یوسف رحیم‌لو مطالبی درباره این کتاب آمده است اما بنده در بخش چاپ نشده ریاض‌الجنه، دیدم که زنوزی از استادش نقل کرده که عالمی به نام میرزا صادق از نوادگان دختری شیخ بوده و او نقل کرده که شیخ بهایی قراجامعی داشت که همه آن سِر بود.

کتاب اسرارآمیز شیخ بهایی

او گفته است شیخ بهایی آن مجموعه را به شاه عباس صفوی داده بود تا در وقت نیاز به آن مراجعه کند و در رفع مشکلات بهره ببرد و در نهایت به آخرین شاه صفوی رسید. وقتی افاغنه اصفهان را محاصره کردند شاه سلطان حسین این کتاب را بیرون آورد و چهار تن از علما را احضار کرد و از آنها خواست تا علوم این کتاب را به وی بیاموزند و کتاب را کاملا مطالعه کنند تا برای دفع ضرر دشمن نسخه‌ای به دست آورند ولی چون قلم کتاب طبق خطی بود که شیخ خودش اختراع کرده بود چیزی دستگیرشان نشد مگر دو نسخه درباره کیمیا که به عربی توسط شیخ نوشته و ممهور شده بود و استادِ زنوزی براساس مطالب آن از فلزات نقره درست می‌کرد.  

شیخ بهایی در کشکول خود مطالبی در این باره آورده است؛ او رساله‌ای به نام اعتقادات دارد که جویا جهانبخش با سه شرح درباره آن تحقیق جامعی کرده است همچنین ادهم خلخالی کتابی در مورد استادش آورده و گفته است من در جلسات ذکر شیخ بهایی شرکت داشتم و وی گزارش این جلسات را هم در قالب کتابی آورده است و این کتاب تنها گزارش در مورد جلسات ذکر شیخ بهایی است. ادهم خلخالی در نزد شیخ بهایی در اصفهان درس خواند و حکم ریاست دارالارشاد اردبیل را دریافت کرد ولی وقتی به تبریز رفت نزد یک عالمی آمد و این عالم به او گفت این چیزهایی که تو می‌خوانی علم نیست و او هم نوشته ماموریت اردبیل را پاره کرد. 

70 اجازه درباره شیخ بهایی

نکته دیگر اینکه اجازات شیخ بهایی از جمله در الذریعه آمده است. حدود 70 اجازه و گواهی درباره شیخ وجود دارد و در نسخ خطی معرفی شده است. سعید نفیسی برای اولین بار کلیات شیخ بهایی را منتشر کرده است که در کتابخانه مجلس وجود دارد و ظاهر نسخه خیلی وضعیت نامناسب و بدخطی داشت ولی باز بنده از آن دست برنداشتم و چون این بیت «کو مبارک پی دلیلی از نراق/ مرکب ما را کشد سوی عراق» را دیدم و متوجه شدم این نسخه را سعید نفیسی به اشتباه به شیخ بهایی نسبت داده است در صورتی که این نسخه توسط مکتبخانه‌ها استنساخ شده است و مستنسخان وقتی به واژه «صفایی» که تلخیص برای مرحوم نراقی بوده است برخورد کردند آن را به اشتباه بهایی خوانده‌اند.

مثنوی نان و پنیر هم در کلیات نفیسی به شیخ بهایی نسبت داده شده است ولی بنده نسخه قدیمی در خوی از محمدرفیع گیلانی دیدم که او نان و پنیر را به خود نسبت داده و آورده است که آن را از نان و حلوای شیخ بهایی گرفته است. 

جعلیاتی درباره بهایی و میرداماد

شیخ بهایی رساله سیر و سلوکی ندارد ولی در یکی از آثارش چند خط به عربی در این باره آورده است که در آن بکا و  گریه به حال خود، صله ارحام و رسیدگی به ایتام را از جمله رموز و علائم سیر و سلوک می‌داند. نکته دیگر در مورد آن مرحوم اینکه درباره شیخ بهایی و میرداماد داستان‌های زیادی بیان شده است؛ ذکر شده که میرداماد یک رباعی آورده است که مخاطب آن شیخ بهایی است:  گویی که خدا بود و دگر هیچ نبود/ چون هیچ نبود پس کجا بود خدا/ و شیخ بهایی هم پاسخ داده است: لامکان است خدا خواهی که تو را کشف شود این معنی...

از نظر بنده این سؤال و جواب آنقدر ابتدایی است که ساختگی بودن آن بسیار واضح است البته این سؤال بعدا توسط شاگردان آن دو مرحوم جنبه علمی جدی پیدا کرد. 

رساله بیان مذاهب الصوفیه هم به شیخ بهایی نسبت داده شده است که ابوالفصل مرادی رستا آن را تحقیق کرده است. داماد میرداماد کتابی درباره نفحات لاهوتیه فی اثرات البهائیه نوشته است که نسخه آن در باکو وجود دارد که عبدالنبی قزوینی تنها کسی است که کتاب را دیده و مطالبی در مورد شیخ بهایی آورده است که عبارات آن خیلی سست است.  

نکته دیگر دعایی درباره رفع فقر منسوب به شیخ است؛ شیخ صدوق نقل کرده است که امام علی(ع) از قرض داشتن نزد پیامبر شکوه کرد و او فرمود این دعا را بخوان: اللهم اغننی بحلالک عن حرامک و بفضلک عن من سواک. شیخ بهایی در مورد این آورده است که یک وقتی قرض و بدهی من زیاد شد و از هزار و 500 مثقال طلا تجاوز کرد و صاحبان آن را می‌خواستند تا اینکه چند روز بعد از نماز صبح این دعا را خواندم و خدا اسباب ادای قرض را برای من گشود.  

همچنین از وی منقول است که اگر کسی هر روز 100مرتبه این ذکر را «بِسْمِ‏ اللَّهِ‏ الرَّحْمنِ‏ الرَّحِیمِ‏ یَا مُفَتِّحَ‏ الْأَبْوَابِ‏ یَا مُقَلِّبَ‏ الْقُلُوبِ‏ وَ الْأَبْصَارِ َّ یَا دَلِیلَ‏ الْمُتَحَیِّرِینَ‏ وَ یَا غِیَاثَ‏ الْمُسْتَغِیثِینَ‏ تَوَکَّلتُ عَلَیْکَ یا رَبِّ وَ اقْضِ حاجَتی وَ اکْفِ مُهِمّی وَ لَا حَوْلَ‏ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ وَ صَلَّى‏ اللَّهُ‏ عَلَى‏ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ‏ أَجْمَعِینَ‏» بخواند و به حاجت نرسید مرا لعنت کند.  

شیخ با وجود همه مشغله‌ها و حضور در دربار صفویه رویکرد عرفانی داشت و ضمن توانمندی در علوم از جهت اخلاق و معنویت فرد بی نظیری بوده است. از جمله در رکاب شاه عباس به مشهد می‌رفت وقتی به سمنان رسیدند شیخ گفت به زیارت قبر بایزید بسطامی برویم و وقتی با اعتراض کسی روبرو شد او را بی سواد خوانده است یعنی اینقدر به عرفان بها می‌داد. بنابراین عمده دغدغه وی تحقق دین واقعی و اصیل بود. 

انتهای پیام
captcha