به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) شعبه شرق آسیا، علی اکبر ضیائی، رایزن فرهنگی کشورمان در مالزی و پژوهشگر و کارشناس مسائل بینالمللی، فرق و طوائف اسلامی در یادداشتی با نام «حمله به یمن؛ اشتباه دولتهای عربی و در امتداد تقویت داعش در منطقه» حمله عربستان سعودی و متحدانش با حمایت آمریکا به خاک یمن به بهانه سرکوب انصارالله را یکی دیگر از اشتباهات تاریخی دول عربی و افتادن در ورطهای دانست که همه منطقه شبه جزیره عربی را به آتش میکشد.
ضیائی هدف اصلی حمله عربستان به یمن را توسعه نفوذ حرکات تکفیری و نابودی سرمایههای انسانی و ذخائر مادی منطقه دانست و نوشت: این همان هدفی است که سیاستمداران آمریکائی و صهیونیستها برای تغییر جهت خطر القاعده از سمت غرب به سوی جهان اسلام دنبال میکنند و به موفقیتهای نسبی نیز دست یافتهاند.
وی تأکید کرد: اگر عربستان و متحدانش به بهانه دفاع از عبدربه منصور هادی، رئیسجمهور مستعفی یمن و جلوگیری از پیشروی انصارالله به سمت عدن دست به چنین اقدامی زدهاند و با توجه به این که پیش از این هم پولهای عربستان برای تجهیز تروریستهای القاعده و جبهه النصره در سوریه و کشتار مردم بیگناه سوریه استفاده میشده است، این سؤال مطرح میشود که چرا این حمایت عربی در هنگام تجاوز رژیم صهیونیستی به خاک لبنان و غزه و به خاک و خون کشیدهشدن هزاران کودک، زن و انسان بیگناه به حرکت در نیامد و تنها به صادرکردن چند بیانیه علیه این رژیم اکتفا شد؟
ضیائی، برای پاسخ به این سؤال به تشریح تاریخ شکلگرفتن حرکت تکفیری در مصر و اختلاف بین این حرکت با جریان القاعده اشاره کرد.
وی نوشت: حرکت تکفیری در تاریخ اسلام دارای سوابق طولانی است و تعدادی از علمای اهل حدیث با گرایش به مذهب حنبلی چون ابن رجب، ابن قدامه، ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب چنین گرایشهائی را ترویج میکردند، اما شاید جریان فکری سیاسی تکفیری که اکنون در چارچوب تفکرات ابوبکر بغدادی تبلور یافته است به جنبش شکری احمد مصطفی (1 ژانویه 1942) از منطقه ابوخرص مرکز «ابوتیج اسیوط» در مصر برگردد.
وی مؤسس جماعت المسلمین یا جماعت دعوت و هجرت بود که مهمترین ویژگی آن تکفیر مسلمانان و هجرت از مناطق کفر بر اساس تعریف وی از کفر بود. وی با خواهر محمد صبحی مصطفی از سران اخوان المسلمین مصر ازدواج کرد و به همین علت در دهه 60 میلادی روابط صمیمی با این حرکت داشت و در سایه همین روابط در ضمن گروهی از اخوان در سال 1965م در دوره عبدالناصر به
زندان افتاد و پس از درگذشت عبدالناصر از زندان خارج شد. در سال 1978 به جرم ترور ذهبی، وزیر اوقاف مصر در دادگاه نظامی محاکمه و به همراه پنج تن دیگر به اعدام محکوم شد.
علت ترور ذهبی این بود که اعضای گروه شکری مصطفی، افکار ذهبی را مخالف شریعت اسلامی و خطرناک برای امت اسلامی اعلام کرده بودند و تنها راه مبارزه با این انحراف را ترور وی میدانستند. این گروه تکفیری توانست علاوه بر مصر در الجزائر نیز طرفدارانی پیدا کند. جماعت دعوت و هجرت هرگونه معصیتی چون ظلم و فسقی را به معنی خروج از ملت اسلام تلقی میکردند و معتقد بودند هر مسلمانی که یکی از گناهان تصریح شده در قرآن کریم و یا سنت نبوی را مرتکب شود با شریعت اسلامی به مخالفت برخاسته و این به معنای خروج از اسلام است.
این دیدگاه در میان خوارج صدر اسلام نیز وجود داشت که منجر به بروز جنگهای خونین در سرزمینهای اسلامی از حجاز تا یمن شد.
ضیائی در ادامه نوشت: واقعهای که هم اکنون در یمن در حال رخدادن است، ارتباط مستقیمی با این نوع طرز تفکر دارد. از دیگر اعتقادات این جریان تکفیری این است که اگر در کشوری
شریعت اسلامی اعمال نشود، بر مسلمانان واجب است که آنجا را ترک کنند و اگر مسلمانی با این جریان همراه نشود درباره او توقف میکنند، اما اگر تفکرات تکفیری بر او عرضه شد و از قبول آنها استنکاف کرد، در آن صورت به کفر او نیز حکم میدهند.
از دیگر ویژگیهای این حرکت مخالفت با هر قانون وضعی بود، بدین معنی که همه قوانین باید تابع شریعت اسلامی باشند و مسلمانی که به محاکم مدنی و یا قوانین بینالمللی رجوع کنند از دین اسلام خارج شده است. این گروه با هرگونه مذهبی از مذاهب سنی و شیعی و جزء آنها چون اباضی مخالف بودند و پیروی از اجماع، قیاس، مصالح مرسله و استحسان را به منزله عبادت اصنام یا بتها دانسته و تنها راه رستگاری را پیروی از قرآن کریم و سنت میدانند و به عقیده آنان مسلمانبودن تنها با بیان شهادتین تحقق نمییابد، بلکه مسلمانی باید به قول، عمل و تصدیق و پیروی از پیامبر اکرم(ص)، صحابه و تابعین در دوره خلفای راشدین تحقق یابد.
این کارشناس مسائل بینالمللی در ادامه نوشت: بعد از اعدام شکری، جماعت تکفیر با ضعف نسبی روبرو شد و حتی برخی علمای اخوانی همچون حسن اسماعیل هضیبی که نفر دوم اخوان به شمار
میآمد کتابی را تحت عنوان «دعاة لا قضاة» در نقد حرکت تکفیری به رشته تحریر درآورد، هر چند برخی در انتساب آن اثر به هضیبی تردید کردند.
اگر حرکت تکفیر و هجرت در دهه هفتاد میلادی طرفدارانی در میان سران عرب پیدا میکرد، در آن صورت به یقین شاهد پیدایش داعش در آن عصر میبودیم، بدین معنی که داعش در حال حاضر با حمایت مادی و معنوی شیوخ عرب و سیاستمداران غربی اعمال تروریستی خود را شروع کرد، اما جریان تکفیر و هجرت تنها در محدوده مصر و الجزائر فعالیت داشت و نتوانست دامنه فعالیتهای خود را به دیگر کشورهای اسلامی توسعه دهد.
ضیائی معتقد است، نکته بسیار مهم جریان تکفیری مصر و در ادامه آن جریان اخوانالمسلمین با گرایش سلفی و نتیجه آن دو حرکت یعنی داعش، پرداختن به حوزه فکری و سیاسی جهان اسلام و نه غرب و رژیم صهیونیستی بود که همین موضوع نکته اصلی اختلافات بین القاعده به رهبری بن لادن و ایمن الظواهری با سران داعش و حرکت تکفیری بود.
وی در ادامه نوشت: ابو مصعب زرقاوی که نامش احمد فاضل نزال خلایله از اردن و مؤسس جماعت توحید و جهاد در سال 1990م بود و در سال 2006 در زمان جنگ عراق کشته شد، در سپتامبر 2005 علیه شیعیان در عراق اعلام جهاد کرد و در این زمان او تعداد زیادی بمبگذاری انتحاری در مناطق شیعهنشین و همچنین علیه نیروهای آمریکایی و بمبگذاری در سه هتل در امان را برعهده گرفت. زرقاوی که با القاعده پیمان بسته بود بیشترین تمرکز خود را بر توسعه افکار تکفیری و مبارزه با شیعه قرار داد و در نامهای به بن لادن و ایمن ظواهری به خطر شیعه در منطقه و ضعف اهل سنت اشاره کرد و این حرکت زرقاوی در ادامه همان حرکت تکفیری مصر بود.
به نوشته این کارشناس، ایمن الظواهری اهداف دیگری را دنبال میکرد و چندان موافق سیاستهای تکفیری و خشونتهای علنی زرقاوی علیه دیگر مذاهب نبود و او را از عواقب چنین اقداماتی که نفرت جهانیان را علیه آنان بر میانگیزاند بر حذر میداشت، اما زرقاوی راه خود را از القاعده که به دنبال زدن منافع غرب و انجام فعالیتهای تروریستی در خارج از جهان اسلام بود، جدا کرد.
حرکتهای تروریستی بن لادن و ایمن الظواهری در تهدید منافع آمریکا در سراسر جهان به اندازهای توسعه یافت که سرویسهای اطلاعاتی غرب از کنترل آنها عاجز شدند و هر روز آمریکا و دیگر کشورهای اروپائی به انجام حرکتهای تروریستی تهدید میشدند. این تهدیدات هزینه فراوانی برای آمریکا و غربیها به دنبال داشت، زیرا طرفداران القاعده به صورت اتباع بومی در کشورهای غربی سکونت داشتند و تعداد آنان نیز در حال افزایش بود و نظارت بر آنان با چنین گستردگی امکانپذیر نبود.
وی نوشت: آمریکا که خود عامل بروز بسیاری از نابسامانیها در کشورهای اسلامی بود به صورت هدف اصلی القاعده در آمده بود و این جریان به علت آشنائی با تمامی ترفندهای اطلاعاتی و نظامی آمریکا در دوران همکاریهای دوجانبه در پاکستان برای سیطره بر افغانستان و سپس چچن و در نهایت بالکان بهگونهای شکل گرفت که مقابله با آن امری پرهزینه بهشمار میآمد و یا شاید غیرممکن مینمود.
ضیائی معتقد است: طراحان آمریکائی بهترین روش را ایجاد اختلاف میان سران القاعده تشخیص دادند، بهگونهای که اولا با حذف بنلادن، خطر را از مرزهای آمریکا و غرب دور کنند و ثانیا جهان اسلام درگیر مسائل فرقهای و جنگ بین شیعه و سنی شود و تا زمانی که این جنگ ادامه داشته باشد هم رژیم صهیونیستی و هم آمریکا و متحدانش از مزاحمتها و باجخواهیهای القاعده در امان خواهند بود.
نامههای مبادلهشده بین زرقاوی و الظواهری دلالت از وجود یک حرکت هوشمندانه از طرف سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و رژیم صهیونیستی برای ایجاد اختلاف بین اعضای القاعده و تغییر مسیر بنلادن و الظواهری از غرب و آمریکا به سمت جنگهای داخلی در کشورهای اسلامی داشت و ابوبکر البغدادی با شدت گرفتن حملات تروریستی افراطگرایان در سوریه هدف اصلی خود را همان جریان فکری زرقاوی یعنی حرکت تکفیری اعلام کرد.
بدین ترتیب نقش آمریکا در ایجاد اختلاف میان سران القاعده و نیز سوقدادن جریانهای تکفیری به سمت حذف جبهه مقاومت علیه اسرائیل و ایجاد درگیریهای فرقهای در خاورمیانه برای تقویت موضع رژیم صهیونیستی در مقابل دشمنان تاریخی آنان یعنی مسلمانان آگاه پس از بروز بیداری اسلامی در منطقه روشن میشود و با همین استراتژی است که آمریکا به عربستان سعودی و متحدان عربش برای حمله به یمن و افزایش تنشهای فرقهای کمک میکند و به تقویت جریانهای تکفیری همچون داعش برای تغییر مسیر مبارزه از غرب و استکبار به سمت مرزهای کشورهای اسلامی میپردازد.
این کارشناس مسائل بینالمللی، فرق و طوائف اسلامی، معتقد است با توجه به تجربه تلخ آمریکا در دخالت نظامی در افغانستان پس از تربیت کادرهای القاعده برای نفوذ به مرزهای جنوبی اتحاد جماهیر شوروی سابق و خسارتهای جانی و مالی و از دستدادن مشروعیت بینالمللی در تجاوز به عراق به نظر میرسد حذف بن لادن از صحنه معادلات امنیتی آمریکا به نفع داعش صورت گرفته است تا بدین ترتیب داعش بتواند با تکیه بر اعتقادات تکفیری خود بر طبل فرقهگرائی و بروز اختلافات بین شیعه و سنی بکوبد و از طرف دیگر چهره خشنی از اسلام به جهان معرفی کند تا بتواند مانع از بروز بیداری اسلامی شود و از طرف دیگر ذخائر مادی و انسانی جهان اسلام در برابر رژیم صهیونیستی و استکبار به تحلیل رود و در نهایت اهداف بلندمدت صهیونیستها در بروز درگیری در خاورمیانه و جهان اسلام و در نهایت تقویت نظامی و اقتصادی اسرائیل غاصب برآورده شود.
نکته دیگر در داعش تکیه بر عنصر خلافت اسلامی با برداشتهای انحرافی از اسلام است. بسیاری از جوانان پرشور در مناطق اهل سنتنشین به دنبال اجرائیکردن نظریه خلافت اسلامی هستند و جریان فکری داعش با استفاده از این ابزار توانسته است تعداد زیادی از جوانان را به سمت خود جذب کند، اما اگر صحنههای نبرد داعش کمی آرام شود، چالش بعدی طرفداران داعش اختلاف آنان بر سر انتخاب به اصطلاح خلیفه اسلامی است، زیرا در زیر پرچم سیاه این جریان صدها نوع تفکر از مناطق مختلف جهان با پیشینههای فکری مختلف جمع شدهاند که به سادگی تبعیت از یک نفر با ویژگیهای فکری و اعتقادی ابوبکر البغدادی را بر نمیتابند، بنابراین جریان تکفیری، خود قربانی تکفیر خواهد شد و بعید نیست کشورهای حاشیه خلیج فارس نیز خود به همان بلائی مبتلا شوند که خود بانی ایجاد آن در عراق، سوریه و اکنون در یمن هستند.
ضیائی نوشت: یمن در حالی مورد هجوم عربستان و متحدانش چون مصر قرار گرفته است که حداقل در مصر سیسی، از ترکیه به علت حمایت از اخوانالمسلمین و دادن پناه به سران اخوان مصر به شدت عصبانی است و حمله به یمن با رضایت کامل سلفیها و اخوانیهای سلفی مصر مواجه شده است.
ناصر رضوان، رهبر سلفیهای مصر و مؤسس ائتلاف «احفاد صحابه و آل البیت» در فراخوانی از همه مصریان خواست جمعه سوم آوریل برابر با چهاردهم فروردین(دیروز) برای اعلام حمایت دخالت نظامی زمینی مصر در یمن تظاهرات کنند و به همین منظور از وزارت کشور مصر خواست با حمایت از آنان از بروز خشونت جلوگیری کند.
رهبر سلفیهای مصر حمله زمینی به یمن را با ادعای «حمایت از مردم مظلوم یمن مطرح کرده و گفته است نیروهای عربی از طریق زمین و نه فقط حملات هوایی باید وارد یمن شوند و با شیعیان یمن بجنگند.
این سلفی مصری، شیعیان مصر را اجساد مصری با ارواح ایرانی خوانده و درحقیقت اکنون به دنبال ایجاد فتنه در میان شیعیان و اهل سنت مصر است که قرنها با یکدیگر زندگی مسالمتآمیز داشتهاند. این همان سیاستی است که پیش از این، جریان تکفیر و هجرت در مصر و سپس داعش با هدایت آمریکا در عراق و سوریه و اکنون در یمن دنبال میکند.