امام حسین(ع) اسوه است نه اسطوره/ اسطوره‌ها قابل «شدن» نیستند
کد خبر: 3646350
تاریخ انتشار : ۰۳ مهر ۱۳۹۶ - ۱۷:۰۷

امام حسین(ع) اسوه است نه اسطوره/ اسطوره‌ها قابل «شدن» نیستند

گروه معارف: محمدرضا سنگری با بیان اینکه اسوه با اسطوره فرق می‌کند، گفت: بیشتر پرداخت ما نسبت به کربلا وجه اسطوره‌ای پیدا کرده است و نه اسوه‌ای؛ وجه اسطوره‌ای آن است که حقیقت تاریخی را با افسانه درآمیزیم و شخصیتی مطرح کنیم که قابل «شدن» نیست، یعنی نمی‌شود به او نزدیک و همچون او شد.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) از خوزستان، محمدرضا سنگری مدیر گروه ادبیات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی امروز 3 مهرماه در دانشگاه صنعتی جندی شاپور دزفول، گفت: خداوند در قرآن دو شخصیت را به عنوان اسوه برای ما معرفی می‌کند؛ یکی پیامبر اسلام(ص) و دیگری ابراهیم خلیل(ع).

وی ادامه داد: اسوه با اسطوره فرق می‌کند. بیشتر پرداخت ما نسبت به کربلا وجه اسطوره‌ای پیدا کرده است و نه اسوه‌ای؛ وجه اسطوره‌ای آن است که حقیقت تاریخی را با افسانه درآمیزیم و شخصیتی مطرح کنیم که قابل «شدن» نیست، یعنی نمی‌شود به او نزدیک و همچون او شد و فقط ویترینی و قشنگ است. اسطوره فراانسان است اما اسوه، انسان فراتر است که می‌شود رفتار و سلوک او را دریافت کرد و به آن سیره خود را آراست.

مجموعه حرکت اباعبدالله برای ما اسوه است

سنگری با بیان اینکه در کربلا مشاهده می‌کنیم که حضرت اباعبدالله(ع) خود را اسوه معرفی می‌کند و می‌فرماید: «لکم فیه اسوه» من برای شما اسوه هستم. واژه «من» به معنای فقط شخص حضرت نیست بلکه کل مجموعه حرکت اباعبدالله برای ما اسوه است. اصحاب ایشان،‌ جریان‌های پس از کربلا و ترجمان ارزش‌ها و عظمت این رخداد برای ما اسوه هستند.

هیچ عنصری در کربلا زائد نیست هر کس را که امام با خود همراه کرده است نقشی دارد

عضو هیئت علمی بنیاد دعبل خزاعی ادامه داد: همه آدم‌ها با هر سن،‌ نژاد و رنگ می‌توانند اسوه خود را در کربلا پیدا کنند. ترکیب عجیبی در کربلا داریم که در هیچ یک از جنگ‌های اسلام دیده نشده است؛ آفریقایی، آسیایی، ایرانی، اروپایی در نهضت امام حسین(ع) هست و به شهادت رسیده‌اند. قصه بسیار شگفت است؛ هیچ عنصری در کربلا زائد نیست هر کس را که امام با خود همراه کرده است نقشی دارد که این نقش را یا در کربلا و یا پس از آن ایفا می‌کند و همه با همان انضباطی که امام تعیین کرد به وظایف و نقش خود عمل کردند. مدیریت پس از کربلا هم به عهده امام حسین(ع) بود؛ ایشان در آخرین لحظات برای امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) و بچه‌هایی که بودند نقش‌ها و وظایف را تعیین و تبیین کردند. در کربلا ابهام وجود ندارد و البته جز این هم انتظار نمی‌رود چون امام مصباح و سفینه است و باید همه چیز را مشخص کند.

وی با اشاره به جمله مشهور «انا قتیل العبرات» تصریح کرد: در شعر خاقانی درباره ایوان مدائن واژه «عِبَر» وجود دارد؛ هان ای دل عبرت بین از دیده عِبَر کن هان. اشک را عِبَر می‌گویند چون اشک از مسیر چشم می‌آید و عبور می‌کند و با عبور کردن ارتباط دارد.

شهادت من همه عبرت و درس است

سنگری افزود: تعابیر بسیاری درباره این جمله است؛ می‌خواهم این جمله را به گونه دیگری بخوانم؛ «انا قتیل العِبَرات.» شهادت من همه عبرت و درس است. عِبَرَت به معنای عبور از سطح یک مسئله و رسیدن به اعماق و ژرفای آن است. واژه استنباط که بیشتر در فقه به کار می‌رود به معنای بیرون کشیدن آخرین سطل آب از چاه است که به آن نَبَط گویند و استنباط یعنی ژرفا و اعماق یک موضوع کاوش شود.

خداوند در آیه 7 سوره روم می‌فرماید: «يَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ؛ (مردم) فقط ظاهرى از زندگى دنيا را مى‌شناسند، و آنان از آخرت غافلند» انسان بزرگ باید به پشت پدیده‌ها راه پیدا کند که به آن تدبر گویند که واژه آشنایی در قرآن کریم است. «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ» یعنی از سطح آیه عبور کرده و به پشت آن راه یابید. راهیابی به چیزی که چشمان عادی نمی‌بیند عِبرت است. عِبرت یعنی عبور کردن از سطح یک مسئله و رسیدن به اعماق آن.

وی بیان کرد: تنها خانمی که در کربلا اجازه داشت از خیمه بیرون آمده و صحنه جنگ را ببیند حضرت زینب(س) بود. امام حسین(ع) فقط به ایشان چنین اجازه‌ای داده بودند. حال این پرسش را مطرح می‌کنم که اگر همه ما و همه ژنرال‌ها و مینیاتوریست‌ها را بر روی تل زینبیه قرار می‌دادند و می‌پرسیدند نظرتان درباره صحنه‌های جنگ چیست؟ قطعاً هیچ کدام از ما نمی‌گفتیم زیباست. مصطفی عقاد کتابی درباره امام حسین(ع) نوشته که در آن می‌گوید: هرکس از سپاهیان عمر بن سعد که می‌خواست به میدان برود اول از او می‌پرسید چقدر صله می‌دهی؟ اما یاران امام وقتی می‌خواستند به میدان بروند می‌پرسیدند چند بار می‌میریم؟ زهیر می‌گفت کاش مرگ هفتاد بار بود. مرا خاکستر می‌کردند از درون خاکستر برمی‌انگیختند تا هفتاد بار عاشقانه در راه تو جانبازی کنم.

آموزه‌های کربلا جهانی است

سنگری با بیان اینکه نگاه دیگری که می‌توان به کربلا داشت، نگاه عِبرت است، افزود: درباره کربلا در روزگار ما دو واژه درس و عبرت را به کار می‌برند، در کربلا درس‌هایی وجود دارد یعنی پیام‌هایی که عمدتاً شخصی است اما آموزه‌ها و رخدادهایی وجود دارد که برای یک حرکت اجتماعی و آینده انسان مفید است. 40 سال درباره عاشورا پژوهش کردم و فقط به کتاب اکتفا نکردم بلکه سیر حرکت اباعبدالله(ع) را بررسی کردم و این مطالعات مسائلی را روشن کرد که به جمع‌بندی آن پرداختم که چقدر درس و پیام می‌شود از کربلای امام حسین(ع) گرفت.

وی ادامه داد:‌ برخی از آموزه‌های کربلا جهانی است؛ رها از شیعه، مسیحی و مسلمان، برخی از این آموزه‌ها برای همه انسانیت است. درس‌های دیگری هستند که در قلمرو باورهای دینی ما طرح می‌شود.

اندیشه‌ها را آزاد کنید تا تن‌هایتان آزاد شود

سنگری در ادامه گفت:‌ اگر کسی زندگی ائمه(ع) را مطالعه کند متوجه می‌شود که بردگان در آن زمان خرید و فروش می‌شدند؛ این بردگان یک سال در خانه امام بودند و پس از آن آزاد می‌شدند. در این یک سال آنها با امام می‌زیستند و تمرین آزادی فکری می‌کردند و پس از آزادی فکری و اندیشه می‌توانستند به زندگی برگردند؛ یکی از آموزه‌های امام حسین(ع) این است که پیش از آن که دست و پاها را آزاد کنید اندیشه‌ها را آزاد کنید و آخرین لحظه وقتی به خیمه‌ها حمله شد فرمود: «إن لَم یَکُن لَکُم دینٌ و کُنتُم لاتَخافونَ المَعادَ فَکونوا اَحراراً فِی دُنیاکُم.» آزاده یعنی اول بخش بالای وجودی انسان آزاد شود و پس از آن احساسات و سپس تن آدمی آزاد شود؛ این مطلب آموزه جهانی حضرت است.

عضو هیئت علمی بنیاد دعبل خزاعی گفت: یکی از جدی‌ترین مباحثی که امروزه مطرح می‌شود «مدیریت در بحران» است. یکی از آموزه‌های کربلا همین است که وقتی در واقعیت یک موضوع قرار نگرفته‌اید داوری نکنید. تماشاچیان همیشه قهرمانند اما اگر در میدان قرار گیرند شرایط فرق می‌کند. خیلی وقت‌ها ما دچار اطلاعات هستیم و به تجربه نرسیده‌ایم.

وی گفت: یکی دیگر از عبرت‌های فوق‌العاده که امام به آن پرداخته این است که ما انسان‌ها تا وقتی در شرایط عادی هستیم امکان شناختمان نیست. امام حسین(ع) فرمود: «الناسُ عبیدُ الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه مادرَّت معایشُهم فاذا مُحَّصوا بالبلاء قَلَّ الدَیّانون؛ «مردم بندۀ دنیایند و دین بر زبانشان می‌چرخد و تا وقتی زندگی‌هاشان بر محور دین بگردد، در پی آنند، امّا وقتی به وسیلۀ «بلا» آزموده شوند، دینداران اندک می‌شوند.» دنیا علاوه بر معنای دنی و پست معنای دیگری دارد که از کلمه «دُنُو» گرفته شده و به معنای نزدیک و دم دستی است. براساس این فرموده امام انسان‌ها عمدتاً به دم‌دستی‌ها می‌پردازد و چشم‌اندازهای دور را نمی‌بیند.

مدیر گروه ادبیات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی عنوان کرد: تحلیل شرایط جبهه مقابل و آنچه که باعث شده در این مسیر قرار گیرند مطلوب است و می‌توان آن را در سه ساحت نظرگاه فکری، عقبه تاریخی و عواطف و احساسات بررسی کرد.

سنگری اظهار کرد: ما در کربلا تعدادی استاد دانشگاه داریم که در کربلا شرکت کردند؛ یکی از اینها شخصی به نام بُریر بن خضیر حمدانی است که به او سیدالقراء می‌گفتند چون زیبا قرآن می‌خواند. در کلاس درسش در کوفه بود. کسی آرام بیخ گوش او گفت: حسین به کربلا آمده است. بُریر خطاب شاگردانش گفت: من تاکنون آنچه را باید به شما بگویم نوشتم، اینک می‌روم تا حقیقت را با خون بر صفحه خاک بنویسم و آمد در کربلا حقیقت را با خون نوشت.

این محقق عاشورایی ادامه داد: امام حسین(ع) چند بار او را فرستاد تا با سپاه دشمن حرف بزند. این هم از زیبایی‌های کربلا است که امام حسین(ع) از هیچ کسی مأیوس نبود. گاهی ما در مواجهه با افراد یکی دوبار چیزی را می‌گوییم، اگر طرف نپذیرفت زود مأیوس می‌شویم و او را رها می‌کنیم، در حالی که نمی‌دانیم ممکن است دو سه بار دیگر بگوییم، یا کس دیگری بگوید تأثیر بپذیرد. بُریر چند بار سخنرانی کرد، به او سنگ زدند. امام خود به میدان رفت و صحبت کرد. لباس‌های پیامبر(ص) را پوشید.

وی گفت: امام در مواجهه با سپاه دشمن فرمود: می‌دانید چرا سخن مرا نمی‌پذیرد؟ یعنی می‌دانید چه اتفاقی می‌افتد که زمینه پذیرش در انسان اندک می‌شود یا به جایی می‌رسید که به چشم و گوش و قلبتان مُهر می‌خورد؟. چرا انسان به اینجا می‌رسد؟ حضرت فرمود: «حرام‌خواری راه را بر شنیدن حقیقت می‌بیند، اینها رشوه زیاد گرفته‌اند». رشوه‌خواری انسان را از شنیدن حقیقت بازمی‌دارد. حال چطور حرام اندیشه انسان را تعطیل می‌کند جای بررسی دارد.

عضو هیئت علمی بنیاد دعبل خزاعی اظهار کرد: خصوصیت دیگر منفی دشمنان «تبجیل»(تکبر) است که در رجز یکی از یاران امام حسین(ع) آمده است. ما در کربلا یک شخصیت ایرانی به نام أسلم بن عمرو یا واضح داریم که اهل قسمت‌های شمال ایران است. او دبیر و کاتب امام حسین(ع) و به سه زبان عربی، فارسی و ترکی مسلط بود. شاعر بود. وقتی به میدان رفت رجزی خواند و تصویری از ویژگی‌های منفی دشمن را ترسیم کرد؛ رجز او خیلی قشنگ و شکوهمند است. اگر کسی از من بپرسد زیباترین و تصویری‌ترین رجز در کربلا متعلق به چه کسی است می‌گویم: اسلم بن عمرو. گفت:

البحر من طعنی و ضربی یصْطلی                 و الجوّ من سهمی و نبلی یمتلی
اذا حسامی فی یمینی ینجلی                        یتشق قلب الحاسد المبجّل (المبخّل)

در رجز فرد خودستایی می‌کند. او می‌گوید: «دریا از جزر و مد شمشیر من شعله‌ور می‌شود. اگر تیراندازی کنم آسمان را زیر پر و بال تیرهایم خواهم گرفت. وقتی شمشیرم در دستم درخشش آغاز کند، قلب حاسد مکتبر شما را خواهد شکافت». تبجیل به معنی خودبرتربینی و تکبر است. به بیان دیگر، تبجیل نگاه غیرواقعی به مسائل و به خصوص به خویشتن و دیگران است. این آفات ممکن است دامن‌گیر ما هم بشود.

کربلا فقط برای گریستن نیست، برای نگریستن هم هست

سنگری با تأکید بر اینکه چشم به عبرت‌های کربلا باز کنیم، گفت: کربلا فقط برای گریستن نیست، برای نگریستن هم هست، تنها برای نالیدن نیست، برای بالیدن هم هست. باید با کربلا رشد کنیم. در یک بررسی فقط در یک حرکت 24 روزه امام حسین(ع) از مکه به کربلا 537 عبرت استخراج کردم. با اینکه این نهضت کوتاه است می‌شود برای فرهنگ امام حسین(ع) دانشگاه ترسیم کرد.

این محقق عاشورایی گفت: اگر می‌توانید در این ایام یکی دو دقیقه کلاس را به این موضوع اختصاص دهید. امام حسین در آغاز حرکت خود 18 جمله دارد که دقیقاً پیام‌های یک حرکت مثبت و سازنده را ترسیم می‌کند. در شروع کلاس چه بکنیم؟ امام حسین(ع) برای این، طرح دارد. چه‌طور تدریس کنیم؟ امام برای این مسأله طرح دارد. از اینها می‌توانیم استفاده کنیم. حسین(ع) بین ما ناشناخته مانده است. امام حسین(ع) 19 هزار و 999 روز در این دنیا زندگی کرد و ما فقط یک روز عاشورا را می‌دانیم آن یک روز را هم خوب نمی‌شناسیم.

captcha