جهاد خود را به‌ جا آورید و بر اسرائیل جنایتکار بشورید
کد خبر: 4210043
تاریخ انتشار : ۲۵ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۸:۲۴
شنبه‌‌ها با شهدا / 41

جهاد خود را به‌ جا آورید و بر اسرائیل جنایتکار بشورید

شهید قاسم افتخاری‌منش در وصیت‌نامه خود آورده است: امر جهاد با خود را به جا آورید، به راستى که جهادگران نزد خدا با بى‌تفاوتان قابل مقایسه نیستند و از جنگ و شهادت نهراسید و بر شرق و غرب و اسرائیل جنایتکار و صهیونیزم بشورید.

شهید قاسم افتخاری منش از شهدای همدانبه گزارش ایکنا از همدان، به نقل از نوید شاهد همدان، شهید قاسم افتخاری‌منش بیستم آذرماه ۱۳۴۳ در روستای دره مرادبیگ از توابع شهرستان همدان متولد شد. پدرش علی‌حیدر و مادرش نیمتاج نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند و به‌عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. چهارم دی‌ماه ۱۳۶۵ با سمت تخریب‌چی در اروند به شهادت رسید. پیکرش مدت‌ها در منطقه بر جای ماند و اول فروردین ۱۳۶۷ پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد. در وصیت‌نامه این شهید می‌خوانیم:

«بسم الله الرحمن الرحیم

اوصیکم بتقوى الله

و اینکه دنیا براى کسى باقى نبوده و براى من و شما هم همین‌طور خواهد بود، امروز سفره‌اى هست که معلوم نیست دیگر پهن شود یا نه و به فرض پهن شود این دنیا بهتر است یا آخرت؟ به آسمان بالا رفتن یا به زمین چسبیدن؟

راه را باید رفت و همه منظور الله است، پس راهى را برویم که حتما برسیم نه اینکه برویم و خداى ناکرده همه زحمات را در راه کج و انحراف بکشیم و بعد بفهمیم شیطان را ولى خود قرار داده‌ایم. خلاصه از درى گفتم برویم که مخصوص خاصه اولیای خداست.

به جبهه رفتن من نه به خاطر هواى نفس بوده است بلکه به خاطر احساس مسئولیت در برابر خدا و رسول خدا و رهبر انقلاب امام خمینى(ره) و شنیدن پیام حسین‌گونه او بود. آرى مادر و برادر و خواهرانم شما این حقیقت را بدانید که بى‌صبرى در سوگ شهید به دشمنان در راه رسیدن به اهداف منحرفشان کمک مى‌کند و صبر و استقامت چشم آن‌ها را کور مى‌کند. بلى وقتی که آمریکاى جنایتکار و عمال خود فروخته‌اش قصد تجاوز به میهن اسلامى ما را دارند و روز به روز تجاوز خود را افزایش مى‌دهند احساس کردم که نمى‌توانم ساکت بنشینم و شاهد این جنایت‌ها باشم، هر وقت به فکر بمباران‌هاى وحشیانه بعثى‌ها که خانه‌هاى مسکونى را ویران کرده حتى از قتل عام کودکان بی‌گناه فرو گذار نمى‌کند فکر مى‌کنم این چه زندگى است من در پشت جبهه مى‌کنم.

و عشق الله مرا به سوى جبهه کشاند، من نمى‌خواستم مانند مردگان متحرک فقط زبانى براى انتقام داشته باشم و خود در برابر مسائل بى‌تفاوت باشم، خدایا شهادتم را که در راه اسلام و قرآن است بپذیر و از شما دوستان و همرزمانم مى‌خواهم که امام را تنها نگذارید و از این سنگر آزادى و عدالت و حامى مستضعفین حمایت کنید، دست در دست هم با وحدت آهنین خود با گام‌هاى استوار برخیزید و امر جهاد با خود را به جا آورید، به راستى که جهادگران نزد خدا با بى‌تفاوتان قابل مقایسه نیستند و از جنگ و شهادت نهراسید و بر شرق و غرب و اسرائیل جنایتکار و صهیونیزم بشورید.

چند کلمه با مادر عزیزم؛ اى مادر عزیزم که چهره رئوف و مهربانت از دیدگانم نارفتنى است امیدوارم که با شهادت من هیچ‌گونه خلل در اراده آهنین تو وارد نشود و اگر اذیتى از جانب من متوجه شما بوده مرا بخشیده باشید و بار دیگر مادر و خواهر و برادران عزیزم و تمامى دوستان و آشنایان مبادا شهادت من باعث شود که از انقلاب و امام و ولایت فقیه دست بردارید.

امیدوارم شهادت این سرباز کوچک امام و انقلاب باعث شود که شما هر چه توفنده‌تر و مقاوم‌تر کشتى طوفانزده انقلاب را به رهبرى امام یارى نمایید در پایان چشمانم را باز بگذارید که منافقان نگویند کورکورانه به آن دنیا رفته است و دستانم را باز بگذارید که نگویند چیزى با خودش به آن دنیا برده است.

اول اسفند 1362

شادی روح امام و شهدا صلوات.»

انتهای پیام
captcha