کد خبر: 4319073
تاریخ انتشار : ۰۴ آذر ۱۴۰۴ - ۱۲:۵۹
آیت‌الله عرب تشریح کرد

پرسشگری، عدالت‌خواهی و ایستادگی در برابر ظلم؛ ویژگی جامعه نبوی در کلام حضرت زهرا(س)

استاد درس خارج حوزه در مراسم شام غریبان حضرت زهرا(س) با تبیین جایگاه «انسان کامل» در قرآن و خطبه فدکیه، جامعه نبوی را جامعه‌ای پرسشگر و متکی بر عقل دانست و با نقد انحرافات پس از پیامبر(ص)، تأکید کرد که کتمان حقیقت و حذف انسان کامل، ریشه سقوط امت اسلامی است.

حسین عرببه گزارش ایکنا، آیت‌الله حسین عرب؛ استاد حوزه علمیه، شامگاه سوم آذرماه در مراسم عزاداری شام غریبان حضرت زهرا(س) در مؤسسه فهیم قم به موضوع «جایگاه علمی و عینی انسان کامل در خطبه حضرت زهرا(س)» پرداخت و با بیان اینکه علامه طباطبایی(ره) فرموده بود: من چهار قسمت قرآن را نفهمیدم و اگر مطلبی گفتم خودم هم قانع نشدم، گفت: اول آسمان‌های هفت‌گانه، دوم قصه سامری(قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَكَذَٰلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي)، سوم شهاب‌ها و چهارم، داستان سلیمان، اسب‌ها و فرزندش. خوشا به حال ایشان که چهار جای قرآن را نفهمید و ای‌کاش چهار جای قرآن را فهمیده بودیم، بحث انسان کامل و جایگاه علمی و عینی او نیز این‌گونه است.
 
وی با بیان اینکه قرآن هم انسان کامل و ضد انسان کامل را معرفی کرده است، اضافه کرد: انسان از سه حالت خارج نیست؛ وقوف، سقوط و صعود؛ در «معانی‌الاخبار» شیخ صدوق از روایت امام صادق(ع) نیز اینطور استفاده می‌شود که فرمودند: کسی که دو روز او یکسان باشد مغبون است یا در حال صعود است که مغبوط است و باید به حال او غبطه بخوریم و اگر در حال سقوط است بدبخت و بیچاره است. در آیات قرآن شش حالت وجود دارد؛ یک حالت، حالت وقوف؛ یعنی وقتی از مشترکات بین انسان و حیوان سخن می‌گوید مانند: مَتَاعًا لَكُمْ وَلِأَنْعَامِكُمْ؛ اگر کسی در حیات حیوانی باشد نه سقوطی دارد و نه صعودی. در مواردی نیز انسان پایین‌تر از حیوان معرفی شده است که مرتبه نازله سقوط است؛  در موردی پایین‌تر از سنگ معرفی شده است: فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ ۖ؛ آخرین مرحله سقوط اینکه، انسان خودش سنگ جهنم شود؛ ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَٰلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً ۚ. پس یک حالت توقف، سه حالت سقوط که بدترین آن اینکه انسان ماده سوختی جهنم باشد و دو حالت صعود نیز وجود دارد؛ یکی کنار فرشته، وقتی بحث حیات عقلانی و ادراک مطرح است؛ انسانی که کنار حیوان یا پایین‌ترین سنگ جهنم بوده است به جایی می‌رسد که خدا فرمود: شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُوا الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ ۚ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ، این همان عصاره برهان صدیقین است که خود خدایی شاهد یکتایی است و اگر کسی اهل خرد باشد تأیید می‌کند؛ هستی محض با دوگانگی در توحید در تناقض است. در اینجا چنین انسانی شاهد یکتایی خداوند در نار ملائکه است. 
 
عرب بیان کرد: بالاتر از این، مرتبه انسانی است که برتر از فرشته است و انسان کامل اینگونه است؛ در آیه 30 سوره بقره بحث انسان کامل مطرح شده است: وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً ۖ قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ ۖ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ؛ در اینجا بحث مشورت مطرح نیست، بلکه اهمیت را نشان می‌دهد(البته ملا فتح‌الله کاشانی فرموده است: این آیه به ما می‌آموزد در جایی که نیازی به مشورت با دیگران هم نداریم با آنان مشورت کنیم)؛ خدا خلقت انسان را به ملائکه اطلاع داد؛ آن‌ها هم دو  مشکل با انسان داشتند؛ اول؛ انسان‌ها خونریز و مفسد فی الارض بودند و گفتند برای چه، چنین کسانی را می‌آفرینی و مشکل دوم هم این بود که اگر قرار است موجودی خلق شود که تسبیح و تقدیس تو را کند ما هستیم و چه نیازی به دیگری و خدا فرمود: انی اعلم ما لا تعلمون؛ علامه طباطبایی(ره) فرمود: خدا خواست به ملائکه بفهماند که این انسان، موجود زمینی است که بناست خلأ هستی و حالت منتظره آفرینش را پر کند؛ فی الارض خلیفه. فرشتگان مظهر اسماء تقدیسی خدا هستند نه اسماء و صفات حسنای خدا. 
 
استاد درس خارج حوزه علمیه با بیان اینکه خطبه حضرت زهرا(س) به این ابعاد و نیازمندی انسان به انسان کامل پرداخته است، گفت: مرتضی حائری گفته است: اگر یک لحظه زمین از انسان کامل خالی باشد، پرسش اعتراضی فرشتگان بر سر جای خود باقی خواهد بود؛ لذا فاطمه(س) فرمودند: اِعْلَمُوا اَنّي فاطِمَةُ وَ اَبي‏مُحَمَّدٌ، اَقُولُ عَوْداً وَ بَدْءاً، وَ لا اَقُولُ ما اَقُولُ غَلَطاً، وَ لا اَفْعَلُ ما اَفْعَلُ شَطَطا. شهر مدینه است و کسی شک ندارد او دختر پیامبر(ص) است؛ یعنی فاطمه(س) دنبال معرفی و اثبات خودش به عنوان دختر پیامبر(ص) نیست. مثل اینکه آیت‌الله العظمی سیستانی در عراق منبر برود و بفرماید من آیت‌الله سیستانی هستم. مراد فاطمه آن است که من دختر پیامبرم و هر چه می‌گویم مصون از هر نوع خطا و عصیان و اشتباه(اقول ما اقول ...) است. البته احدی نمی‌تواند چنین ادعایی کند حتی اگر اهل حکمت، فلسفه، فقه، اصول و ریاضیات و سرآمد همه علوم نیز باشد .
 
عرب اضافه کرد: فارابی و بوعلی و شیخ طوسی و علامه حلی(که قبل از بلوغ اعلم در بین شیعیان بوده است) حق ندارند چنین تضمینی بدهند، اما فاطمه(س) چنین تضمینی می‌دهد کما اینکه پدر گرامیشان فرمودند: ان الله یغضب لغضب فاطمه و یرضی لرضاه. این مطلب را در مورد اعلم علما، افقه فقها و اعرف عرفا نمی‌توان بیان کرد گرچه ممکن است چنین انسان‌هایی در مواردی خشم مقدس داشته باشند.
 

علم به حقیقت اشیاء

استاد حوزه علمیه ادامه داد: انسان معصوم با حاق واقع به صورت علم حضوری مرتبط است؛ لذا دچار خطا نمی‌شود؛ در سالیان اخیر تعبیر عصمت ظلیه باب شده است که بنده نمی‌دانم یعنی چه؟ عصمت ظلیه نداریم و یک ادعاست، چون اگر عصمت، عصمت باشد عدول از فتوا که در بین فقها رایج است معنا ندارد و از طرفی عصمت مطلق نیز برای چهارده معصوم است که حضرت زهرا(س) فرمود: اَقُولُ عَوْداً وَ بَدْءاً، وَ لا اَقُولُ ما اَقُولُ غَلَطاً، وَ لا اَفْعَلُ ما اَفْعَلُ شَطَطا؛ اگر احتمال خطا و سهو برای غیرمعصوم وجود دارد که دارد، بنابراین عصمت ظلیه صرفا ساخت یک واژه است. شیطان نیز گفت؛ من همه انسان‌ها جز مخلصین را گمراه می‌کنم و مخلصین هم معصومین هستند.
 

ویژگی جامعه نبوی و اموی

وی با بیان اینکه خطبه زهرای اطهر(س) مملو از ویژگی‌هایی است که یک جامعه نبوی، علوی و ولایی باید داشته باشد، گفت: اولین درس از رفتار و گفتار حضرت این است که در تراز جامعه نبوی، جامعه تحلیلگر و پرسشگر باشد و نماد جامعه اموی آن است که مردم ستایشگر و کرنش‌کننده باشند و حضرت به ما آموخت، پرسشگر و تحلیل‌گر باشیم و این نهاد قدرت است که همیشه باید استیضاح شود و پرسش،هیچ منطقه ممنوعه و موضوع ممنوعه ندارد.
 
استاد حوزه علمیه با بیان اینکه نشانه جامعه پویا، پرسشگری است در غیر اینصورت هر خرافه‌ای را می‌توان به خورد جامعه داد، افزود: سعد بن عباده تن به بیعت با خلیفه دوم نداد و او را کشتند و گفتند؛ جنیان سعد را کشته‌اند و مردم هم پذیرفتند؛ نماز جمعه را روز چهارشنبه خواندند و نماز صبح را چهار رکعت و کسی هم معترض نشد یا عمروعاص به معاویه گفت؛ به مردم بگو کدو را ذبح شرعی کنند و به این موضوع نیز کسی معترض نخواهد شد. 
 
عرب با تأکید بر اینکه منطق عقل و وحی باید تکیه‌گاه گفتار و رفتار انسان باشد، تصریح کرد: ما پیرو تقریب و وحدت هستیم، کسی از ذوالید، بینه نمی‌خواهد اما از زهرا که در بحث فدک، ذوالید بودند بینه و شاهد خواستند؛ پیامبر(ص) 23 سال جاهلیت اولی را به جامعه مدرن و پویا تبدیل کرد اما خلفا آمدند و با تهدید و تطمیع و ... شرایط را تغییر دادند و کاری کردند که فاطمه(س) برای ملک خود باید بینه بیاورد. 
 
استاد درس خارج حوزه تأکید کرد: ما با برادران اهل سنت وحدت داریم اما با قاتلان حضرت زهرا(س) عقد اخوت نداریم؛ آیا ذوالید باید بینه بیاورد؟ الان این انگشتری که در دست من است برای من است و اگر کسی مدعی است که برای من نیست باید بینه بیاورد نه من که انگشتر در دست دارم. پس اجبار به برگرداندن فدک ولو بپذیریم که ارث بوده است، حرف زور است و این مسئله جامعه را سریع دچار انحطا می‌کند؛ چرا که قرآن، قول زور را در کنار بت‌پرستی آورده است. کجای قرآن و سنت پیامبر(ص) داریم که فرزند رسول خدا(ص) نمی‌تواند از پدرش ارث ببرد، برعکس قرآن فرموده است که حضرت سلیمان از داود(ع) ارث برد. این اجتهاد در برابر نص است که از سوی خلفا رخ داد.
 

دفاع از مظلوم؛ درس مهم خطبه فدکیه

عرب بیان کرد: نکته دیگر در خطبه فدکیه، دفاع از بشر مظلوم است نه فقط شیعه و مسلمان؛ دفاع حضرت زهرا(س) از حضرت علی(ع) بحث همسری نیست، بلکه دفاع از انسان مظلوم و ولایت است؛ دو سوره تکویر و بروج کمتر از دو سال از شروع وحی بر پیامبر(ص) نازل شد و قرآن از دختران زنده به گورشده در آیین کفر دفاع کرده است: بای ذنب قتلت. در سوره بروج نیز به ماجرای اصحاب اخدود می‌پردازد که ده‌ها سال از آن گذشته است و آنان را لعن می‌کند؛ اساسا در هر جا سب و لعنی در قرآن است حقی از کسی یا خدا ضایع و ظلمی واقع شده است. در جامعه بعد از پیامبر(ص) هم ظلم واقع شد و تبدیل و تحریف و کتمان. تبدیل غدیر به سقیفه؛ سقیفه کودتا و جنایت بود، نه انتخابات و دموکراسی؛ ما با تأکید بر حفظ وحدت معتقدیم که دوستان اهل سنت ما با بحران مشروعیت در خلافت مواجه بوده، هستند و خواهند بود؛ در مورد اولی گفتند اجماع در حالی که اصلا اجماعی در کار نبود و تهدید و تطمیع باعث سقیفه شد، ضمن اینکه شیعه، استقلالی برای اجماع قائل نیست و در ذیل سنت است.
 
وی با بیان اینکه برخی شهیده ولایت را به مدیریت سیاسی تقلیل می‌دهند، گفت: با غصب خلافت مدیریت علمی علی(ع) سلب شد و سنت پیامبر را تعطیل و کتمان کردند که جامعه را به انحطاط برد ؛ اگر مدیریت سیاسی صرف باشد که امیرمؤمنان(ع) فرمود: حکومت و قدرت برای من از نعلین پاره هم بی‌ارزش‌تر است، مگر اینکه بتوانم اقامه حق و ازاله باطل کنم یعنی حکومت برای من هیچ ارزش ذاتی ندارد و فقط ابزاری برای تحقق حق است.  
 
استاد حوزه علمیه در پایان اظهار کرد: قرآن کریم در مورد کتمان فرموده است: یهودیانی که به مدینه آمدند تا پیامبر آخرالزمان را ببینند او را بهتر از فرزندانشان می‌شناختند اما کتمان حقیقت کردند و باعث شد تا دو دین مسیحیت و یهودیت تحریف شده، هنوز هم باقی باشد. در جریان سقیفه نیز همه، حقانیت علی(ع) را می‌دانستند و یقین به آن داشتند اما خلافت او را کتمان کردند.
انتهای پیام
خبرنگار:
علی فرج زاده
دبیر:
سلما آرام
captcha