محسن خنداندل در گفتوگو با خبرنگار ایکنا از خراسان رضوی اظهار کرد: در طول سالهای بعد از انقلاب عملا تحصیلات عالی در حوزه دانشگاهی حدود 15 برابر شده که این امر برای مردان و زنان متفاوت بوده است.
وی ادامه داد: عملا از زمان دوره مرحوم هاشمی رفسنجانی یک نگاهی به وجود آمد که با راههای مختلف بتوانیم سطح سواد جوانان خود را از دیپلم به کارشناسی، از کارشناس به کارشناسی ارشد و به همین سبک ارتقا دهیم. هدف او ارتقا سطح سواد نبود بلکه افزایش سواد همراه با اجرای طرح های کاروزی و تجربی بود.
این کارشناس مسائل اقتصادی افزوده: ما همواره در طول تاریخ تلاش کردیم تا فضای کنکور را رقابتیتر و انگیزهها را برای ورود به دانشگاه را بیشتر کنیم اما شرایطی را برای فراهم کردن فضای تجربی برای کارآموزان و فارغالتحصیلان ایجاد نکرده ایم. در حال حاضر آمارها نشان میدهد که بیش از 40 درصد فارغالتحصیلان و نزدیک به 60 درصد افرادی که در حال تحصیل هستند، بیکارند.
وی تصریح کرد: باید نگاهی خیلی جدی به این امر داشته باشیم؛ ایرادی که در این سالها به آن نپرداختیم این است که هیچ گاه حوزه دانشگاهی خود را براساس سلیقه افراد و نیازهای جامعه چیدمان نکردهایم بلکه بر اساس صندلیهای دانشگاه یکسری زیرشاخههایی را به وجود آوردیم و متقضایان ما فقط توانستند در آن بخش یک دانشآموز باشند.
این کارشناس مسائل اقتصادی تصریح کرد: دانشجو این نیست که صرفا در کلاس حاضر شود و استاد از یک منبع و کتاب، درسی را آموزش دهد و سپس دانشجو آن را یاد بگیرد و امتحان دهد بلکه باید یکسری منابع در اختیار آن دانشجو قرار بگیرد و خودش بتواند به بهترین شکل درس را برای خود باز کند و استاد مشکلات و سوالات آن را رفع اشکال کند.
خنداندل با بیان اینکه ما در هیچ کجای دنیا این روش آموزشی را نداریم که استاد از یک جزوه و کتاب، درس را آموزش بدهد، تاکید کرد: این امر نشاندهنده عدم شناخت کافی از زیرشاخههایی در جامعه است که به آن نیاز داریم. این عدم شناخت باعث شد که به خاطر تصورات نادرست صندلیهای یکسری از رشتهها مانند حقوق، مهندسی، دامپزشکی، کشاورزی، کامپیوتر و بازرگانی را زیاد کنیم و زمانی که گروه بزرگی از دانشجویان فارغالتحصیل شدند؛ بدون کار بمانند.
این کارشناس مسائل اقتصادی اضافه کرد: این عوامل نشات گرفته از آن است که زیرساختهای لازم را فراهم نکردیم و این رشتهها را براساس نیازسنجی بازار در نظر گرفته نشده است. باید یک نیازسنجی در این زمینه صورت گیرد تا بتوانیم تشخیص دهیم که آیا به این همه فارغالتحصیل رشته حقوق و یا هر رشتهی دیگری در دانشگاه نیاز داریم یا خیر.
وی افزود: در حال حاضر در بین هر دو خیابان در شهر دو داروخانه وجود دارد که این امر انباشت پزشک را نشان میدهد. همچنین هیچگاه متوجه نیستیم که به تعداد هر چند نفر چه تعداد پزشک وجود دارد. گاهی تعدادی از این افراد نیز به دلایل مختلف موفق به تأسیس مطب نیز نشدهاند.
این کارشناس مسائل اقتصادی تاکید کرد: وقتی یک دانشجو صرفا با یک مدرک تحصیلی از دانشگاه فارغالتحصیل میشود، توقع آن را دارد که خیلی زود در شغلی، مشغول به فعالیت شود. همچنین هیچکدام از این افراد راضی به این نخواهند شد که در بخش اشتغالزایی و کارآفرینی مشغول شوند. بر همین اساس شاهد کاهش نرخ مشارکت اقتصادی خواهیم بود.
وی با بیان اینکه در نهایت هر سال نرخ مشارکت اقتصادی فارغالتحصیلان رو به نزول خواهد رفت، تصریح کرد: علاوه بر این، هیچکدام از این افراد در حوزه اقتصادی سرمایهگذاری نمیکنند و فقط علاقه دارند در این بخش شاغل شوند. یکی از اتفاقهایی که باید رخ دهد تا بتوانیم این مسائل را حل کنیم، این است که یک بازنگری در بازار کار فارغالتحصیلان ایجاد نماییم و به این نتیجه دست پیدا کنیم که در کدام رشتهها نیازمند متقاضی بیشتر هستیم.
خنداندل گفت: اگر این امر رخ دهد، ما میتوانیم از ظرفیت این افراد برای سالهای بعد از فارغ التحصیلی استفاده کنیم و در زمان انجام تحصیل نیز به عنوان کارآموزان در همان حوزه از آن ها استفاده کنیم. این برنامهریزی چند ساله ما را به نتیجه میرساند.
وی ادامه داد: مشابه این ماجرا را قبل از انقلاب شاهد بودیم. در دوره هایی به نام کارورزی ایران و آلمان وجود داشت و آلمانیها در حوزه فنی و حرفهای ما سرمایهگذاری کردند و زمانی که دانشآموختههای ما وارد چنین فضایی میشدند، به صورت عینی مسائل مربوط به رشته خود را از نزدیک و به صورت عملی لمس میکردند.
این کارشناس مسائل اقتصادی تاکید کرد: همچنین در کنار آن درسهای آکادمیک خود را نیز مطالعه میکردند. زمانی که فرد فارغالتحصیل میشود، نه تنها یک دانشآموخته بود بلکه در حرفهای با ابزار کار و مسائل پیرامون رشته خود مشغول به فعالیت میشد. تمام واحدهای تولیدی هم به دنبال جذب چنین افرادی بودند. باید از ابتدا دانشآموخته خود را به صورت بورس بر روی صندلی بنشانیم تا بداند که بازار کار برای او وجود دارد و بتواند درس خود را در آن مدت مشخص به پایان برساند و میتواند جای خالی کار را پر کند وگرنه فرد دیگری جای او را میگیرد. همین امر به تنهایی انگیزهای را در فرد به وجود میآورد.
وی اظهار کرد: اینکه عنوان میشود که امروز اگر در دانشگاه دولتی قبول نشویم، حتما در دانشگاههای علمی و کاربردی، فنی و حرفهای، بدون کنکور و یا حتی غیرانتفاعی قبول خواهیم شد، فاجعه است. ما یکسری افرادی را بدون هیچ آموزش و تلاشی تربیت میکنیم که هیچ دانش علمی ندارند و این امر اتفاقی است که در حال حاضر در پردیس دانشگاههای ما نیز رخ می دهد.
خنداندل تصریح کرد: باید بتوانیم حرکت دانشگاه در زمینه دانشآموختگی را به گونهای هدایت کنیم که فرد بعد از فارغالتحصیلی به شغل دست پیدا کند.
وی با بیان اینکه نگاه جدی به حوزههای دانشبنیان و حوزه استارت آپ ها نیز ضروری ست، بیان کرد: ما در این حوزه میتوانیم بسیاری از فعالیتهای خود را به سمت سرمایهگذاری و اشتغال زودبازده سوق بدهیم. عمر استارت آپها بین 3 تا 4 سال است. فرد باید در این بازه زمانی دانش خود را بهترین شکل بیاموز تا به بازدهی برسد.
این کارشناس مسائل اقتصادی تاکید کرد: من معتقدم که نگاه غیر علمی و فساد بزرگی که در کنکور و آمادگیهای آن وجود دارد، خود عاملی شده که نتوانیم اصلا در خصوص حذف کنکور صحبت کنیم. یکی از اتفاقات نامبارکی که در این ممکلت افتاده، این است که پایگاههای اخلاق اجتماعی و خانوادگی را ازبین بردیم و اصول و مبانی تربیت نیز منحل شده است.
انتهای پیام