پاسخ قرآنی به ادعای بدعت‌آمیز بودن برپایی بقاع متبرکه
کد خبر: 1457572
تاریخ انتشار : ۱۴ مهر ۱۳۹۳ - ۱۸:۰۹
فتح‌الله نجارزادگان بیان کرد:

پاسخ قرآنی به ادعای بدعت‌آمیز بودن برپایی بقاع متبرکه

گروه اندیشه: به گفته عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، خلیفه دوم امر به خواندن نماز تراویح به جماعت کرده و این فعل را بدعت حسنه خوانده است و در این صورت دیگر نمی‌توان برای مبارزه با بقعه‌سازی گفت که هر نوع بدعتی محکوم است.

حجت‌الاسلام و المسلمین فتح‌الله نجارزادگان، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در گفت‌وگو با خبرگزاری بین المللی قرآن (ایکنا)، به پاسخ به برخی مدعیات در باب بدعت و شرک از نگاه فریقین و مدعیات گروه‌های تکفیری در همین زمینه و اتهاماتی که این گروه‌ها به ویژه در مورد برپایی بقاع متبرکه متوجه تشیع می‌کنند، پرداخت که بخش نخست این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.

ایکنا: با توجه به این‌که شما پژوهشی را در زمینه عبادت و شرک از نظر فریقین و در چارچوب قرآن و تفاسیر در دست انجام دارید و یکی از نقاط تکیه گروه‌های تکفیری همین مباحث است، ارزیابی شما از ادعاهای این گروه‌ها و برای مثال مخالفتی که با وجود بقاع متبرکه دارند، چیست؟ چه پاسخی می‌توان به این ادعاها داد؟
این ادعاها بازتابی از اندیشه‌های سلفی است. البته سلفی‌ها خودشان چند دسته می‌شوند که یک دسته آن‌ها این‌ها هستند. در خصوص تبرک و زیارت یا همین بحث گنبد و بارگاه ساختن بر سر قبر اولیاء و ائمه من در کتاب 12 نکته بحث آن را آورده‌ام. در این جا می‌توان دو نوع جواب به این اتهامات داد. یک جواب نقضی است و یک جواب هم حلی.
اگر گفته شود که این اعمال و این ساخت و سازها بدعت است، جواب نقضی آن این است که خود اهل تسنن بالاتفاق می‌گویند که خلیفه دوم دستور داد که نماز تراویح به جماعت خوانده شود و بعد هم خود او تصریح کرد که این به جماعت خواندن نماز تراویح بدعت خوبی است؛ یا نعمة البدعة یا بدعة حسنه. الان هم اهل سنت ملتزم‌اند که نماز تراویح را که در شب‌های ماه رمضان خوانده می‌شود، به جماعت بخوانند.
در اینجا خود خلیفه دوم می‌گوید که این بدعت است. خب اگر بدعت همواره محکوم است، پس نباید ما بخشی را بپذیریم و بخشی را محکوم کنیم، اما اگر ما بدعت خوب و بد داریم، باید ببینیم که یک رفتار در قالب چه نوع بدعتی قرار می‌گیرد و بعد حکمی برای آن صادر کنیم. ابن حجر عسقلانی که شارح بزرگ صحیح بخاری است و حدیث بدعت خلیفه دوم در همین صحیح بخاری آمده است، در این باره توضیحی دارد و برای توجیه این بدعت خوب می‌گوید که اگر کاری در عرف مسلمین صورت بگیرد که بشود آن را زیرمجموعه یک امر مشروع قرار داد، ما به آن کار، بدعت حسنه می‌گوئیم.

ایکنا: بنابراین شما معتقدید از همین مفهومی که با عنوان بدعت حسنه در فقه اهل سنت وجود دارد، می‌توان ادعاهای آن‌ها را در مورد نادرست بودن برپایی بقاع متبرکه نقض کرد؟ این معنا را کمی بیشتر توضیح دهید.
برای مثال شما حسینیه‌سازی را در نظر بگیرد. درست است که در صدر اسلام حسینیه‌سازی نبوده است، اما ساختن ساختمانی به نام حسینیه که مردم در آن تجمع کنند و اظهار ارادت‌شان را نسبت به اهل بیت(ع) نشان بدهند و ارشاد و موعظه بشوند، بالاخره باید مشروع و حسن باشد. اگر ما باید نام و یاد اهل بیت(ع) را همواره زنده نگه داریم، پس ساختن گنبد و بارگاه هم زیرمجموعه همین امر حسن قرار می‌گیرد؛ چون این مکان‌ها محلی می‌شوند برای مردمی که می‌آیند برای اظهار محبت و ارادت به اهل بیت(ع) و ما می‌توانیم از این ظرفیت استفاده کنیم و آن‌ها را به این سمت ببریم که این محبت تبدیل به شعور بشود و سیره اهل بیت و سنت آن‌ها را فرابگیرند و خط و راه اهل بیت(ع) را بیاموزند و پیش بروند.
اگر این گنبد و بارگاه‌ها محلی باشد برای شناخت معارف دین، برای وعظ و برای خطابه، برای این که مردم بیایند و احکام دین‌شان را یاد بگیرند و برای این که به آن جا بیایند و محبت‌شان را ابراز کنند، این امری مشروع است.

ایکنا: آیا اهل سنت هم این گونه بر محبت به اهل بیت(ع) تأکید دارند؟ آیا این گونه نیست که این گروه‌ها چنین تصوری از محبت اهل بیت(ع) نداشته باشند و در نتیجه‌ی عدم ارادت خود به بزرگان، دست به تکفیر و تخریب بقاع متبرکه بزنند؟
هیچ کس نمی‌گوید که محبت به رسول خدا(ص) و اهل بیت ایشان امر نامشروعی است. نه، هیچ سنی این را نمی‌گوید. بله یک بخش ناصبی هستند که اصلاً آن‌ها سنی نیستند و خود اهل سنت هم آن‌ها را خارج از دین می‌دانند و شیعه هم آن‌ها را خارج از دین می‌داند. ناصبی هم کسی است که نسبت به اهل بیت(ع) عداوت و دشمنی و کینه دارد.

ایکنا: ریشه ناصبی‌ها به کجا برمی‌گردد و چه نسبتی با سایر گروه‌های اهل سنت دارند؟
این‌ها در واقع جریانی بوده‌اند که در همان عصر اهل بیت(ع) و تحت تأثیر یک سلسله تبلیغات و یک سلسله انحرافات به وجود آمدند؛ برای مثال، تبلیغات خوارج علیه امیرمؤمنان(ع) در این زمینه تأثیر داشته است. خوارج هم اصلاً جریانی است که همه آن‌ها را محکوم و مطرود می‌دانند.

ایکنا: آیا نسبتی میان وهابیت و این گروه‌های تکفیری جدید و ناصبی‌گری وجود ندارد؟
لااقل تا آن‌جا که من می‌دانم، وهابیون و سلفی‌ها هرگز نمی‌گویند که ما ناصبی هستیم و هیچ ناصبی نسبت به اهل بیت کینه و بغض ندارد و اصلاً ارادت و محبت به اهل بیت(ع) یک امر استاندارد در جهان اهل سنت است. منتها ما می‌گوئیم که ارادت و محبت تا جایی است که اهل بیت را در مقام پیشوایی می‌نشاند و اگر واقعاً محبت است، باید به الگوگیری از آن‌ها منجر شود، اما آن‌ها می‌گویند که نه، یک محبت صرف قلبی کافی است.

ایکنا: برگردیم به ادامه همان بحثی که درباره نقض ادعای نادرست بودن رفتار شیعه در برپاکردن بقاع متبرکه داشتید. شما گفتید که اگر بدعت حسنه مجاز باشد پس تبلیغ دین هم با نماد قرار دادن اهل بیت(ع) مجاز است و آن چه ذیل آن قرار بگیرد هم مجاز است؛ هر چند در گذشته و در صدر اسلام نبوده است.
بله این مکان‌ها نمادی است از محبوب‌های بشری که از ناحیه خدا به عنوان محبوب تلقی شده‌اند و در واقع مکان‌هایی است برای این‌که مردم بیایند و فارغ از زندگی روزمره‌شان فرصتی پیدا کنند و عبادت خدا کنند و پاسخ سؤالات دینی‌شان را بگیرند و وعظ و خطابه بشنوند.

ایکنا: پس چرا این‌ها تا این حد با این بقعه‌ها و بارگاه‌ها مشکل دارند؟
مشکل این‌ها این است که می‌گویند و فکر می‌کنند که این یک نوع قبرپرستی است و این بقعه‌ها نعوذ بالله مثل معبدی است که برای بت‌ها می‌سازند؛ در حالی که اصلاً ماجرای شرک نیست.
خلاصه جواب نقضی این است که اگر شما می‌گوئید بدعت است، پس چرا بدعتی را که خود خلیفه دوم گفته است که بدعت است می‌پذیرید و به شدت هم به آن ملتزم می‌شوید ولی با تکریم بزرگان دین مبارزه می‌کنید و در توجیه این تقابل می‌گویید که هر نوع بدعتی محکوم است و باید برداشته شود؟!

ایکنا: شما از یک جواب حلی هم برای این مسئله سخن گفتید. آن جواب حلی را هم بیان بفرمائید.
جواب حلی این است که وقتی ما به کتاب خدا مراجعه می‌کنیم، حداقل دو دسته یا سه دسته آیات را می‌یابیم که می‌تواند مشروعیت این بقعه‌سازی را برای ما اثبات کند و بگوئیم که اصلاً این بقاع قابل قیاس با معابد نیست.
دسته اول آیاتی که وقتی اصحاب کهف نمایان شدند یکی از افرادی که آن جا سرشناس بود، گفت بیایید برای این ها و بر مزار آن ها مسجدی بسازیم. قرآن فرموده است که «...لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِم مَّسْجِدًا؛ ... حتما بر ایشان معبدى بنا خواهیم کرد» (کهف/21) و تأیید کرده است؛ یعنی قرآن این پیشنهاد را پذیرفته است. بر این اساس اگر ما در کنار قبور مسجد می سازیم مانند مسجد اعظم کنار قبر حضرت معصومه یا مسجد گوهرشاد در کنار قبر امام رضا(ع)، نباید این را بدعت دانست. این یک دسته از آیات است.
دسته دیگر آیه معروف سوره نور است که می‌فرماید که «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ...؛ در خانه‏‌هایى که خدا رخصت داده که [قدر و منزلت] آنها رفعت‏ یابد»(نور/36). این‌جا قرآن می‌فرماید خدا اذن داده است که این بیوت مرفوع و بلند باشد. از این آیه می‌تواند دو معنا برداشت شود؛ یکی این که «ترفع» به معنای این باشد که خدا اذن داده است که این بیوتی را که صبغه الهی و رنگ خدایی دارد مرفوع باشد، به این معنا که برپا باشد. خب این بیوت با این گنبد و بارگاه برپایی خود را نشان می‌دهد. اما اگر منظور از رفعت، رفعت جسمی و فیزیکی نیست، بلکه رفعت روحانی و معنوی است، ما می‌گوئیم که این رفعت یعنی انسان دائم در این بیوت رفت و آمد کند و نگذارد این بیوت خلوت شود و نگذارد فاصله ایجاد شود. در این صورت، ساختن گنبد و بارگاه و فراهم کردن شرایط برای زائرانی که به این اماکن می‌آیند مقدمه آن رفت و آمدهاست و مایه آسایش برای کسانی است که می‌آیند تا نگذارند این خانه خلوت شود و این رابطه بین انسان و اهل بیت(ع) گسیخته شود.
بنابراین با توجه به این که طبق حدیث ثقلین راه این امت جز پیروی از قرآن و اهل بیت نیست، همان گونه که ما برای زنده نگاه داشتن یاد قرآن و این که قرآن مهجور نشود، آن را تلاوت می‌کنیم، همین طور هم رفت و آمدها و زیارت‌ها و تبرک‌ها به مزار اهل بیت(ع) موجب می‌شود که آن‌ها مهجور نمانند.
البته این به این معنا نیست که ما فقط به زیارت اکتفا کنیم، بلکه باید از این ظرفیت، در فرصتی که مردم از کار روزمره فاصله می‌گیرند، استفاده کنیم و آن‌ها را آماده کنیم و مورد تعلیم قرار دهیم و الان هم داریم این کار را می‌کنیم. الان در واقع این بقاع محلی هستند برای پاسخ به سؤالات دینی و وعظ و خطابه.

ادامه دارد...

مطالب مرتبط
captcha