رسول خوانساری، کارشناس پژوهشی گروه بانکداری اسلامی پژوهشکده پولی و بانکی بانک مرکزی، در یادداشتی که در اختیار خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، قرار داده است به بررسی معایب پذیرش سیستم دوگانه بانکداری اسلامی و متعارف پرداخته است که متن این یادداشت در ادامه میآید:
پذیرش سیستم دوگانه اعتراف به ضعف بانکداری اسلامی است
گاهی تن دادن به یک امر غیرمشروع برای مشخص شدن اثرات آن، خود عامل ترویج آن امر ناپسند خواهد شد. بهتازگی برخی نظرات و ایدهها مطرح شده مبنی بر اینکه سیستم بانکی دوگانه و ایجاد بانکهای متعارف در کنار بانکهای اسلامی، راه تحقق بانکداری اسلامی است. بر اساس این دیدگاه، باید به بانکهای متعارف (که عملیات آنها منطبق با شریعت نیست) اجازه دهیم در کنار بانکهای اسلامی فعالیت کنند و در اثر رقابتی که بین اینها به وجود میآید و با توجه به اینکه بدنه جامعه و مردم، مسلمان هستند، بانکهای اسلامی بیشتر توسعه پیدا میکنند.
صرف نظر از وجاهت شرعی، اینکه سیستم بانکداری متعارف کارایی بالاتری دارد یا سیستم بانکداری اسلامی، مسئلهای است که هنوز پاسخ قطعی و مشخصی برای آن وجود ندارد و با توجه به عمر اندک بانکداری اسلامی (کمتر از نیم قرن) در مقایسه با سابقه طولانی بانکداری متعارف، شاید قضاوت درباره کارایی دو سیستم نیازمند گذر زمان بیشتری باشد. اینکه بگوئیم چون در سی سال گذشته بانکداری بدون ربا توفیق چندانی حاصل نکرده، به ناچار باید بانکداری متعارف را نیز بپذیریم تا بلکه در رقابت با این سیستم، بانکداری اسلامی بتواند تکامل پیدا کند و خود را نشان دهد، در واقع اعتراف به ضعف ذاتی بانکداری اسلامی است.
ضررورت تلاش برای رفع کاستیهای بانکداری اسلامی
در کشوری مانند ایران که بیش از 99 درصد جمعیت آن مسلمان هستند، ایجاد بانک متعارف که به طور صریح و علنی اقدام به دریافت و پرداخت ربا (به عنوان یکی از ارکان بانکداری متعارف) نماید، خود این پیام را منتقل خواهد کرد که بانکداری اسلامی در کنار بانکداری متعارف است که پویایی مییابد و ایجاد سیستمی که به طور کامل منطبق با شریعت باشد، امکانپذیر نیست. به علاوه به جای ایجاد رقابت بین بانکهای اسلامی و متعارف درون کشور، میتوان این رقابت را به طرق مختلف بین خود بانکهای اسلامی (از جهت میزان انطباق فعالیتهای آنها با شریعت) به وجود آوریم. ضمن اینکه بانکداری اسلامی پدیدهای صددرصد متضاد با بانکداری متعارف نیست، کما اینکه بسیاری از اصول و قواعد بانکداری متعارف که با اصول شریعت مغایر نباشد، در بانکداری اسلامی نیز به کار گرفته میشود.
شریعت اسلام، دین کاملی است و برای کلیه امور و شئونات بشری برنامه دارد، لذا سیستمی که بر مبنای آموزههای اسلامی به خوبی طراحی و به درستی اجرا شود، از سیستمی که آموزههای وحیانی در آن جایگاهی ندارد و حتی در بسیاری موارد (از جمله تجویز ربا) با آن در تعارض است، بهتر عمل خواهد کرد. البته بر کسی پوشیده نیست که اجرای بانکداری بدون ربا (و در سطح بالاتر از آن بانکداری اسلامی) کاری دشوار است و قطعاً چالشهای زیادی را نیز به همراه داشته است، ولی آنچه مهم است پیگیری و اهتمام بیشتر برای رفع کاستیهای این سیستم و تقویت جایگاه آن میباشد.
پذیرش بانکداری متعارف، بانکداری اسلامی را تضعیف میکند
اگر قرار باشد برای کمک به توسعه یک نهاد یا مفهوم اسلامی، بدیل آن را به صورت غیراسلامی پدید آوریم، خود ممکن است به تضعیف یا تخریب آن نهاد یا مفهوم اسلامی منجر شود. ناکارامدی و شکست در اجرای دستورات دینی مجوز آن نیست که دستورات دینی کنار گذاشته شود و برای ایجاد رقابت سراغ سیستمی برویم که ضوابط شرعی در آن رعایت نمیشود. زیرا با این استدلال بسیاری از امور نامشروع باید در جامعه رواج یابد؛ سینمای مبتذل در کنار سینمای سالم، نوشیدنیهای حرام در کنار نوشیدنیهای حلال و ... . برای مثال اگر امر ازدواج در یک جامعه به خوبی ساماندهی نشود و جوانان به دلیل سخت شدن شرایط ازدواج نتوانند ازدواج کنند آیا باید حکم کرد که روابط نامشروع در کشور مجاز اعلام شود، چون مردم خود میتوانند تشخیص دهند و سراغ روابط نامشروع نمیروند؟ یا اینکه بهتر است به رفع موانع و مشکلات ازدواج اهتمام ورزید و با فراهم کردن الزامات آن همچون اشتغال، زمینه ازدواج آسانتر را فراهم کرد؟
شهید مطهری (ره) در کتاب «اخلاق جنسی در اسلام و غرب» میگوید: «بر خلاف تصور بسیاری از فلاسفه غرب آن چیزی که مبنا و اساس حق و آزادی و لزوم رعایت و احترام آن میگردد میل و هوی و اراده فرد نیست، بلکه استعدادی است که آفرینش برای سیر مدارج ترقی و تکامل به وی داده است. اراده بشر تا آنجا محترم است که با استعدادهای عالی و مقدسی که در نهاد بشر است هماهنگ باشد و او را در مسیر ترقی و تعالی کشاند، اما آنجا که بشر را به سوی فنا و نیستی سوق میدهد و استعدادهای نهانی را به هدر میدهد احترامی نمیتواند داشته باشد».
حق انتخاب بین بانک اسلامی و متعارف قابل احترام نیست
اینکه بگوئیم مردم باید حق انتخاب بین بانکداری اسلامی و متعارف داشته باشند، از آنجا ناصحیح است که چنین انتخابی به طور ذاتی قابل احترام نیست، زیرا میتواند موجب سقوط جامعه در ورطه ربا یا سایر فعالیتهای حرام شود. مختار بودن انسان در پذیرش دین و احکام شریعت بدان معنا نیست که از پذیرش دین حق سر باز زند. همچنان که مختار بودن انسان در حفظ جان و سلامتی خود بدان معنا نیست که جایز باشد خودکشی کند یا در حفظ سلامتی خود کوتاهی نماید.
نمیتوان گفت «مردم خود تشخیص میدهند کدام بانک اسلامی عمل میکند و سراغ آن میروند». این گفته دو اشکال اساسی دارد: اول اینکه اگر تاکنون بانکداری بدون ربا موفق عمل کرده، فبها و اگر موفق عمل نکرده و به اصطلاح اسلامی نبوده است، چرا تاکنون مردم چنین تشخیصی ندادهاند و هنوز سراغ نظام بانکی میروند؟ دوم اینکه اگر قرار است بانکهای متعارف با تشخیص مردم مبنی بر انتخاب بانکهای اسلامی از گردونه رقابت خارج شوند، اصلاً چرا باید ایجاد شوند؟ آیا میتوان تنها به اتکای تشخیص مردم در امور شرعی، یک امر نامشروع را در کشور ایجاد کرد به این امید که خود از بین برود؟ اگر هم قرار است باقی بمانند و بخشی از نیازهای جامعه را برطرف کنند که این امر به معنی نهادینه کردن ربا در تاروپود جامعه اسلامی است.
فرض کنیم بانکهای متعارف در کنار بانکهای اسلامی فعالیت کنند و بیشتر افراد مسلمان هم خود انتخاب کنند که سراغ بانکهای اسلامی بروند. در این صورت تکلیف سایر افراد مسلمان و نیز افراد غیرمسلمانی که سراغ بانکهای متعارف میروند، چه میشود؟ آیا نه این است که حکومت اسلامی به دست خود زمینه رباخواری را برای عدهای فراهم کرده است، در حالی که خود ادعا دارد ربا اعلان جنگ با خدا و رسول خدا است؟ این مطلب از این دیدگاه نیز قابل توجه است که تنها سلایق مشتریان و رقابت تعیینکننده نظام پولی نیست و حاکمیت نقش مهمی در شکلدهی به سازوکار بازار دارد؛ بهگونهای که حتی در اقتصادهای لیبرال هم دولت و حکومت در تعیین قواعد بازار و نظارت بر آن نقش دارد. لذا حکومت اسلامی نیز بر اساس ایدئولوژی اسلام، از حیث نقش حاکمیتی و نظارتی خود حق تعیین قواعد و محدود کردن فعالیتهای مغایر با شریعت را دارد.
تبعات انجام آزمایشی سیستم دوگانه
حال ممکن است این سؤال پیش بیاید که آیا بهتر نیست دستکم این طرح مدتی به صورت آزمایشی اجراء شود شاید نتیجهای حاصل شود؟ که در پاسخ به این پرسش باید گفت این امر تبعاتی دارد که اولا نمیتوان گفت که ما برای مدتی گناهی را در جامعه انجام دهیم که بعد مشاهده کنیم حالت متعارف یا اسلامی این امر بهتر است؟ و این امر هم قطعی نیست که مردم به سمت امر اسلامی بروند؛ چراکه ممکن است مردم مسائل را به درستی متوجه نشوند و نتوانند خوب یا بد بودن موضوعی را تحلیل کنند کما اینکه اگر تلقی ما این است که اگر مردم متوجه میشوند در این سی سال بانکداری ما ربوی بوده است پس چرا مردم به سراغ بانکها رفته و اینهمه تقاضا از نظام بانکی کنونی وجود دارد. همچنین باید گفت که قطعا بانکداری اسلامی محقق نشده است و قانون کنونی هرچند که قانون بی نقصی نبوده است اما قانون خوبی بوده است اما اینکه در عمل نتوانستهایم آن را خوب پیاده کنیم را بنده قبول دارم.
بانک متعارف تعریف روشنی دارد یعنی بانکی که براساس بهره عمل میکند حال اگر بانکداری متعارف را به معنای بانکهای کنونی در ایران تعریف کنیم که قطعا تعریف درستی نیست مگر اینکه بخواهیم بانکهایی را تاسیس کنیم که عملیاتشان کاملا اسلامی باشد و آنگاه بانکهایی که عملیات اسلامی را رعایت نمیکنند از دور رقابت حذف میشوند و این امر مطلوبی است اما آنچه که بنده از اظهارنظرهای اخیر متوجه شدم این است ما بانکداری متعارف، به گونهای که قرض بدهد و ربا بگیرد را جامعه آزاد بگذاریم، مگر اینکه ما تعریف بانکداری متعارف را عوض کنیم.
ضرورت توجه به تئوری تکامل تدریجی بانکداری اسلامی
سوال دیگری که ممکن است وجود داشته باشد این است که با وجود مسلمان بودن جامعه ایران و اینکه مردم به سمت کار حرام نخواهند رفت آیا اجرای چنین سیستمی باعث نخواهد شد بانکهای ربوی هم مجبور شوند به سمت رعایت ضوابط شرعی بروند؟ که در پاسخ باید گفت: این به شرطی است که ما مطمئن باشیم چنین چیزی حتما اتفاق می افتد. گاهی ما به هر دلیلی یک سیستم جایگزین میآوریم که رقابتی ایجاد کنیم و چون مردم هم تشخیص میدهند حتما به این سمت خواهند رفت و خواه ناخواه آن سیستم ربوی، یا ایجاد نمیشود و یا حذف خواهد شد اما اولا ما مطمئن نیستیم که چنین اتفاقی بیفتد و شاید این مثال خیلی مؤدبانه نباشد اما ممکن است مردم توان تشخیص نداشته باشند و هم اینکه این امور عادی می شود و حکومت اسلامی به دست خود زمینه اینکار را فراهم میکند. همین الان هم اگر برخی بانکها تقاضای فاکتور صوری میکنند این امر را به حکومت ربط میدهند و میگویند که حاکمیت و مراجع هم این امر را تأیید کردهاند حال اگر ما بانک ربوی را رقیب قرار دهیم اگر در حکومت اسلامی مورد تأیید قرار گیرد چون مردم به حکومت اعتماد میکنند پس میگویند هیچ اشکالی ندارد ما در نزد چنین بانکی سپردهگذاری کرده و مراودات مالی داشته باشیم.
بنده برای تحقق بانکداری اسلامی به نظریه تکامل تدریجی بانکداری اسلامی اعتقاد دارم و باتوجه به اینکه ما سابقه زیادی از بانکداری اسلامی در مقابل بانکداری متعارف نداریم، به نظرم همینکه ما میخواهیم ربا را از نظام بانکی حذف کنیم، خود یک گام به جلو است و در قانون بانکداری بدون ربا هم دیده شده است که بعد از 5 سال اصلاح شود اما به هر دلیلی این اتفاق نیفتاد و اکنون هم بنا شده که این قانون اصلاح شود و موضوعاتی همانند فاکتورهای صوری، جریمه تاخیر و... که به عنوان چالش مطرح شده و برای آن راهکار ارائه میشود در سیر تکاملی کم کم این سیستم میتواند شکل بگیرد و در قسمتهایی هم که میتوانیم از بانکداری متعارف استفاده کنیم را استفاده میکنیم.
پذیرش سیستم دوگانه یک گام به عقب است
ما مشکلی با ذات بانکداری متعارف نداریم و اینگونه نیست که همه فاکتورهای موجود در آن دارای اشکال باشد تا جائیکه ما به جایی برسیم که بر اساس اصول نظری خودمان یک تئوری بانکداری اسلامی را طراحی کنیم و نوع سپرده گذاری، نوع تسهیلات، تعریف بانک و... را ارائه دهیم که یک سیستم تازه پدید آید اما تا زمان محقق نشدن آن امر به نظرم باید به فکر بهبود بخشیدن به وضعیت کنونی باشیم و مشکلات و چالشهای آن را حل کنیم و این سیر تکامل تدریجی از رفع چالشهای بانکداری بدون ربا به سمت بانکداری اسلامی خواهیم رفت اما اینکه ما یک گام رو به عقب برداریم و بانکداری اسلامی استفاده نکنیم بلکه بانکداری متعارف را بیاوریم که در سایه آن بانکداری متعارف رشد کند، این امر اعتراف به این است که بانکداری اسلامی دارای ضعف است درحالیکه هم اکنون در بانکداری متعارف چالشهای وجود دارد که برای حل آن سعی دارند در کنار آن بانکداری اسلامی را هم استفاده کنند که شاید در حل مشکلات به آنان کمک کند.
سوال دیگر ممکن است این باشد چگونه در برخی کشورها همانند کشورهای حاشیه خلیج فارس یا مالزی، اردن و... برخی بانکهای اسلامی پیشرفت داشتهاند که در این زمینه هم باید گفت سیستم حکومتی آنان به معنی صددرصد اسلامی نیست یا اینگونه نبوده که بخواهند براین اساس برنامهریزی کنند. در این کشورها بانکهای متعارف در حال فعالیت هستند ولی مثلا در مالزی جمعیتی از مسلمانان وجود دارند که مایل نیستند از فعالیتهای ربوی استفاده کنند بلکه مایلند بانک اسلامی هم داشته باشند ولی برای جامعهای که این تمایل را ندارند تقاضا برای بانک متعارف هم وجود داشته است اما در کشور ما که حکومت اسلامی تشکیل شده است پس باید نهادهایی که ما داریم هم در چارچوب این سیستم تعریف شود و اگر ما نهادی خلاف ایدئولوژی خودمان ولو برای مدت کوتاهی برای تقویت سیستم اسلامی ایجاد کنیم که با ذات حکومت در تعارض است و تناقضی در قول و عمل خود حکومت محسوب میشود.
در پایان باید گفت که حکومت اسلامی نمیتواند افراد را مجبور به دینداری کند ولی وظیفه دارد موانع دینداری را از پیش روی آنها بردارد و البته برداشتن موانع خود بخشی از دادن آزادی به افراد است. یکی از بزرگترین این موانع که به طور مشخص در نظام بانکی متعارف وجود دارد و در شریعت اسلام به شدت از آن نهی شده، ربا است و اگر قرار باشد حکومت اسلامی خود بستر رباخواری را فراهم کند، در واقع تیشه به ریشه خود زده است.