کد خبر: 4319211
تاریخ انتشار : ۰۵ آذر ۱۴۰۴ - ۰۴:۵۱
استاد نصرالله پور جوادی:

فلسفه ایرانی را از سایه یونان و ایدئولوژی بیرون بیاوریم

بنیان‌گذار مرکز نشر دانشگاهی در نشست «خِردورزی؛ رسالت جاودان فلسفه در حیات بشری»، با اشاره به نقش فلسفه در شکل‌گیری مرکز نشر دانشگاهی و اهمیت بازخوانی میراث فلسفه ایرانی، گفت: ما باید به فلسفه ایرانی توجه کنیم، چرا که فلسفه‌ای است که از درون فرهنگ ما برخاسته، نه از بیرون و تا وقتی آن را نشناسیم، خود را درست نمی‌شناسیم.

فلسفه ایرانی را از سایه یونان و ایدئولوژی بیرون بیاوریم

به گزارش ایکنا، نصرالله پورجوادی، اندیشمند و ناشر پیشکسوت فلسفه، سخنان خود را با ابراز خرسندی از حضور دوباره در «مرکز نشر دانشگاهی» آغاز کرد؛ مرکزی که به تعبیر او «پدرانه» در شکل‌گیری آن نقش داشته و از آغاز تأسیس، فلسفه را یکی از رسالت‌های جدی خود می‌دانسته است. او با یادآوری روزهای نخست انقلاب گفت: در آغاز تأسیس مرکز، فلسفه مورد توجه خاص بود، هم به سبب گرایش‌های فکری آن زمان که عمدتاً جنبه دفاع از اسلام در برابر جریان‌های چپ و ماتریالیستی داشت و هم به سبب علاقه شخصی او به خودِ فلسفه، نه به سبب انگیزه‌های ایدئولوژیک.

مشروح گزیده‌ای از نشست با سخنان ایشان را با هم می‌خوانیم:

ما کتاب فلسفی چاپ می‌کردیم چون کتاب «فلسفی» بود

پورجوادی با توضیح اینکه نخستین آثار فلسفی مرکز نشر دانشگاهی، با نیت ترجمه و تألیف کتاب‌های بنیادین در رشته‌های مختلف ـ از جمله فلسفه ـ شکل گرفت و نه با انگیزه ایدئولوژیک، از ترجمه و چاپ اثر «تاریخ فلسفه در اسلام» از میان محمد شریف یاد کرد که در چند جلد به همت مترجمان مختلف، از جمله خودش منتشر شد، سپس به انتشار کتاب «ماجد فخری»، «تمهیدات کانت» از حدادعادل، «تأملات دکارت» احمدی و «اخلاق اسپینوزا» جهانگیری اشاره کرد.

وی افزود: سیاست مرکز نشر دانشگاهی همواره علمی و آکادمیک بوده و هیچ‌گاه تابع گرایش‌های سیاسی یا ایدئولوژیک نشده است، ما در نشر دانشگاهی کتاب فلسفی چاپ می‌کردیم چون کتاب فلسفی بود، نه چون کسی یا گروهی از آن خوشش می‌آمد.

وی با اشاره به نقش نجفقلی حبیبی در پژوهش فلسفه اشراق، گفت: تحقیقات ایشان یکی از بهترین آثار در این زمینه است و شایسته تبریک است.

فلسفه ایرانی را از سایه یونان و ایدئولوژی بیرون بیاوریم

آغاز واقعی فلسفه اسلامی

در ادامه، پورجوادی به تحلیل تاریخی فلسفه در جهان اسلام پرداخت و با مرور آغاز آن در قرن دوم هجری در خانه یحیی برمکی، وزیر ایرانی هارون‌الرشید، گفت: در آنجا نخستین آکادمی فلسفی جهان اسلام شکل گرفت، جایی که متفکران معتزلی، از نظام تا ابوالهذیل علاف و هشام بن حکم از شاگردان امام جعفرصادق(ع)، درباره زمان، مکان، علیت، نبوت و امامت بحث‌های فلسفی می‌کردند، این دوران را باید آغاز واقعی فلسفه اسلامی دانست و نه با کندی در قرن سوم.

فلاسفه مسلمان و آثار نوافلاطونی

پورجوادی سپس به قرن سوم و ظهور فلسفه نوافلاطونی در جهان اسلام پرداخت و با تأکید بر تأثیر آثار «فلوطین» و «اثولوجیا» منسوب به ارسطو گفت: فلاسفه مسلمان تحت تأثیر این آثار، به فلسفه نوافلاطونی گرایش پیدا کردند؛ اما هنوز برای من روشن نیست چرا فارابی و ابن‌سینا چنین رویکردی نشان دادند.

وی پرسید: چرا آنها به جای تکیه بر فلسفه ایرانی، به اندیشه نوافلاطونی روی آوردند؟ و در ادامه با نقل قولی از استاد ابراهیم دینانی افزود: اگر شما فلسفه، فرهنگ و تاریخ ایران را نفی کنید، در واقع به نفع یونان و غرب عمل کرده‌اید.

وی در ادامه درباره تبدیل و ترجمه مفاهیم فلسفی ایرانی به عربی در قرون سوم و چهارم گفت: بسیاری از اصطلاحات فلسفی فارسی و پهلوی ترجمه شدند و رفته‌رفته به ما گفتند زبان فارسی قادر به بیان مفاهیم فلسفی نیست؛ در حالی که چنین نیست.

فلسفه ایرانی را از سایه یونان و ایدئولوژی بیرون بیاوریم

واژگان مغفول مانده فلسفه ایرانی

وی در جهت تشریح موضوع مثالی از مفهوم «مینو» در فلسفه ایرانی آورد که از مفاهیم بنیادی در متون پهلوی است و پرسید: مینو چیست؟ و در پاسخ گفت: این همان عالم امر و عقلانی و روحانی است که پیش از عالم مادی خلق شده است و ما آن را لمس نمی‌کنیم و فلاسفه از آن به عالم امر و روحانی تعبیر می‌کنند اما نام عالم مینو را نمی‌آورند و درباره بسیاری از مفاهیم و واژگان نیز چنین مسئله‌ای پیش آمده است.

او ادامه داد: اولین فلاسفه که به آثار نوافلاطونی روی آوردند اسماعیلیان هستند‌؛ برخی از آن‌ها به زبان عربی می‌نوشتند، افرادی مثل ناصر خسرو هم بودند که همه آثار خود را به فارسی نوشت و می‌توان او را یک متفکر نو افلاطونی دانست.

پورجوادی با استناد به متون ایرانی و اسلامی از ناصرخسرو تا شهرستانی، نشان داد که «مینو» نزد ایرانیان همان مرتبه عقل و امر الهی است، نه آخرت جسمانی.

وی با اشاره به دیدگاه شهرستانی در گفتار چهارم «مجلس مکتوب» گفت: شهرستانی در خصوص عالم روحانی که به جای عالم مینو به کار می‌برد آن را نخست پدید آورنده علم باری تعالی می‌داند به این خاطر که عالم مینو معقول است و ما آن را با حس نمی‌شناسیم و حواس ما آن را درک نمی‌کند.

وی بخشی از گفتار ناصرخسرو را شاهد مثال این موضوع آورد و گفت: ناصرخسرو بر این باور بود که عالم امر، عین عالم مینو نیست و در حقیقت از عالم امر پدید می‌آید.

پورجوادی با رجوع به کتاب «وجه دین» ناصرخسرو آن را نمونه‌ای از تداوم فلسفه ایرانی در آثار فیلسوفان مسلمان دانست و گفت: ناصرخسرو، «عالم روحانی» را جهان لطیف می‌داند؛ جهانی که پیش از عالم مادی و محسوس پدید آمده است.

نمونه‌ای از توصیف لطیف‌تر یک واقعیت

وی با تحلیل مثال‌های ناصرخسرو، از جمله تشبیه نسبت «پشم و جامه»، توضیح داد که فلسفه ایرانی جهان مادی را تجلی و مرتبه‌ ظریف و لطیف‌تر یک واقعیت برتر می‌دانسته است، همان‌گونه که پشم در حالت اولیه لطیف است پیش از آنکه به جامه‌ای محسوس بدل شود.

فلسفه ایرانی را از سایه یونان و ایدئولوژی بیرون بیاوریم

پورجوادی سپس پیوند این مفهوم را با فلسفه مزدایی و عرفان اسلامی یادآور شد و گفت: در فلسفه ایرانی، مرتبه ذات و صفات باری‌تعالی دقیقاً از همین اندیشه منشأ می‌گیرد و عرفای مسلمان این اصل را نگاه داشتند؛ حال آنکه فلاسفه مشایی با اصل «الواحد لا یصدر عنه الا الواحد» از این اندیشه فاصله گرفتند.

چرا باید فلسفه ایرانی را بشناسیم؟ 

وی در ادامه گفت: ما باید فلسفه ایرانی را بشناسیم؛ نه به عنوان نوعی میهن‌دوستی، بلکه برای خود فلسفه، برای شناخت اندیشه، برای درک زیبایی و نیکی که در فرهنگ خودمان نهفته است.

وی افزود: خیلی‌ها می‌گویند ایران فلسفه نداشته و من فقط از ایشان این سؤال را دارم که آیا کتاب «دینکرد سوم» را دیده‌اید؟ اگر دیده باشید، محال است بگویید ایران فلسفه نداشته است.

در پایان، پورجوادی با تأکید بر ضرورت بازگشت به میراث تفکر ایرانیِ گفت: ما باید به جای آنکه همیشه بپرسیم یونانی‌ها چه گفتند، غربی‌ها چه گفتند، به خودمان بنگریم؛ به فلسفه‌ای که در عرفان، اشراق، هنر و زیبایی ما جاری است. ایرانیان آفرینش را تجلی حسن می‌دیدند و این نگرش، فلسفه است؛ فلسفه‌ای از عشق، از تجلی، از نیکی و از وحدت.

انتهای پیام
خبرنگار:
حدیث منتظری
دبیر:
معصومه صبور
captcha