عوامل ظهور جریان‌های تکفیری در جهان اسلام/ تبارشناسی گروه‌های افراطی
کد خبر: 1450402
تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۸:۲۰
رئیس دانشکده مذاهب اسلامی تبیین کرد:

عوامل ظهور جریان‌های تکفیری در جهان اسلام/ تبارشناسی گروه‌های افراطی

گروه اندیشه: رئیس دانشکده مذاهب اسلامی با اشاره به روند تغییر تحلیل‌ گروه‌های جهادی از عدو قریب و عدو بعید، اظهار کرد: در افغانستان، عدو قریب شوروی بود و در دوره بن‌لادن، آمریکا عدو قریب شد، اما در میان القاعده عراق و اکنون داعش، عدو قریب شیعیان شده‌اند.

حجت‌الاسلام و المسلمین مهدی فرمانیان، رئیس دانشکده مذاهب اسلامی دانشگاه ادیان و مذاهب و مسئول کمیته علمی کنگره جریان‌های تکفیری در گفت‌وگو با خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا)، به بیان نکاتی در باب زمینه‌ها و جوانب گسترش و شکل‌گیری فعالیت‌های تکفیری و گروه‌های افراطی پرداخته است که در ادامه بخش نخست این گفت‌وگو را می‌خوانید.
در ابتدای این گفت‌وگو فرمانیان درباره عامل شکل‌گیری و فعالیت گروه‌های تکفیری، گفت: ظهور و بروز جریان‌های افراطی و تکفیری در جهان اسلام به چند عامل بازگشت می‌کند که یکی از این عوامل که عامل سیاسی است، از بین رفتن یا فروپاشی امپراطوری عثمانی است.

اعتبار بالای خلافت نزد اهل سنت و احساس خلأ پس از فروپاشی امپراطوری عثمانی
وی با اشاره به جایگاه بسیار مهم خلافت در تفکر اهل سنت، گفت: به همان اندازه که ولایت و امامت اهل بیت(ع) نزد شیعه اهمیت دارد، وجود خلافت و داشتن یک امپراطوری نزد اهل سنت از اعتبار بسیار بالایی برخوردار است. بعد از فروپاشی امپراطوری عثمانی، جهان اهل سنت احساس خلأ کرد و خود را بی یار و یاور و بدون رئیس و بدون خلیفه دید و لذا در جهان اسلام درباره خلافت بحث‌های بسیار متنوعی صورت گرفت.
آغاز دور جدید فعالیت‌های سیاسی اهل سنت
فرمانیان از جمله فعالیت‌های صورت گرفته در همین زمینه به ظهور جنبش خلافت اسلامی در شبه قاره هند، نوشته شدن آثار متعدد درباره خلافت اسلامی و تأسیس جریان اخوان المسلمین در مصر اشاره کرد و گفت: در این فضا هر چه جلوتر آمدیم و خلأ خلافت اسلامی از سوی اهل سنت بیشتر خود را نشان داد، جریان فکری اسلام سیاسی که در جهان اهل سنت شکل گرفته بود، تندتر و افراطی‌تر شد.
اختلافات ناسونالیسم عربی و اخوان المسلمین؛ زمینه‌ساز شکل‌گیری رویکردهای جدید
رئیس دانشکده مذاهب اسلامی دانشگاه ادیان و مذاهب در این مورد به فضای سیاسی دوره جمال عبدالناصر در مصر اشاره کرد و گفت: در این دوره تعارض‌هایی بین ناسیونالیسم عربی و وحدت عربی که جمال عبدالناصر و سوسیالیست‌ها و چپ‌ها ایجاد کرده بودند و تفکر اخوان المسلمین ایجاد شد و اعدام‌ها و زندانی کردن رهبران اخوان المسلمین باعث شد که برخی از رهبران معنوی این جریان در همان دوران زندان، رویکرد جدیدی را برای رسیدن به خلافت و حکومت اسلامی ایجاد کنند.
«معالم فی الطریق» سید قطب؛ مانیفست جریان‌های جهادی
فرمانیان از سید قطب به عنوان یکی از این رهبران یاد کرد و گفت: سید قطب فردی است که آثار متعددی دارد و مطالب بسیار زیبایی را مطرح کرده است و ما از آثارش بسیار استفاده می‌کنیم، اما او کتابی در زندان نوشت به نام معالم فی الطریق که این کتاب مانیفست تمام جریان‌های جهادی شد و از دل جریان‌های جهادی هم جریان‌های تکفیری بیرون آمد.
وی با اشاره به نظرات سید قطب در کتاب معالم فی الطریق، بیان کرد: ایشان در این کتاب اعلام کرد که ما در دوران جاهلیت قرن بیستم هستیم و هر کس نسبت به این جاهلیت راضی یا ساکت باشد و نسبت به آن اقدامی انجام ندهد کافر شده است. وی در این کتاب اظهار کرد که باید تمام قوانین قوانین اسلامی باشد و تمام شهرهای اسلامی هم شهرهای جاهلی هستند لذا باید هجرت کرد و به وسیله جهاد این کار را پیش برد. 
مسئول کمیته علمی کنگره جریان‌های تکفیری با بیان این مطلب که کسانی که کتاب سید قطب را خوانده‌اند از تعریف ایشان از جهاد، مفهوم جنگ مسلحانه و یا همین خشونتی را که امروز به اسم جهاد انجام می‌شود برداشت کرده‌اند، اظهار کرد: در نتیجه نظرات سید قطب گروه‌های جهادی متعددی مانند گروه الجهاد، گروه جماعة المسلمین، گروه شباب محمد و گروه‌های دیگری در مصر ظهور کردند.
گروه الجهاد، محمد عبدالسلام فرج و کتاب الفریضة الغائبه
وی از گروه الجهاد به عنوان یکی از مهمترین این گروه‌ها نام برد و گفت: رهبر اول این گروه محمد عبدالسلام فرج بود که کتاب الفریضة الغائبه را نوشت. عنوان این کتاب و البته خود کتاب از امر واجبی سخن می‌گوید که در میان مسلمان‌ها مغفول است و منظور او جهاد و آن هم به معنای جنگ مسلحانه بود. ایشان با استناد به برخی از آیات و روایات و علی الخصوص به فتواهای متعدد ابن‌تیمیه معتقد شد که مسلمانان به خاطر پذیرش جاهلیت قرن بیستم که همان فرهنگ غرب است و یا سکوت در مقابل این مسئله کافر شده‌اند و تمام حاکمان جهان اسلام را نیز با استناد به آیه «وَمَن لَّمْ یَحْکُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ؛ و کسانى که به موجب آنچه خدا نازل کرده داورى نکرده‌اند آنان خود کافرانند» (مائده/44)، کافر دانست.
رئیس دانشکده مذاهب اسلامی دانشگاه ادیان و مذاهب اضافه کرد: یکی از رهبران بعدی گروه الجهاد ایمن الظواهری بود که در حال حاضر رهبر القاعده است.
جماعة المسلمین، شکری مصطفی و رسالة الایمان
فرمانیان در ادامه از شخص دیگر به نام شکری مصطفی سخن گفت که رئیس گروه جماعة المسلمین است و با کتابی به نام رسالة الایمان نظرات خود را مطرح کرده است.
وی با اشاره به محتوای کتاب رسالة الایمان و طرح مباحثی ذیل مقولات دشمن نزدیک و دشمن دور از سوی شکری مصطفی، بیان کرد: وی به جد معتقد بود که دشمن نزدیک مسلمانانی هستند که جاهلیت، سکولاریسم و اومانیسم و انسان‌محوری فرهنگ غرب را پذیرفته‌اند و دشمن بعید کسانی مثل آمریکا و اروپا هستند که این فرهنگ را ایجاد کرده‌اند. نتیجه‌گیری او این بود که باید ابتدائاً با دشمن نزدیک که مسلمانان هستند بجنگیم و سپس به سراغ کسانی برویم که مؤسس این تفکر هستند.
فرمانیان عنوان کرد: متأسفانه این فضا باعث شد که مسلمانان به جای این که آمریکا و فرهنگ غرب را دشمن اصلی خود بدانند، پذیرندگان فرهنگ غرب در میان جوامع اسلامی را دشمن نزدیک خودشان دانستند و با آن‌ها به مقابله پرداختند. به هر حال این موج اولی است که ما در مصر شاهد آن هستیم و از مصر به جاهای دیگر گسترش پیدا کرد.
حضور گروه‌های جهادی در افغانستان؛ آغاز دوری جدید از گسترش و شکل‌گیری آن‌ها
مسئول کمیته علمی کنگره جریان‌های تکفیری از حضور این گروه‌ها در جنگ افغانستان سخن گفت و اظهار کرد: وقتی که جنگ افغانستان شروع شد، تحت تأثیر اندیشه این گروه‌ها که جهاد را برای همه مسلمان‌ها، چه مرد و چه زن و چه پیر و چه کودک، واجب عینی می‌دانستند، افرادی از مصر و لیبی و الجزایر به افغانستان رفتند. تلقی این بود که یک کشور کافر به یک کشور مسلمان حمله کرده است و وظیفه ماست که برویم و جهاد کنیم و دشمن کافر را که شوروی باشد از آن جا بیرون کنیم.
رهبری عبدالله عزّام در جنگ افغانستان و شکل‌گیری افغان العرب
وی در پاسخ به این پرسش که آیا حضور این نیروها در افغانستان در قالب یک جریان فکری و به شکلی برنامه‌ریزی شده و مدیریت‌شده بوده است، گفت: بله. این‌ها یک مدیریتی از درون خودشان داشتند. آن‌ها به افغانستان رفتند و رهبری داشتند به نام دکتر عبدالله عزّام که فلسطینی بود که به جای این که جنگ با اسرائیل را وظیفه خود بداند به افغانستان رفت تا با شوروی بجنگد.
توجیه عزّام برای نجگیدن با اسرائیل و حضور در افغانستان
فرمانیان بیان کرد: او طبق تحلیل‌های خود بر آن بود که چون جنگ با اسرائیل با ملی‌گرایی و عرب‌گرایی مخلوط شده است مشوب به باطل است و حق و باطل در آن‌جا مخلوط شده است و لذا ما با اسرائیل نمی‌جنگیم، بلکه به جایی می‌رویم که جهاد خالصانه و برای خدا و در مقابل کفار باشد و تفکر عرب‌گرایی و ملی‌گرایی و ناسیونالیسم عربی در آن نباشد. عبدالله عزام آثار متعددی نوشت و آن جا جهاد را واجب عینی و عرفی کرد و تحلیل‌های متعددی کرد که همه مسلمانان باید وارد جهاد شوند. او برای این مطلب از آیات قرآن متعدد استدلال آورد و چون در دانشگاه هم درس خوانده بود و دکترای فقه داشت توانست به هر حال جاذبه‌ای ایجاد کند.
فراهم شدن زمینه‌های دینی سیاست‌های آمریکا در منطقه توسط آل‌سعود و علمای وهابی
رئیس دانشکده مذاهب اسلامی دانشگاه ادیان و مذاهب با اشاره به شکل‌گیری افغان العرب که متشکل از گروه‌هایی از مسلمانان بود که تحت تأثیر همین اندیشه‌ها در افغانستان حاضر شده بودند، گفت: همسو با این جریان عربستان سعودی هم به تبع از سیاست‌های آمریکا برای خارج کردن شوروی از افغانستان فعالیت کرد و آل‌سعود به بزرگان وهابی جهت داد تا علمای وهابی فتوای جهاد دهند. فتوای جهاد نیز باعث شد که عده‌ای از جوانان وهابی که به هر حال تند بودند و به تفکراتی همچون تفکر عزام گرایش داشتند، به افغانستان بروند.
جذب اسامه بن لادن به افغان العرب و تشکیل قاعدة الجهاد
وی از اسامه بن لادن به عنوان یکی از این جوانان یاد کرد و گفت: اسامه بن لادن جذب افکار عبدالله عزام شد و تفکرات عبدالله عزام را در امر جهاد پذیرفت و معتقد شد که جهاد یک واجب عینی است و برای همه مراحل و در همه شئونات زندگی و در تمام مراحل زندگی وجود دارد. بعد از پایان جنگ شوروی در افغانستان، عبدالله عزام توسط آمریکا ترور شد و بعد از چند سال اسامه بن لادن به عنوان رهبر افغان العرب تعیین شد. او پادگانی را در پیشاور پاکستان به نام قاعدة الجهاد یعنی محل استقرار جهادیون تأسیس کرد، که نام القاعده هم از همین پادگان نشئت گرفت.
جهاد علیه صلیبیون و یهود؛ وظیفه تعیین‌شده برای افغان العرب توسط اسامه
مسئول کمیته علمی کنگره جریان‌های تکفیری با اشاره به تغییر رویکرد افغان العرب با ریاست اسامه بن لادن، گفت: القاعده که تشکیل شد وظیفه خود را جهاد علیه صلیبیون و یهود قرار داد و لذا هدف اصلی القاعده در 10 سالی که از سال 1994 تا سال 2003 فعالیت کرد، آمریکا بود و تقریباً همین هدف را اجرا و عملیاتی کردند. در واقع اسامه که آمد فضا را عوض کرد. از زمان اسامه، عدو قریب شد آمریکا و مسلمانان شدند عدو بعید و این تحلیل اسامه 10 سالی که رئیس بود تقریباً اجرا می‌شد.
فرمانیان در مورد علت این تغییر جهت، گفت: این‌ها در افغانستان با آمریکا همکاری می‌کردند و آمریکا یا مستقیم یا با یک واسطه با این‌ها در ارتباط بود و از آمریکا اسلحه می‌گرفتند. از همان زمان گویا اختلافاتی میان اسامه بن لادن و عبدالله عزام بوده و از وی ایراد می‌گرفته‌اند که تو چرا با آمریکا همراه هستی؟ و عزام می‌گفته است که هدف مشترک ما را در کنار هم قرار داده است. در هر صورت وقتی که اسامه رهبر شد، مواضع خود را این گونه بیان کرد که دشمن اصلی ما آمریکا یعنی صلیبیون و یهود هستند و فضا را به آن سمت برد و 10 سالی که رهبر بود تقریباً همین موضع رعایت شد.
تأسیس شاخه القاعده عراق توسط زرقاوی و خصومت با شیعیان
وی با اشاره به حمله آمریکا به عراق در سال 2003 و تأسیس شاخه القاعده عراق توسط زرقاوی، بیان کرد: این بار دوباره تلقی شکل گرفته از دشمن قریب و دشمن بعید تغییر کرد و زرقاوی برخلاف دیدگاه اسامه گفت که شیعیان که به آمریکا برای حضور در عراق کمک می‌کنند عدو قریب ما هستند و آمریکا عدو بعید ماست. به هر حال در نتیجه این موضع‌گیری فضا علیه شیعیان شد و عملیات‌های انتحاری متعددی در این فضا صورت گرفت تا این که زرقاوی کشته شد.
قرار گرفتن ابوبکر البغدادی در رأس القاعده عراق و انشعاب از آن
فرمانیان با اشاره به ظهور ابوبکر البغدادی در رأس القاعده عراق ادامه داد: بعد از چند سالی که کسان دیگری در رأس القاعده عراق قرار گرفتند، در سال 2010 ابوبکر البغدادی رهبر القاعده عراق شد و همچنان القاعده عراق دشمن اصلی خود را شیعیان می‌دید. پس از بیداری اسلامی ابوبکر بغدادی و گروهش به سوریه رفتند و در سوریه با جبهه النصره که القاعده سوریه بود اختلاف پیدا کردند. در این مرحله ایمن الظواهری به ابوبکر البغدادی پیام داد که اگر می‌خواهد در سوریه دخالت کند باید پیرو جبهه النصره باشد و از رهبر القاعده سوریه با عنوان جبهه النصره، یعنی محمد جولانی تبعین کند. در این شرایط ابوبکر البغدادی قبول نکرد و از تحت بیعت ایمن الظواهری رهبر القاعده بیرون آمد و گفت من فقط اسامه را قبول دارم. این فقط یک بهانه بود برای این که بتواند خودش مستقل شود و از زیر بیعت ایمن الظواهری خارج شود.
وی ادامه داد: ابوبکر بغدادی دولت اسلامی عراق و شام را تأسیس کرد و بعد از آن وقتی که به موصل حمله کرد، ادعای خلافت اسلامی کرد و خود را ابوبکر الحسینی القریشی البغدادی خواند تا بتواند این چنین فضا را به نفع خود بچرخاند و این اتفاق هم اتفاقاً افتاد و توانست از اختلافش با سایر گروه‌های جهادی بهره برده و در این شرایط تسلط پیدا کند و افراد و گروه‌های زیادی را از بیعت ایمن الظواهری خارج کند و در بیعت خود در آورد.

رئیس دانشکده مذاهب اسلامی دانشگاه ادیان و مذاهب با اشاره به روند تغییر تحلیل‌ها از عدو قریب و عدو بعید از نظر گروه‌های جهادی، بیان کرد: در جنگ افغانستان عدو قریب شوروی شد و کسی کاری به مسلمانان نداشت. در دوره القاعده و با حضور اسامه باز عدو قریب آمریکا بود، اما در دوره زرقاوی و القاعده عراق و الان داعش، عدو قریب شیعیان شده‌اند. این همان چیزی است که اروپا و آمریکا تمایل دارد که گسترش بدهد؛ یعنی رفتن به سمت جنگ مذهبی و طائفه‌ای و مشغول شدن جهان اسلام به خود که و سود آن را یقیناً اروپا و آمریکا و اسرائیل خواهند برد.
وی با بیان این که آمریکا اصلاً قصد از بین بردن داعش را ندارد، اظهار کرد: این به این دلیل است که داعش یک مهره بسیار خوب برای تفرقه در جهان اسلام و به چالش کشیدن ایران و عربستان و ترکیه و جنگ میان این‌هاست و وقتی که مسلمانان به جنگ هم بیفتند، آن وقت سود آن را یقیناً اروپایی‌ها و استعمار آمریکا خواهد برد.

مطالب مرتبط
captcha