به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، نشست علمی «جریانشناسی فکری ـ سیاسی سلفیگری» عصر دیروز شنبه 29 شهریورماه با حضور حجتالاسلام مهدی فرمانیان، رئیس دانشکده مذاهب اسلامی دانشگاه ادیان و مذاهب و حجتالاسلام محمدباقر پورامینی، حجتالاسلام ذوعلم و میثم شیروانی، از اعضای هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در محل این پژوهشگاه برگزار شد.
اندیشه سیاسی اهل سنت تا دوران سقوط خلافت عباسی صرفاً توجیهگر حاکمیت است
بنا بر این گزارش، میثم شیروانی با اشاره به ریشههای اندیشه سیاسی سلفیگری اولین جرقههای آن را مربوط به دوران بعد از سقوط امپراطوری عباسی دانست و گفت: در فاصله انتقال قدرت در آن دوران و هرج و مرجهایی که شکل میگیرد، فقه سیاسی سلفیگری رشد میکند. تا قبل از فروپاشی خلافت عباسی اگر فقه سیاسی اهل سنت یا اندیشه سیاسی آنها را بررسی کنیم یا به اندرزنامهها میرسیم یا به کتبی مانند احکام السلطانیه ابوالحسن ماوردی؛ که هر دو اینها توجیهگر حاکمیت است و مبارزه علیه حکومت و فروپاشی حکومت را بغی و حرام میدانند و به شدت منع میکنند.
چرخش فقه سیاسی اهل سنت بعد از خلافت عباسی و با ابنتیمیه/ سه جهت پیکان اعتراض ابنتیمیه
وی با اشاره به شکلگیری یک چرخش اساسی در فقه سیاسی اهل سنت بعد از خلافت عباسی و با ابنتیمیه، عنوان کرد: ابنتیمیه متولد 660 هجری قمری، یعنی چند سال بعد از فتح بغداد است. پیکان اعتراض فقهی و فکری و سیاسی او سه جهت دارد؛ جهت اول به سوی خرافههای مغول است که حاکم شدهاند، جهت دوم علیه باطنیگری و تصوف است که تا قبل از فتح ایران توسط مغول در بخشهایی از ایران وجود داشتند و نقطه هدف سوم ابنتیمیه شیعه است که کتاب منهاج السنة فی نقض الشیعة و القدریة را در جواب منهاج الکرامه علامه حلی نوشته است و در آن به نوعی به کلام شیعه و فقه سیاسی شیعه پاسخ میدهد.
شکلگیری روششناسی سلفی با انباشت فکر و فقه سیاسی ابنتیمیه و شاگردان او
شیروانی ادامه داد: با فکری که ابنتیمیه تولید میکند و نسلی از شاگردان برجسته مثل ابنکثیر و ابنقیم جوزی و کتابهای متعددش که بعضاً بیش از 300 جلد نقل کردهاند، در واقع انباشت فکر و فقه سیاسیای صورت میگیرد که مبتنی بر یک روششناسی خاص به کتاب و سنت رجوع میکند. این روششناسی اصالت دادن به نص و نصگرایی و ظاهرگرایی در فهم و استنباط احکام دینی و دخالت ندادن عقل و عقلانیت در استنباط احکام دینی است.
وی افزود: این سنت وقتی که جلو میآید و به قرن 12 هجری قمری و محمد بن عبدالوهاب میرسد، در واقع مؤسس یک مکتب فقهی جدید یا تکمیلکننده یک فقهی سیاسی جدید میشود که با قدرت حاکم در بخشی از منطقه عربستان یعنی آلسعود هم پیوند میخورد و فکر و فقه در بخشی از جهان اسلام در طول قرنهای 12 تا 14 مستعد میشود برای این که اتفاقاتی را که در قرن بیستم میبینیم از جانب سلفیگری شاهد باشد.
وی از فعالیتها و تأثیرات ابنتیمیه و شاگردان او به عنوان موج اول ظهور سلفیگری یاد کرد و افزود: البته این موج محدود به کتاب و نظر هم نبوده است و خود ابنتیمیه جزء تشویقکنندگان به جنگ علیه مغولهاست، اما در نهایت قضایا به شکلی پیش میرود که مغضوب حاکم وقت قرار میگیرد و کشته میشود.
موج دوم سلفیگرایی با فروپاشی عثمانی
وی موج دوم را ناشی از فروپاشی امپراطوری عثمانی دانست و ضمن قیاس آن با موج اول، بیان کرد: یک بار دیگر در جهان اسلام یک نظم سیاسی چند قرنه فرو میپاشد و گسلهای سیاسی اجتماعی جهان اسلام و گسلهای قومی جهان اسلام که در این قرنها شکل و جنس و ماهیت جدیدی گرفته است فعال میشود.
نقش استعمار و صهیونیسم در سقوط عثمانی
وی با بیان این که سلفیگری در واقع محصول فروپاشی دومین خلافت در جهان اسلام است، عنوان کرد: از سال 1914 تا 1917 در جنگ جهانی اول خلافت عثمانی متلاشی میشود و انگلیس و کشورهای دیگر استعماری که منافعی در جنوب و شرق آسیا دارند و نیاز به گذر از خاک عثمانی دارند تنها راه را تکه تکه کردن عثمانی میبینند. در واقع نظم بعد از خلافت عثمانی نظمی مبتنی بر قرارداد ساکس پیتو در سال 1914 است که در آن سال، قبل از آغاز جنگ، دو نماینده از انگلیس و فرانسه محرمانه نشستند و منطقه عثمانی را بین خودشان تقسیم کردند و مرزهایی که امروز کشورهای منطقه خاورمیانه را از هم جدا کرده است همان خطوطی است که انگلیس و فرانسه برای تقسیم خاورمیانه ترسیم کردند.
شیروانی با اشاره به تأسیس مؤسسه صهیونیسم در سال 1897 در شهر بال سوئیس، از دیدارهای مؤسسین صهیونیسم با عبدالحمید دوم، امپراطوری عثمانی و درخواستشان مبنی بر اعطای بخشی از عثمانی به یهودیان یاد کرد و افزود: در نهایت در همان دوره جنگ جهانی با وعدههایی که به شریف حسین، حاکم وقت مکه و فرزندان او داده میشود اعراب از شبه جزیره عربستان قیام میکنند و در ترکیه هم حزب ترکهای جوان را علیه عبدالحمید دوم بسیج میکنند و در نهایت منطقه به این نظم جدید میرسد. از جنگ اول تا جنگ جهانی دوم نیز مهاجرت یهودیان به منطقه و در سال 1948 رسماً تشکیل اسرائیل را داریم.
وی با اشاره به شکلگیری واکنشها به تأسیس اسرائیل و به حضور استعمار در منطقه از این زمان به بعد، گفت: حضور استعمار و تشکیل اسرائیل برای جهان اسلام یک مسئله بود و از سوی دیگر هم نخبگانی که با غرب ارتباط پیدا میکردند و یا برای تحصیل به اروپا میرفتند با یک مسئله مهم دیگر نیز مواجه میشدند که ما چرا عقب ماندیم. در برابر این دو سؤال واکنشها متفاوت بود. اولین واکنش بخشی از نخبگان جهان اسلام این بود که گفتند که دلیل عقبماندگی جهان اسلام دین است و بخش دوم که نقطه مقابل این پاسخ اول بود همین گرایش سلفیگری بود و در این میانه هم طیفهایی مطرح بود.
معنای سلفی بودن سید جمال
شیروانی در این میان با توجه دادن به کاری که سید جمال و نسل شاگردان او انجام میدهند، گفت: یک تعبیر عام هست که خود سید جمال هم بخشی از سلفیگری محسوب میشود و یک تعبیر خاص هست که سلفیگری فقط جنبشهای تکفیری هستند که دست به حملههای مسلحانه برای بر هم زدن نظم موجود میزنند. سید جمال معتقد بود که سه دلیل موجب شده است که جهان اسلام عقب بیفتد؛ استعمار، استبداد و جدا شدن از فرهنگ اصیل دینی. او راه درست را بازگشت به سنت سلف میدانست و به این معنا گاه سیدجمال را هم سلفی میدانند.
گرایش دو طیف از شاگردان سید جمال به افراط و تفریط
این عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با اشاره به طیف شاگردان سید جمال، گفت: به مرور یک سر طیف شاگردان سید جمال به افراطگرایی یعنی وهابیت و یک سر طیف به تفریط کشیده شد؛ به گونهای که پیام اصلی سیدجمال که دین از سیاست جدا نیست، در کتاب الاسلام و اصول الحکم علی عبدالرازق که از شاگردان فکری سید جمال است نقض میشود.
نمایندگی دو جنبش در شرق و غرب جهان اسلام از اندیشه سید جمال
وی از دو جنبش احیاگری دینی که نماینده فکر واقعی سید جمال و مکتب بیداری اسلامی بودند و توانستند در شرق و غرب جهان اسلام گسترش پیدا کنند یاد کرد و گفت: در غرب جهان اسلام اخوان المسلمین با تأسیس حسن البناء از دهه 30 شروع شد و در شرق جهان اسلام هم جماعت اسلامی شبه قاره هند با تأسیس ابوالاعلا مودودی شکل گرفت. این دو جنبش نمایندگی بخش میانی تفکر شاگردان سید جمال را داشتند.
شیروانی عنوان کرد: حسن البناء دعوت خود را از قهوهخانهها و مساجد شروع کرد و تز اخوان از همان ابتدا تقدم کار فکری و تربیتی و فرهنگی بر هر گونه کار سیاسی و نظامی بود و اساساً اخوان جز یک مدت محدود در جنگهای اعراب و اسرائیل درگیر فضای نظامی نشد.
شکستهای اخوان و ناسیونالیسم عربی؛ عامل اوجگیری جریانهای افراطی در جهان اسلام
شیروانی با اشاره به شکلگیری و به اوج رسیدن جریانهای افراطی در دهه 70 و 80 میلادی، در قالب جنبشهایی مثل جماعة المسلمون یا التکفیر و الهجره مصر، و جنبش جهاد اسلامی و جماعت اسلامی در دهه 80 و القاعده در دهه 90 و شعب مختلف آنها در دهه بعد، در مورد دلیل پیدایش آنها گفت: دلیل پیدایش این جنبشها در دهه 70 این بود که اسلامگرایان مصر و به طور کلی منطقه میدیدند که رویکرد اخوان یعنی رویکرد تقدم کار فرهنگی و تربیتی بعد از گذشت چند دهه پاسخ نداده است.
وی عنوان کرد: اخوان معتقد بود که تا جامعه اسلامی تربیت نشود، ما نمیتوانیم حکومت اسلامی تشکیل بدهیم و در مورد مسئله فلسطین هم اخوان معتقد بود که تا ما یک جامعه اسلامی و حکومت اسلامی در مصر تشکیل ندهیم فلسطین آزاد نخواهد شد. اخوان از دهه 50 میلادی بعد از دو دهه تبلیغ و مبارزه فکری و فرهنگی با موج ناسیونالیسم ناصری و پانعربیسم مواجه میشود و تقریباً برای دو دهه به حاشیه میرود و بعد در حالی که منطقه منتظر ناسویانالیسم عربی میماند، این جریان هم در چهار جنگی که اعراب به رهبری ناصر با اسرائیل دارند، شکست میخورد.
شیروانی ادامه داد: بنابراین با شکست مواجهه علیه اسرائیل و واکنش علیه نظم نامتوازنی که از جنگ جهانی اول شکل گرفته است، و شکست رویکرد اخوان، یعنی رویکرد اسلامی میانه و رویکرد ناسیونالیستی ناصری، و در واقع سرخوردگیهای حاصل از شکستهای متعدد منجر میشود که بخشی از اسلامگرایان مصر به این نتیجه برسند که تنها راه نجات فلسطین و تنها راه تشکیل حکومت اسلامی و بازگشت به دین، دست بردن به اسلحه است.
انتقال فکر از ابوالاعلا مودودی تا شاگردان سید قطب و شکلگیری گروههای تکفیری
وی افزود: این افراد که بعضاً شاگردان و همزندانیهای سید قطب بودند، با تفسیر افراطی که از آثار سید قطب داشتند، به تدریج گروههایی را تشکیل دادند که در آنها از کافر شدن جامعه اسلامی و تکفیر دیگر گروهها سخن گفته میشد. این مسئله البته در خود آثار سید قطب هم وجود داشت، اما او در آثارش هیچ اشارهای به این نمیکند که برای بر هم زدن نظم جامعهای که کافر شده و به حکومت طاغوتی راضی شده است، باید دست به اسلحه برد.
وی اضافه کرد: خود سید قطب هم متأثر از ابوالاعلای مودودی است و این تفسیرهایی که بر تفسیرها و سلسله انتقال فکر که از ابوالاعلای مودودی و بعد سید قطب و بعد از او به نسل شاگردان او میرسد، منجر به شکلگیری جامعة المسلمون در مصر میشود که جامعه را تکفیر میکنند و آغاز مرحله تازهای در جریان سلفی هستند.